کتاب صوتی


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Kitoblar


لیست کتابها:
https://t.me/behtarinhayesoti/3093
تماس با ما:
farsigooyabook@gmail.com
کتاب گویا
مهمترین کتب تاریخی,فلسفی,روانشناسی،رمان دانلود رایگان با کیفیت بالا!!
کتاب صوتی
audiobook
#کتاب_صوتی
#audio_book

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


دانه زیر برف

نویسنده: اینیاتسیو سیلونه
مترجم : مهدی سحابی

راوی: علی رضایی‌فر


#اینیاتسیو_سیلونه

https://t.me/behtarinhayesoti
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #همبستگی
#Mahsaamini


🔹  این کتاب صوتی بزودی ارسال خواهد شد 🔹


❗️هشتم ماه مارس روز جهانی زن

               روز گرامیداشت مبارزه زنان

International Women's Day
روز جهانی زن به اختصار (IWD)


روز جهانی زن، که در ۸ مارس گرامی داشته می‌شود، روزی است جهانی برای تجلیل از دستاوردهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی زنان و همچنین فراخوانی برای اقدام به تسریع برابری جنسیتی.

این روز طی بیش از یک قرن جشن گرفته شده است و نشان‌دهنده‌ی تلاش‌ها و پیشرفت‌های زنان در سراسر جهان است.

تم روز جهانی زن ۲۰۲۵ «شتاب در عمل» است.
#AccelerateAction

این تم بر اهمیت برداشتن گام‌های سریع و قاطع در راستای دستیابی به برابری جنسیتی تأکید دارد.

شتاب در عمل، خواستار پیشرفت سریع و فوری در مقابله با موانع و تعصبات سیستماتیکی است که زنان در زمینه‌های شخصی و حرفه‌ای با آن‌ها مواجه هستند.

در این روز خاص، قدرت، انعطاف، شجاعت و خرد زنان در سراسر جهان را جشن می‌گیریم.

باشد که هر زنی امروز و همیشه احساس قدرت، ارزش و غیرقابل توقف بودن کند. روز جهانی زن بر همه مبارک باشد!
باشد که قدرت شما در دستیابی به رویاها، شکستن موانع و درخشیدن در همه عرصه‌های زندگی همچنان الهام‌بخش جهان باشد.

موضوع ۲۰۲۵، شتاب در عمل، بر شناخت راهبردها و ابزارهایی تمرکز دارد که باعث پیشرفت زنان در آموزش، اشتغال و رهبری می‌شود. این تم تلاش‌های جمعی از سوی دولت‌ها، سازمان‌ها و افراد را تشویق می‌کند تا موانع را از بین ببرند و محیطی با فرصت‌های برابر برای زنان ایجاد کنند.

اهمیت روز جهانی زن نه تنها در تجلیل از دستاوردهای زنان، بلکه در تأکید بر نابرابری‌های جنسیتی و دفاع از حقوق زنان در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نهفته است.

این روز گفتگوهایی درباره موضوعات مهمی مانند برابری در محل کار، حقوق باروری و نمایندگی رهبری را ترویج می‌کند. دولت‌ها و سازمان‌ها از این فرصت برای اجرای سیاست‌هایی که از توانمندسازی زنان حمایت می‌کند و تبعیض‌های سیستماتیک را از بین می‌برد، استفاده می‌کنند.

سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۵ به طور رسمی روز ۸ مارس را به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت و اهمیت جهانی آن را تقویت کرد.

تجلیل از دستاوردهای زنان در روز جهانی زن فرصتی است برای به رسمیت شناختن پیشرفت‌ها و تأکید بر نیاز به تلاش مستمر برای ایجاد جامعه‌ای فراگیر، عادلانه و توانمند برای زنان.

روز جهانی زن به ما یادآوری می‌کند که برای جهانی عاری از تعصب و تبعیض تلاش کنیم. دستیابی به برابری جنسیتی مستلزم اقدام مداوم، آگاهی و تغییر سیاست است. این روز با بزرگداشت نمایندگی و استقلال زنان، افراد را تشویق می‌کند تا از شیوه‌های فراگیر حمایت کنند و آینده‌ای امن‌تر، عادلانه‌تر و مترقی‌تر برای همه زنان تضمین کنند.

جهت دستیابی به جهانی بهتر و جامعه‌ای سالم و همراه با خردمندی، می‌بایستی کشف کنیم که چگونه برخی از این رشته‌ها، بزرگ و کوچک، زندگی ما و حقوق و زندگی زنان و دختران در سراسر جهان را شکل داده‌اند و در این مسیر مردان نیز دوشادوش زنان، به این چشم‌انداز باور آورده‌اند تا جامعه‌ای پرتوان برای فرزندان خود فراهم آورند.

مبارزات مسالمت‌آمیز زنان ایران برای رفع تبعیض و برابری حقوقی با مردان با تکیه بر موازین بین‌المللی حقوق بشر، یکی از صفحات درخشان تاریخ مبارزات جهانی زنان برای برابری حقوق با مردان است.

ابتکار و نوآوری زنان ایران، شجاعت و استقامت‌شان در مقابل خشونت و سرکوب حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی به سردمداری علی خامنه‌ای، ستایش جامعه جهانی از زنان و دختران شجاع و مبارز ایرانی و همچنین فعالان ایرانی حقوق زن را برانگیخته است.

روز هشتم مارس به تمامی زنان و مردان آزاده‌ی ایران زمین خجسته باد🌺💐❤️


https://t.me/behtarinhayesoti
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #همبستگی
#Mahsaamini




8️⃣
#جان_شیفته
🔹 جلد چهارم، جاده مقدس، قسمت هشتم

💠 جلد چهارم از کتاب جان شیفته در ۹ فایل صوتی تقدیم می‌شود!

🔹 آشنایی با نویسنده و معرفی کتاب

🔻 او بار اندوه خود را به تنهایی برده بود، چیزی نیست که بتوان با دیگران سهیم کرد، ماتم، مردم را به هم نزدیک نمی‌کند، جداشان می‌کند.

🔻 هیچ‌کس پیشخانِ در همسایه را جارو نمی‌کند، بلکه حتی مردم گرایش بیشتری به آن دارند که پلیدی‌ها را به آن سو بیندازند.

🔻 نمی‌توان همه را، همه‌ی کسانی را که دوست می‌داریم، همه‌ی زنده‌ها و مرده‌هایی را که در قلب خود جا داده‌ایم، راضی کرد. هر کدام‌شان آه می‌کشد، "شادی من... اندوه من" و آنچه مایه‌ی شادی یکی‌‌ست دیگری را به اندوه می‌نشاند.

🔻 او بیش از آنچه در کیسه‌اش بود خرج می‌کرد، آرامش آنچنانی‌اش که مایه‌ی تحسین می‌شد به بهای کشش بی‌اندازه‌ی اراده در برابر فشار درونی به دست می‌آمد.

در پس ظاهر خونسرد زنی بلند‌بالا، خوش‌بنیه، کم‌و‌بیش تنومند که بالا رفتن سن اندکی سنگینش کرده بود بی‌آنکه در نیروی کارش خدشه‌ای راه یافته باشد، قلب خسته از پر‌کاریش کم‌کم جا خالی می‌داد.

پزشکان به عادت خویش، بیماری حقیقی‌اش را از او پنهان می‌داشتند. آنان که همیشه روی دلبستگی نگران انسان به زندگی حساب می‌کنند نمی‌توانند در تصور آرند که از دست دادن زندگی برای همه‌کس حد نهایی بد‌بختی و وحشت بر‌زبان نیامده نیست، انگار که میوه‌ی رسیده‌ی پایان پاییز در کنده شدن از درخت، لذت نمی‌یابد!

🔻 آنها هرگاه با هم تنها بودند و دیگری نبود، هرگز هیچ آشوب یا ماتمی نداشتند... شادی، آرامش، اگر شما خود این حالت را نشناخته باشید، نمی‌توان برای‌تان توصیفش کرد. این از یاری بخت است، طبیعت یک در هزار، در این کار توفیق می‌یابد و جفتی آدمی را به هم جور می‌آورد.

🔻 به عنوان نخستین آموزش او را به تحمل سختی عادت می‌داد، البته نه آن سختی ریاضت‌کشانه (که این چاره‌گری دندان‌های کرم‌خورده است) بلکه آن سختی که شادی به همراه دارد.

🔻 اگر برای به راه افتادن، منتظر آن باشیم که کار "چگونگی" آماده شده باشد، روز و بلکه زندگی خواهد گذشت! تو همواره برو!
"چگونگی" سرانجام خود را به ما خواهد رساند. می‌باید دید و عمل کرد. دید، تا عمل کرد. در کسی که تندرست است این دو حرکت یکی بیش نیست.

آنچه هست، چنان است که هست. هرگاه خوب است، جز این نیست که از آن لذت ببریم، هرگاه بد است، بکوشیم که خوبش کنیم، در هر دو حال جای آن نیست که چشم ببندیم، انسان می‌بیند، دیدن همیشه جالب است حتی اگر آنچه می‌بینیم در خود ما جریان دارد، به‌ویژه در خود ما! شخص در آن حال هم تماشاگر است و هم تماشا.

🔻 آنجا که اراده از اندیشه‌ای پر‌تخیل مایه می‌گیرد که مصمم است آنچه را که کم دارد بسازد، هرگز پر دیر نیست.

🔻 دوست داشتن دیگری همیشه به معنای خواستن خیر و خوبی دیگری نیست. بلکه خواستن آن خوبی است که ما خود می‌خواهیم!

🔻قضاوت نکنید!
ما حق قضاوت نداریم! هر کدام از ما برای خودش شادی‌ها، رنج‌ها، دیوانگی‌ها و عاقلی‌هایی دارد.
هرکسی بار خودش! این به خودش مربوط است، نه به کس دیگر!
دیگران از سرک کشیدن در آن ممنوع‌اند! اگر کسانی که ما دوست می‌داریم، رنج برده‌اند، مرتکب اشتباه شده‌اند، بر ماست که باز بیشتر بر آنها دل بسوزانیم و دوست‌شان داشته باشیم و اگر ما، بی‌آنکه خودمان خواسته باشیم، بر اسرارشان آگاه شده‌ایم، از آن پوزش بخواهیم.

🔻 این همه‌ی رازهای دل است که آن دل دیگر که فهمیده است در پی روشن کردن آن بر‌نمی‌آید:
"هر‌کسی خود داند و نهان‌خانه‌ی بازیچه‌های محقرش"
یاد‌ها و رؤیا‌ها! انسان اگر آن را، حتی با نزدیک‌ترین کسان ِ خود در میان نهد، خواهد مرد، "این آخرین انگیزه‌ی زندگی اوست."

🔻 موجودات بیچاره‌ای هستند و در اجتماع مکانیزه‌شده‌ی ما شماره‌شان بس افزون است که در سن بازنشستگی وقتی که داربست عاداتی که زندگی‌شان بر آن تکیه داشت برداشته می‌شود، مانند آوار فرو‌می‌ریزند.

🔻برایش تنها مصاحبت خودش مانده بود. همین کافی بود... او کشف کرد که زندگی حقیقی‌اش از زمانی شروع می‌شد که همه‌چیز را به دور ریخته بود... در این دم جان‌های معمولی دیگر چیزی ندارند که به زندگی دل‌بسته‌شان دارد و می‌روند ولی جان‌هایی هست که در این لحظه دیگر هیچ‌چیز، حتی مقدس‌ترین محبت‌ها، پای‌بندشان نمی‌دارد، خود را کشف می‌کنند. از نو زاییده می‌شوند و یک دوران فعالیت دور از انتظار را آغاز می‌کنند.

....موسیقی بی‌آنکه او به آن بیندیشد همچون مخمری در او نشست می‌کرد و جزو خونش می‌شد؛ به صورت نیروی کار در می‌آمد. این کیمیاگری در شگفتی از هیچ‌چیز کم نیست.

🔻 هرگز اندیشه‌اش رونده‌تر، دقیق‌تر، عملی‌تر، زود‌جنب‌تر و روشن‌تر از هنگامی نبود که به موسیقی گوش می‌داد (و نمی‌داد)، حتی به هنگام اجرای یک سمفونی بتهوون، او در مغزش به حساب پایان ماه خود رسیده بود!...
.


7️⃣
#جان_شیفته
🔹 جلد چهارم،ماه مه در فلورانس، جاده مقدس، قسمت هفتم

💠 جلد چهارم از کتاب جان شیفته در ۹ فایل صوتی تقدیم می‌شود!

🔹 آشنایی با نویسنده و معرفی کتاب


🔻 آن حادثه در او بازتاب‌هایی داشت که متوقف کردن آن به اراده‌ی او نبود، این تماس کوتاه شخصی‌اش با دستگاه دفاع و فتنه‌انگیزی پلیس که پوششی برای محافظت جناح‌های نظم ستمگرانه است، این نظم را به نحوی باز تحمل‌ناپذیر‌تر از روایاتی که در اینباره در روزنامه‌ها خوانده می‌شود بر او محسوس ساخته بود، او دیگر همان شادی پیشین را نداشت...

🔻 بدتر از همه آن ترس رذیلانه‌ای بود که بر بخشی از کشور سنگینی می‌کرد و آن اجبارشان به آنکه آنچه را می‌اندیشیدند بر زبان نیاورند، دروغ هرروزه‌ی کلمات و حرکات و نگاه‌ها همچون عادتی خوار‌کننده در جان‌شان نفوذ می‌کرد، آنان که پاک‌تر بودند پژمردگی آن را با درد حس می‌کردند، و در دقایقی که صمیمیتی در میان بود، می‌دید‌شان که به لرزه افتاده‌اند و جان‌شان را پشیمانی می‌خورد.
خشمی تسکین‌ناپذیر در ژرفای وجودشان خفته بود، اما پرو‌بالش در هم شکسته بود، از دلسوزی دهانش را به خاک می‌انباشتند:
"خفه‌شو و بمیر!..."

🔻کسانی چون دلایل کافی ندارند که به تنهایی و در برهنگی خویش از خود سرفراز باشند، کسانی که از اندیشه‌ی خاصّ خویش یا از امکانات عمل بی‌بهره‌اند، از آنکه یک دولت یا یک فرمانروا به جای ایشان بیندیشد و به دست ایشان عمل کند احساس سبک‌باری می‌کنند و سرخوش از آنند که آن فرمانروا یا آن دولت ایشان را در قدرت خویش و در نوید افتخارات خود شریک می‌کند.

هر خرده‌پاره‌ای باد می‌کند، توده می‌شود یا خود چنین گمان می‌برد، به‌سان آن قورباغه که خود را گاو می‌دید، وقتی که گاو نعره سر می‌دهد، قورباغه‌ها با نعره‌های سرفرازی باد می‌کنند.

🔻 آنچه شخص به تن خود نیست و نمی‌تواند باشد، آنچه در رؤیا می‌خواهد باشد، همان را شخص، از راه دادن وکالت تام به دیکتاتور یا به دولت، به خود می‌بالد که شده است.

🔻 در آن شهر سنگدل که قرن‌های فراوان خون کشتگان را لیسیده است و از همین خون است که گل هنر جوانه زده است...
او با چشمان بی‌نم خود به غرقاب خیره مانده بود.
شب در همه‌جا:
بالا، پایین، بیرونِ شب، درونِ شب!
بال‌های سیاهی، او را در مرکز آن معلق نگه می‌داشت. او خود نیز شب بود.

در چنین شب‌هایی، وقتی که از عمر این همه کم مانده، خوابیدن گناه است!

🔻 او پیر می‌شد، نیرومندی‌اش، تندرستی‌اش، زندگی‌اش بر باد می‌رفت و می‌دانست برای چه!
وقتی‌که ما علت را می‌دانیم و اگر فرسوده شده‌ایم به اراده‌ی خود یا افراط در کامجویی‌ها، شده‌ایم، دیگر گله‌ای نداریم، به اندازه‌ی پول خود آش خورده‌ایم، او بر سر آنچه به پولش می‌ارزد، چانه نمی‌زند. هم‌چنان که در داد‌و‌ستد نمی‌گذارد که با او چانه بزنند، او بهای هر چیزی را به درستی می‌پردازد... پس این دلمردگی برای چیست؟

🔻 خواب، خندقِ اندیشه‌های بی‌شکل... یا شاید این بی‌شکلی چیزی جز فراموشی آنی اشکالی نیست که ستوه‌آورنده و بی‌امان به دنبال هم می‌آیند؟ انسان گویی که دست‌و‌پا‌بسته در کیسه‌ای نهاده، در فضایی خالی پرتاب شده است، بی‌هوا و بی‌روشنایی، گویی نه دست دارد، نه نفس، نه چشم...

🔻 خبرهای بد همیشه تند می‌تازند... پاره‌ای خبرهای خوش از بدترین خبرها وحشتناک‌ترند.

🔻 چقدر از آن زمان که او را در شکم داشت قد کشیده بود!
"حالا تو از من بلند‌تری... دیروز میوه‌ی من بودی، امروز درختِ منی...".

🔻 اگر من هنوز هستم و هر چیز که هستم آن را مدیون آن خردمندی، آن خوبی دور از انتظاری که در او بود می‌دانم، این را هرگز به او نگفتم، دوست نداشتیم احساسات به هم تحویل دهیم.
صمیمی‌‌ترین چیزی که در خود داشتیم، حق‌شناسی و محبت، خوب مواظب بودیم که آن را چال کنیم تا دیگری نبیند! به نظرمان احمقانه می‌آمد. (و با این‌همه می‌دیدمش!...). ولی آنچه در زمین مرغوب چال می‌کنیم بهتر می‌روید. گیاه ِ کوچکِ آن شب در سینه‌ام یک درخت شد.

🔻 احترام متقابل به زندگی خاص هریک، اعتماد متقابل یک بار برای همیشه!
امکان نداشت که ذره‌ای به آن کس که چنین اعتماد کاملی به او نشان می‌داد، زیان برساند.

🔻 زن هر قدر هم که بداند حقی ندارد و مدعی باشد که حسود نیست. باز هرگز به رغبت با زن یا معشوق کسی که از او در بستر خود پذیرایی کرده است دوست نخواهد بود.

🔻 آنجا که می‌دانی آن راه سربالایی که رفته‌ای در پای چه سنگی گسیخته می‌شود، چگونه باز آن نفس را در خود می‌یابی که آن را برای بار دوم بپیمایی؟

#رومن_رولان
#شهرزاد_فتوحی
https://t.me/behtarinhayesoti
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #همبستگی
#Mahsaamini

💠 جلد چهارم از کتاب جان شیفته در ۹ فایل صوتی تقدیم می‌شود!

🔹 ادامه دارد 🔹


4️⃣
جلد چهارم
#جان_شیفته

🔹 جلد چهارم،ماه می در فلورانس، قسمت چهارم

💠 جلد چهارم از کتاب جان شیفته در ۹ فایل صوتی تقدیم می‌شود!

🔹 آشنایی با نویسنده و معرفی کتاب

🔻 مردها به زخم‌هایی که در جنگ برداشته‌اند خیلی می‌نازند.
دیر زمانی است که ما زنان هم زخم‌های خودمان را داریم!
ولی در پی آن نیستیم که به خاطر آن باد در گلو بیندازیم .
خب، در کدام جنگ زخم برداشته‌اید؟
جنگِ زاییدنِ شما گوساله‌ها!

🔻 چه کسی به نسل او می‌توانست بگوید که بر این دشتِ ویرانی‌ها که آنان ناله‌کنان خرده‌های کاسه‌شکسته‌شان را در آن بر‌می‌چیدند، نسل تازه خواهد توانست تاکستانی بیابد؟ هیچ‌کس از نسل ارشد، راه آن را به نسل تازه نشان نداده بود. نسل تازه خود به تنهایی می‌رفت!

🔻 او پدرش را صمیمانه دوست دارد... شاید نه، بی‌شک نه بدان‌گونه که در گذشته دختر‌ها پدران ِ خود را دوست می‌داشتند! نسبت احترام سخت کاهش یافته است.
دیگر اثری از ترس نیست و لعاب این پرستش عهد باستان یک‌سر تَرَک برداشته است. ولی آیا از اندازه‌ی محبت کاسته شده است؟ گمان من برخلاف این است... البته به شرط آنکه مرد شایستگی آن را داشته باشد!

🔻 ضربه‌ای که از پاره‌ای از برخورد‌ها بر دل می‌رسد، در جاهایی که هرگز از آن عبور نکرده‌ایم و می‌گوییم: "من اینجا پیش از این بوده‌ام."

🔻 پیرامونش را محبت اطرافیانش فرا‌گرفته بود و خود نیز سرشت ِ مهربانی داشت و همراه زندگی ِ آسوده و پر‌نعمت از پدر و مادر هوشیارِ خود عشقِ به کارِ بی‌غرضانه را که لذتی دیگر است دریافت داشته بود، به‌اضافه‌ی خوش‌بینی پر‌اغماضی که برای کسانی که هرگز سر‌و‌کاری جز با چهره‌ی خندانِ مادر طبیعت نداشته‌اند رایگان تمام می‌شود. کار آنها این بود که هم از راه قلم و هم از راه زندگیِ خود زیبایی را تحقق بخشند.
او در نادیدن چیزهای اندوه‌بار و ناخوشایند هیچ در پی دغل‌کاری نبود؛ به همین اکتفا می‌کرد که خود به جستجو‌شان نرود.

🔻 شب‌های خوشی، سرگذشت ندارند، هماغوشی عشق در رؤیا نقش می‌بندد و همان‌جا پایان می‌پذیرد و اندیشه دیگر تمیز نمی‌دهد که در چه لحظه‌ای به خود می‌آید.

🔻 هنگامی که بیماری پیکر خرد‌شده را یک دم آسوده می‌گذاشت، او به مهربانی از دوستِ خود باز یکی از داستان‌های زیبا را گدایی می‌کرد:
"دنباله‌ی داستان پیشین یا سرآغاز ِ یک داستان نوین."

🔻 او به سمندر ِ افسانه می‌مانست، آتش، عنصر زندگی او شده بود و او در آن تنها و برهنه زندگی می‌کرد، همه‌ی بنای خوشبختی‌اش، سراسر ساختمانِ اندیشه‌اش، همه‌ی گذشته‌اش ویران‌شده، برکنده، از بیخ بر‌افتاده بود. ناگزیر شده بود که همه‌چیز را از نو در پای کار از سر بگیرد. او به تنهایی پایه‌های ساختمان خود را از نو برآورده بود. چقدر خون در این کار لازم آمده بود! این ساروجی است که برای هر چه بر‌می‌آید و می‌باید دوام آوَرَد، لازم است.

🔻 فقر، تب و آتش درونِ زمین و بدتر از این هر سه، آن چهارمی که به موقع خود گاه قبول، گاه تسلیم یا کرخی نام دارد . عبارت است از بی‌حرکتی ِ وارفته‌ی مردم زیر ِ ضربات مشتِ سرنوشتی که دیگر حتی در پی دور کردن آن بر‌نمی‌آیند.

🔻 چه دلش از آن به درد می‌آید، یا که ممکن است به درد آید و هیچ تلاشی برای پرستاری و زخم‌بندی آن نمی‌کند!... اینگونه مردم بی‌حمیّت را ما می‌شناسیم! ولی اینکه او خود یکی از آنان باشد و خود نیز بداند، چیزی بود که از بیزاری آن می‌بایست نفسش بگیرد... آخ! زمان بس درازی برایش لازم شد تا بتواند عیب‌های دیرینه‌ی سرشت خود را از میان ببرد... و بی‌شک هرگز هم به تمامی از آن پاک نشد. همواره چیزی از آن در ته ظرفش باقی ماند، یک زنگ‌خوردگی که ناخن‌هایش با سماجت آن را می‌خراشید. هرکس زنگ‌خوردگی خاص خود دارد...

🔻 بی‌نوایی بزرگی است که شخص در خانواده‌ی خود کسی نداشته باشد که اندیشه‌اش را با او در میان نهد؛ ولی باز این یک آسودگی خاطر است: چه بر سرش می‌آمد اگر می‌بایست در کانون خانواده هر ساعت با نگاهِ یک دشمنِ اندیشه‌ی خود مصادف شود،
اینکه جرأت کند خود را سراپا بررسی کند و به تدریج، بی‌آنکه در پی دغل‌کاری با فهم و هوش خود باشد، همه‌ی آنچه را که دروغ می‌یابد، پس از باورداشت آن، از خود دور کند.

🔻 انسان پس از چنین کاری، خود را سخت برهنه می‌یابد؛ و چگونه باید خود را پیش چشمان کسانی قرار داد که تو را در لباس این دروغ‌ها شناخته‌اند، و خود همچنان با آن بر شرم و حیای لطمه‌خورده‌شان پرده می‌کشند، کسانی که نمی‌خواهند برهنگی جهان را ببینند، کسانی که با وحشت و بیزاری حقیقت اندیشه را همچون عورتی با برگ رز می‌پوشانند!

🔻 "زندگی یک رؤیاست..." شاید! ... ولی زندگی چنان رؤیایی است که در آن نان، تا به دستش نیاورده باشی، به دهانت نمی‌آید...

🔻 امثال ما مردم فقط وقتی استراحت می‌کنند که بیمار باشند...
.


1️⃣
آغاز جلد چهارم

#جان_شیفته
🔹 جلد چهارم،زایش، قسمت نخست

💠 جلد چهارم از کتاب جان شیفته در ۹ فایل صوتی تقدیم می‌شود!

🔹 آشنایی با نویسنده و معرفی کتاب
رومن رولان:
"جان شیفته، آنت ریوی‌یر به گروه پیشتاز آن نسل زنان تعلق دارد که در فرانسه ناگزیر گشت به دشواری، با پنجه درافکندن با پیشداوری‌ها و کارشکنیِ همراهان مرد خویش، راه خود را به سوی یک زندگی مستقل باز کند."

💠 در رمان جان شیفته چهل سال از زندگی آنت، از جوانی بی‌دغدغه‌اش تا لحظه آخر زندگی‌اش به تصویر کشیده شده است و اینک جلد چهارم و آخرین جلد از این کتاب،
به شما دوستان تقدیم میشود.


🔻 هرچه زندگی با اسراف‌کاری بیشتری خرج شده باشد دامنه‌ی نوسان‌ها گسترده‌تر است.

🔻 نه! انسان نمی‌تواند فقط با نان و عشق زندگی کند... کار کن و بیآفرین!

🔻 هر زنی باید مارهایش را به تنهایی فرو دهد یا اگر شماره‌شان خیلی هست، من اینجا هستم. مرا سر سفره‌ات بنشان!

🔻 مذهب ِ ناگفته‌ی سراسر زندگی آنت، همانا فرد‌گرایی والایش بود!
او با این شعله، که در او از بسیار کسانِ دیگر پاک‌تر بود، پرورش یافته بود.
این غذای مشترک او با نمایندگان نسل خود بود. به‌ویٰژه آنان که آزاد‌تر و نیرومند‌تر بودند.
همه‌ی کسانی که او همچون دل‌داده، دوست یا متحد برگزیده یا پذیرفته بود.
در دیده‌ی ایشان در دیده‌ی او عیب ِ درمان‌ناپذیرِ گناه، هر گونه واگذشت از "منِ آزادشان"بود.

🔻 ملالی که در این دو موجود تندرست و پاکباز از آگاهی به بی‌فایدگیِ اجتماعیِ زندگی‌شان ناشی می‌شد ...

🔻 او این مازوخیسم را درک نمی‌کرد که به اصرار، پشت‌دوتا‌کرده و کج‌و‌کوله‌شده، خود را در قفس‌هایی جا می‌دهند و قفل بر آن می‌زنند، چه کاری او به زد‌و‌خورد‌های انواع "ایسم‌هاشان"داشت، اینها همه قلاده‌ی سگانی است که به جایی بسته شده‌اند.

او از دیوار‌هایی که محصور می‌کنند می‌گریخت، از جوی آب، از بستر حفر‌شده، از هرچه وابسته می‌کند می‌گریخت تا جایی که از بس در پی نجات منِ خود بود، سرانجام گمش می‌کرد. مانند طغیان جویباری که آبش در میان کشتزار‌ها گم می‌شود.

🔻 زنی که تو دوست می‌داری، و تو را بیش از هرکسی دوست می‌دارد، آن ساعت فرا‌خواهد رسید که در آن به تو کینه خواهد داشت، تو به او کینه خواهی داشت و هنوز کینه چیزی نیست! بیزاری... همان حضور تو مایه‌ی نفرتش خواهد بود.

و این را از تو پنهان خواهد داشت، از خود پنهان خواهد داشت... و این احساس می‌تواند چند لحظه یا چند روز طول بکشد... این در پی سوزان‌ترین جهش‌های عشق خواهد بود و می‌تواند هم پیش از آن باشد.

🔻 یا آنکه بی‌صدا، زیر آرامش، زندگیِ هر روزه، برای یک دوران کم‌و‌بیش طولانی جا خوش کند، بی‌آنکه در قرار ناگفته‌ای که روز به روز تجدید می‌شود تغییری روی دهد، ولی درد آنجا، در آن قلب نازنین، خواهد بود و قلب تو نیز از آن برکنار نخواهد بود.

تو در برخی لحظات، یا در برخی روز‌ها، دچار همین انگیزش‌ها و همین گزش‌ها خواهی شد، بدتر از همه آنکه ساعت‌های تو همان ساعت‌های او نخواهد بود.

در سر به شورش برداشتن روح، هر دو صفحه‌ی ساعت تقریباً هرگز یک وقت را نشان نخواهند داد!!


🔻 کسی که می‌خواهد آزاد باشد باید پول داشته باشد و آن‌کس که پول می‌خواهد باید آزادی خود را بفروشد!
کشمکش وجدان؟ نه!
امروزه وجدان نازک‌دل‌تر از آن است که بخواهد به پیشواز این اختلالات تندرستی برود: "با دلیل ریاضی بر خود ثابت می‌کند که اگر آزاد است، پس حق اوست که خود را بفروشد؛ کافی‌ است آنچه را که در ازای آن می‌خرندش بخواهد.
"

🔻 او می‌خواهد آزادی خود را حفظ کند. خوب حفظش کند! آزادی‌اش را! هیچ‌کس در پی قاپیدن آن از دست او نیست. مگر به چه کارش می‌آید؟ خوراکش را هم تأمین نمی‌کند.

🔻 بیرون از عمل، جز دروغ چیزی نیست.
تنها عمل است که دروغ نمی‌گوید. مردم را، آنجا و اینجا، باید در عمل‌شان قضاوت کرد.

🔻 آنان به تارهای چسبناک یک شبکه چسبیده‌اند؛ وقتی که تاری به ارتعاش می‌افتد، آن را در شکم خود حس می‌کنند، از وابستگی متقابلی که به هم دارند؛ و همه‌شان با هم در پیشخوان عنکبوت به قناره آویخته‌اند...

عنکبوت، آن جانوری که دام خود را بر رودخانه‌ی زندگی افکنده است. ناگزیریِ تقدیرِ اقتصادی بر مدارِ جامعه‌ی انسانی حکم‌فرماست و جان و اندیشه را به دنبال خود می‌کشد و او مدعی آزاد نگه داشتن جان و اندیشه در خود است!

.


#جان_شیفته
جلد چهارم، زایش

🔴 جلد چهارم از کتاب جان شیفته شامل ۹ فایل صوتی میباشد!

نویسنده: رومن رولان
مترجم : محمود اعتماد زاده (م.ا.به آذین)
راوی: شهرزاد فتوحی
کارگردانی و تنظیم: حسین آشتیانی

🔴 تصویری زنده و پویا با شنیدن این داستان با روایت شهرزاد فتوحی

🔻 آشنایی با نویسنده و معرفی کتاب

💠 دوره‌ی چهار‌جلدی، چاپ اول ۱۳۵۵، انتشارات نیل

🔹 با تشکر از سرکار خانم شهرزاد فتوحی و کانال وقت داستان

🔹 با شهرزاد فتوحی در کست باکس

🔴 هنر و زندگی، کانال تلگرام با شهرزاد فتوحی

#رومن_رولان
https://t.me/behtarinhayesoti
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #همبستگی
#Mahsaamini


1️⃣
#جان_شیفته
🔹 جلد سوم، مژده‌بخش، قسمت اول

💠 جلد سوم از کتاب جان شیفته در هفت فایل صوتی تقدیم می‌شود!

🔹 آشنایی با نویسنده و معرفی کتاب

🔻 آنچه آنان نیاز داشتند کسی بود که بتوان باورش داشت. کسی که روشن ببیند. آنان میانِ خود هیچ چیز مشترکی جز کشف آن فریبکاریِ نفرت‌انگیز نداشتند که هر یک از ایشان به تن خویش از آن سیلی خورده بود.

🔻 شرمساری و خشمِ آنکه گرفتارِ چنین دامی بوده‌اند، نیاز به انتقام کشیدن، و خاصه نیاز به دفاع از خویشتن در برابر فریبکاری‌های آینده، آنان را بر آن می‌داشت که به هر قیمت که باشد، بیرون از باقی گَله گردهم آیند.

🔻 لازم بود که دوگانگی‌ها و بیگانگی‌های خود را وادار به خاموشی کنند تا بتوانند ناتوانی‌ها و نیرومندی‌های خود را با هم در میان نهند، دوست نه، ولی متحد شوند.
.


#جان_شیفته
جلد سوم، مژده‌بخش

🔹 جلد سوم از کتاب جان شیفته شامل هشت فایل صوتی میباشد!

نویسنده: رومن رولان
مترجم : محمود اعتماد زاده (م.ا.به آذین)
راوی: شهرزاد فتوحی
کارگردانی و تنظیم: حسین آشتیانی

🔹 تصویری زنده و پویا با شنیدن این داستان با روایت شهرزاد فتوحی

آشنایی با نویسنده و معرفی کتاب

💠 دوره‌ی چهار‌جلدی، چاپ اول ۱۳۵۵، انتشارات نیل

🔹 با تشکر از سرکار خانم شهرزاد فتوحی و کانال وقت داستان

🔹 با شهرزاد فتوحی در کست باکس

🔹 هنر و زندگی، کانال تلگرام با شهرزاد فتوحی

#رومن_رولان
https://t.me/behtarinhayesoti
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #همبستگی
#Mahsaamini


2️⃣
#جان_شیفته
🔹 جلد دوم، مادر و پسر، قسمت دوم

💠 جلد دوم از کتاب جان شیفته شامل ۹ فایل صوتی میباشد!

🔹 آشنایی با نویسنده و معرفی کتاب

🔻 این مردم ای بس که دیده‌اند، ای بس عمل کرده‌اند، بسی تحمل کرده‌اند، بسی رنج کشیده‌اند ! و می‌خندند ... این معجزه است ... آن که می‌خندد زنده است و هنوز خیلی مانده است که ترک زندگی بگوید...!

🔻 کسی که خود رنج می‌کشد، احتمال دارد که رنج‌های دیگران را دریابد!

🔻 زن هر قدر هم که حواسش به ظرافت‌ها و به بو‌های سالم پاکیزگی خو گرفته باشد، باز بهتر از مرد می‌تواند خود را با دل‌آشوب‌ترین ضرورت‌ها سازگاری دهد؛ پذیرفتن آنچه که دشوارتر است، بوی روح‌هاست!

.

12.2k 0 208 20 95

#جان_شیفته
جلد دوم، مادر و پسر، قسمت نخست

نویسنده: رومن رولان
مترجم : محمود اعتماد زاده (م.ا.به آذین)
راوی: شهرزاد فتوحی
کارگردانی و تنظیم: حسین آشتیانی

🔹 تصویری زنده و پویا با شنیدن این داستان با روایت شهرزاد فتوحی

آشنایی با نویسنده و معرفی کتاب

🔻 زیرا آرامش نبودن جنگ نیست، این خصلتی است که از نیروی جان می‌زاید!
اسپینوزا، رساله‌ی سیاست

🔻 چه آسان است بُردن یک گله به بازار!
برای این کار یک چوپان کم‌هوش و چند سگ کافی است. هرچه گوسفندان بیشتر باشند، فرمانبردار‌ترند زیرا فردیت آنها در میان جمعیت حل می‌شود.

🔻 نزد مردم ضعیف و کم‌چیز، کسی که دچار ضرر نشود، سود برده است!

🔻 برای مردم ناتوان و کم‌چیز، آن کس که دچار زیان نشود، سود برده است!

🔻 برای آنکه با قلب خود بتوان گفتگو داشت، می‌باید تپشِ قلبِ خود را حس کرد.

🔻 برخورد با زیبایی‌های ادبی و فرهنگی برای تحمل تنهایی فکری به‌مدت طولانی کافی نیست. انسان باید ویژگی‌های قوی داشته باشد و این چیزی نیست که به‌سادگی به دست آید. اگرچه واژه‌های زیبا افراد را به رفتار خوب دعوت می‌کنند، اما اگر رفتار نامناسب باشد، این واژه‌ها تنها به دروغ‌گویی منجر می‌شوند.

🔻 خیلی کم هستند کسانی که می‌دانند چرا باید تمام آزادی و حق زندگی‌شان را به دست فرمانروای نامشخصی بسپارند تا قربانی شوند. به جز چند نفر، بیشتر افراد تلاش نمی‌کنند این موضوع را درک کنند: برای قبول کردن نیازی به فهمیدن ندارند. وقتی هزار نفر با هم موافقت می‌کنند، دیگر نیازی به دلیل نیست.

🔻 همه‌چیز غیر‌عادی بود، هم عیب‌ها و هم فضیلت‌ها. عشق پرشور، دلاوری، ترس، ایمان، خودخواهی و فداکاری همگی به نظر می‌رسیدند نشانه‌های بیماری باشند و بیماری همه جا گسترده می‌شد و هیچ‌کس را مصون نمی‌گذاشت.
آنت درد را به علتی تصادفی نسبت نمی‌داد و بدنبال آن نبود که اراده‌ها، دسیسه‌ها یا مسئولیت‌ها را متهم کند. او با خود جنگ کاری نداشت، بلکه با جنگ سروکار داشت
!


💠 دوره‌ی چهار‌جلدی، چاپ اول ۱۳۵۵، انتشارات نیل
#رومن_رولان
https://t.me/behtarinhayesoti
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #همبستگی
#Mahsaamini

🔹 ادامه دارد 🔹

18.3k 0 293 13 74
12 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.