« الکل برای ذائقه ام مثل آب شد »
بعد از تو هر چه را که سرودم شراب شد
انگور تاک مست زمان روی خود گرفت
درجاده هر طرف که رسیدم سراب شد
یادش به خیر خنده ی جاوید صورتت
فرصت نشد ببوسم و رویا خراب شد
چشمت شروع حادثه شد در دل #حسان
یک شب به پلک هم زدنی انقلاب شد
سجاده ی سحر که ولو شد کف اتاق
ترسیم مو و روی توام بیحجاب شد
رفتم سجود و سجده شکری ز این وصال
خوشحال از آنکه باز لبت را صواب شد
خوشحال از آنکه مُریدم ، مرید موهایت
خوشحال از آنکه بوسه ی لبها چه باب شد
شعرم مثال جادهی پر جنگلی ز چشمانت
در خواب من رسیده و چشمم به خواب شد
در خواب خوش که روی تو دیدم مقابلم
بوسیدمت به خواب و دلم التهاب شد
شاعر شدم که روی تو را یک غزل کنم
رویت گرفته ای و زبانم عتاب شد
یعنی تو گو که دعوت جنت شدی ولیک
جای بهشت توشهی تو از عذاب شد
گفتی عتاب کردی و سهمت ز بوسه نیست
گفتم ببخش حرف دلم ناحساب شد
ما را که جان خویش به زلفت سپرده ایم
اکنون ز داغ دوری رویت خضاب شد
یاد از شبی هنوز کنار دلم بُدی
شادی ظهور کرده و هم بینقاب شد
وقتی کشید چشم تو من را به سمت خویش
بوسیدی و زمانه بگو اصل و ناب شد
آئینه وار گشتی و دنیا به کام شد
خورشید و کائنات به ساز و رباب شد
هر رشته تار موت که شهری به فتنه داد
با چرخشی به قتل دلم پا رکاب شد
سهمم ز بی کسی همه یک آسمان و بس
اکنون پر از ستاره و هم پر شهاب شد
صدها هزار نامه فرستاده ام پی اش
بی معرفت ندید و همه بی جواب شد
راوی خبر رسانده که تَرکی ز ما کنی
خونم درون رگ همه در اعتصاب شد
جانم چو مرغ کوچک و مسکین به گوشه ای
ترسان ِ پنجه هات و شکار عقاب شد
عمری به انتظار نشستم که آیی ام
در خوف و در رجا همه عمر اضطراب شد
بیتی دگر سرایم و ختمی بر این مقال
بازآ جوانی ام بگذشت، در شتاب شد
#حسان
#بازآ
1403/7/15
پیشنهاد میکنم بخاطر نوع ضبط صدا با هندزفری 🎧گوش کنید👌
@Razedelema@monajat124