بیقرارم برای عطر تنَت...
بیقرارم برای لرزش رگِ گردنت روی لبهایم...
بیقرارم برای آرامش بین دستانَت...
من بیقرارم برای خندههایی که بیبهانه بعد از بوسیدنم تحویلم میدادی...
بیقرارم برای برگهایی که قرار است زیر چکمههای سبزِ تیرهات زیر نمنمِ باران خرد شوند...
من بیقرار تار موی بیرون زده از دسته موهای قهوهایتَم...
من بیقرار تواَم...
تو...
|رادین|
1398.08.01