ابزارک ? dan repost
❌ازدواجی اجباری و همخونه ای بسیارمتفاوت و سراسرهیجان❌
#برزخ_سرد
#بقلم_زیبای_بـــهارســلطانــی
-نگفتی میخوای من چطوری باشم؟! شوهر به نظرت باید چجوری باشه؟! ... بگو ... میخوام از این به بعد #شوهـر_واقعیـت باشم ...
دیگه تحمّل حرفاشو نداشتم، دستمو از زیر چنگالش خارج کردم و گفتم:
-امیرعلی ولم کن... #دردم میاد!
سرشو به #لاله ی گوشم نزدیک کرد ونفسهای #داغش رو درست پشت گوشم پخش کرد و کمی، زبون به لبش زد و گفت:
-تا نگی ولت نمیکنم!
چشمامو محکم بستم تا نتونم چشمای پر از خواسته شو ببینم.
- من ... من هیچی نمیخوام، فقط دست از سرم بردار!!!
از #عصبانیت گُر گرفت و مثل یه #گرگ وحشی جفت دستمو #حصار تنگ خودش کرد و #هیس وار گفت:
-حالا جرأتو نشونت میدم ...
منو به سمت تخت هُل داد، از ترس مثل بید به خودم می لرزیدم. از خشم غرّید:
- میخوام #امشب_شوهر_واقعیت_باشم ...جرآت رو بهت نشوووون میدممم....
ناباورانه خیره شدم بهش که با لحن خشنی گفت:
-وقتی #بلبل_زبــونی میکنی بایدم به #غلط_کردن بیفتی .
❌روایــتی بینظیــر از "نفــرت" تا "عـــشق"🤚🤚
#اجباری
#رمانی_غافلگیرکننده
https://t.me/joinchat/AAAAAFT_AfFlJ5SgKlOOMw
https://t.me/joinchat/AAAAAFT_AfFlJ5SgKlOOMw
#برزخ_سرد
#بقلم_زیبای_بـــهارســلطانــی
-نگفتی میخوای من چطوری باشم؟! شوهر به نظرت باید چجوری باشه؟! ... بگو ... میخوام از این به بعد #شوهـر_واقعیـت باشم ...
دیگه تحمّل حرفاشو نداشتم، دستمو از زیر چنگالش خارج کردم و گفتم:
-امیرعلی ولم کن... #دردم میاد!
سرشو به #لاله ی گوشم نزدیک کرد ونفسهای #داغش رو درست پشت گوشم پخش کرد و کمی، زبون به لبش زد و گفت:
-تا نگی ولت نمیکنم!
چشمامو محکم بستم تا نتونم چشمای پر از خواسته شو ببینم.
- من ... من هیچی نمیخوام، فقط دست از سرم بردار!!!
از #عصبانیت گُر گرفت و مثل یه #گرگ وحشی جفت دستمو #حصار تنگ خودش کرد و #هیس وار گفت:
-حالا جرأتو نشونت میدم ...
منو به سمت تخت هُل داد، از ترس مثل بید به خودم می لرزیدم. از خشم غرّید:
- میخوام #امشب_شوهر_واقعیت_باشم ...جرآت رو بهت نشوووون میدممم....
ناباورانه خیره شدم بهش که با لحن خشنی گفت:
-وقتی #بلبل_زبــونی میکنی بایدم به #غلط_کردن بیفتی .
❌روایــتی بینظیــر از "نفــرت" تا "عـــشق"🤚🤚
#اجباری
#رمانی_غافلگیرکننده
https://t.me/joinchat/AAAAAFT_AfFlJ5SgKlOOMw
https://t.me/joinchat/AAAAAFT_AfFlJ5SgKlOOMw