روشنک آرامش


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


اينستاگرام روشنک آرامش؛
Instagram.com/roshanak_aramesh
وبسایت روشنک آرامش:
https://roshanakaramesh.com/
ارتباط با ادمین
@roshanakaramesh
با احترام به شعر های باران خورده:
http://m-bibak.blogfa.com/

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


زل می‌زنی به پوچی فرداهات
آواره‌ای و خسته شده پاهات
لبخند می‌زنی و دلت خون است
می‌ترسی از درون و هیولاهات
در خواب نیز راه نجاتی نیست
وقتی که در تمامی رؤیاهات ↓

مخروبه‌ای شبیه وطن باشد

#سیدمهدی‌موسوی

#شبتون‌ماه


کمی نخند، کمی دور شو، کمی بد باش
که هرچه می کشم از دست مهربانی توست

#یاسرقنبرلو


آخر به چه درد می خورد آفتاب اسفند
این که جای پای تو را آب کرده است

#شمس‌لنگرودی


کاش می‌توانستم دردتان را دَوا کنم.
همین دردِ دور بودن‌ها،
دیر دیدن‌ها،
دیگر ندیدن‌ها…
همین که جِسم‌مان بهاران است و جان‌ِمان پاییز…‌

#محمدصالح‌عل


خون میچکد از دیده در این کنجِ صبوری
این صبر که من می‌کنم افشردنِ جان است

#هوشنگ‌ابتهاج


اتفاقی رسید از راه و
دست بر شانه‌ی من و تو نهاد
ابر دیوانه‌ای به چشم من و
کاسه‌ای خون به چشم‌های تو داد
 
گریه کردم که مهربان بشوی
-من به تأثیر گریه معتقدم-
گریه کردم چنان که چشمانم
گریه ام را نمی‌برد از یاد

#حسین‌صفا


ما در خور او نه‌ایم، لیکن
با این همه هم امیدواریم

#عراقی




زمان گذشت
دَریغا
برایِ بوسِه‌ها بهانِه نداشتیم
برای ان همه اِلتیام
زَخم نداشتیم

#معین‌دهاز
#روزتون‌بخیر


با آنکه نیاوردی، یک بار ز ما یاد
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟

#حزین‌لاهیجی

#شبتون‌بی‌غم




با هم که قدم می زنیم؛
حسودی‌اش میشود آفتاب!
نه که هیچ گاه،
قدم نزده است با ماه ...

#رضاکاظمی


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


‍ از کجا آمده بودم
که اشک‌های تو در چشم‌های من بود
و واژه‌های دریا را
بر برج‌های باد می‌نوشتم
و در چشم‌های تو
گم‌-راه می‌رفتم
وقتی برای شب
فقط دو ستاره داشتم و یک آه
از کجا آمده بودم به باروی برج
با اشک‌های تو
در چشم‌های من.

#شاپوربنیاد


کنار تو، وسط تختم
هزار بغضم و خوشبختم
تضادی‌ام که تناقض نیست
که تلخ هستم و شیرینم

مرا بگیر از آدم‌ها...

#سیدمهدی‌موسوی


تقریبا صبح است. توکاها روی کابل تلفن منتظرند و من امروز ساندویچ فراموش شده‌ی دیروز را می‌خورم.
صبح آرام روز جمعه، یک لنگه کفشم
یک گوشه‌ی اتاق راست ایستاده
و لنگه‌ی دیگر به پهلو افتاده است.
بله، بعضی زندگی‌ها برای هدر دادن
آفریده شده‌اند.


#چارلزبوكوفسكى


من
چمدانت را گرفته بودم
موج‌ها را گرفته بودم
هفت و ده دقیقه‌ی
غروب را گرفته بودم
تو اما..
از درون راه افتادی..!

#گروس‌عبدالملکیان






به یادگار کسی دامن نسیم صبا
گرفته‌ایم و دریغا که باد در چنگ است
به خشم رفتهٔ ما را که می‌برد پیغام؟
بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگ است

#سعدی

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.