␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞
او؛ آن تیلهناز پرستیدنی و بیگناه برای چه چشم بسته بود؟ لبهای اناریرنگ و لطیفتر گلبرگش برای چه خونین گشته بود؟!
آلالهی زخمی و مجروحش چه کشیده و در نبودِ پناهش، تا چه اندازه ترسیده بود؟!
مسیح؛ چه کسی به خود و دستهای خود جرئت زخم نشاندن، بر تن گلبرگش را داده بود؟
دگر هیچ نمیدانست!
نه، نمیتوانست که بفمهد.
که بود و چه باید میکرد؟ میکشت و یا زنده میگذاشت؟ هیچ پاسخی نداشت.
تنها میدانست که کسی گلدانهی نازکبرگش را از او ستانده و عذاب داده بود.
「 #Saudade ⁞ #TwT 」
→
@VKook_i ᭧
@vkooki_fic ᭧
او؛ آن تیلهناز پرستیدنی و بیگناه برای چه چشم بسته بود؟ لبهای اناریرنگ و لطیفتر گلبرگش برای چه خونین گشته بود؟!
آلالهی زخمی و مجروحش چه کشیده و در نبودِ پناهش، تا چه اندازه ترسیده بود؟!
مسیح؛ چه کسی به خود و دستهای خود جرئت زخم نشاندن، بر تن گلبرگش را داده بود؟
دگر هیچ نمیدانست!
نه، نمیتوانست که بفمهد.
که بود و چه باید میکرد؟ میکشت و یا زنده میگذاشت؟ هیچ پاسخی نداشت.
تنها میدانست که کسی گلدانهی نازکبرگش را از او ستانده و عذاب داده بود.
「 #Saudade ⁞ #TwT 」
→
@VKook_i ᭧
@vkooki_fic ᭧