یه جایی یه جمله خوندم که هیچوقت یادم نرفت. «آدما تو رو نصیحت نمیکنن، خودشون و گذشتهی خودشون رو نصیحت میکنن» این چندوقت هرجا با هرکسی نشستم شروع کردم به توصیههای مختلف، نصیحتهای مختلف... هی از تجربههام گفتم و دیدم هیچکس هم صحبتهای من براش مهم نیست.
هی گذشت تا چند روز پیش که یکجا تا اومدم با یکی شروع کنم به حرف زدن، دست نگه داشتم. دیدم اون جمله درست بود. همون جمله که میگه آدما خودشون رو در قامت دیگران نصیحت میکنن! یادمه وقتی سیگار میکشیدم به دیگران میگفتم نکش شروع نکن، ولی وقتی سیگار رو گذاشتم کنار دیگه به هیچکس نگفتم نکش، چون «من» در قامت کسی سیگار نمیکشید که بخوام نصیحتش کنم.
قضیه خودم بودم. خودم بودم که بار روانی کارهای عقب افتاده رو با صحبت کردن و امید دادن به دیگران خنثی میکردم. یک جا با خودم توافق کردم که: «همون چیزها که به دیگران میگی رو لیست کن و خودت انجام بده». جای توصیه کردن، با نتایج فکرهات اونها رو ترغیب کن. اگر انقد از نتیجهی حرفات مطمئنی خودت انجامشون بده. حالا چند روزه خیلی سخت کار میکنم. اینطور زندگی کردن هم خیلی سخته. سخته جای دیگری، جلوی آینه با خودت صحبت کنی. تا خواستی فرار کنی به خودت بگی، وایسا کارت دارم! بسه دیگه... دیگه بسه.
جالب اینجاست که چقدر حالم بهتر شده. حالا اونی که گاهی به حرفهام گوش نمیده خودمم و چون خودمم میدونم چرا انجام نمیدم. اگر انجام بدم چیزی رو که مطمئتم درسته، هم از خودم تایید میگیرم، هم نتیجهاش برای منه... راسته که میگن وقتی تخممرغ از درون بشکنه، یک زندگی آغاز میشه؛ و اگر از بیرون بشکنه، یک زندگی به پایان میرسه.
#روزنوشت
#امیرعلی_ق
@Amiralichannel