تمام مردم ده کوچک ما خانوم و آقای لطفی را میشناختند، آن هم به خاطر پارادوکس رفتاری و تضاد شدیدی که میان این زن و شوهر مسن وجود داشت
خانم لطفی مدام در حال دعوا با پیرمرد بود اما آقای لطفی هیچگاه یک کلمه هم جواب او را نمیداد. با این حال آن که همیشه دمغ و ناراحت دیده میشد،پیرزن، بود
مردم میگفتند: جالبه. شوهر بیچارهاش یک کلمه هم جوابش رو نمیده اما باز هم همیشه دمغ و دلخوره
این وضع ادامه داشت تا اینکه ناگهان خانم لطفی تبدیل شد به سرزندهترین پیرزن ده!
نه اینکه فکر کنید از دعوا با شوهرش دست برداشت که اتفاقاً در این اواخر تندخوتر هم شده بود
اتفاق عجیب این بود که بر خلاف همیشه آقای لطفی چند وقتی بود که وقتی زنش با گفتن یک کلمه با او دعوا میکرد او پنج کلمه جوابش را می داد
پیرمردهای ده که حیران شده بودند، آنقدر به آقای لطفی اصرار کردند تا سرانجام پیرمرد رازش را بر ملا کرد
من تازه فهمیدم زن بیچاره ام به این خاطر ناراحت است که سکوت مرا دال بر بیتفاوتیام نسبت به خودش میداند
حالا که جوابش را میدهم، به این حقیقت رسیده که دوستش دارم
با زنها حرف بزنید. سکوت زنها رو آزار میده!
✅
@Oldonya