|•° فراگمان اول قسمت #چهل_و_یکم ♥️
|•°اگه از صنم دور باشه دیگه چیزی از جان باقی نمیمونه 💔
|•°ترجمه فراگمان👇♥️
جی جی: به خاطر تو اتفاق افتاد
تو منو از دوستم دور کردی
تو گفتی با اون حرف نزن
به خاطر تو اتفاق افتاد
+ خدای من چیکار کنیم؟!
به کلینیک زنگ بزنیم؟!
جی جی: نه نه کلینیک نیست
+ پس اون وقت چیکار کنیم؟! یه چیزی بگو به من جی جی
هما: اگر یه بار دیگه خودش رو توی دام اون دختره بیاندازه داغون میشه
عزیز: در اصل اگه از صنم دور بمونه از جان هیچی باقی نمیمونه
صنم: دیگه باورشون به هیچی باقی نمونده بود
به جز اون چیزی که می دیدن
به همین دلیل توی نگاه نکردن هم باور کردن وجود داشت
مثل لحظه ای که تو زندگی خیلی ناراحت میشیم یه جمله ای هم که توی ناراحتی هست میتونه راه چاره باشه
یا مث اینکه داستان ها رو باور نکنیم و داستان ها واقعی بشن..
درن: نه به چشم هام باور ندارم، نرفتی
جان: قایقم شکست
جی جی: جان منو ول نکردی
خوش اومدی
+ برگشته
@demetozdmir_iran