📝
مرد فقیری به امید به دست آوردن غذا، به درِ خانه مرد ثروتمندی رفت و نانی خواست ...
مرد ثروتمند گفت هنوز نان نپختهایم !
مرد فقیر گفت مقداری آرد به من بدهید ...
گفت آرد نداریم؛ کمی داشتیم، آن را خمیر کردیم تا نان بپذیم !
مرد فقیر گفت پس به من آب بدهید، خیلی تشنهام ...
گفت هنوز مرد آب فروش نیامده است !
فقیر که از خساست مرد ثروتمند عصبانی شده بود گفت : شما که مثل من چیزی ندارید، بیایید با هم به گدایی برویم !
👤 مجید شفیعی
📚 قند و نمک
@Official_Hich
مرد فقیری به امید به دست آوردن غذا، به درِ خانه مرد ثروتمندی رفت و نانی خواست ...
مرد ثروتمند گفت هنوز نان نپختهایم !
مرد فقیر گفت مقداری آرد به من بدهید ...
گفت آرد نداریم؛ کمی داشتیم، آن را خمیر کردیم تا نان بپذیم !
مرد فقیر گفت پس به من آب بدهید، خیلی تشنهام ...
گفت هنوز مرد آب فروش نیامده است !
فقیر که از خساست مرد ثروتمند عصبانی شده بود گفت : شما که مثل من چیزی ندارید، بیایید با هم به گدایی برویم !
👤 مجید شفیعی
📚 قند و نمک
@Official_Hich