♦️نگاهی به نوشتهی آقای یاسر میردامادی در بارهی مناظرهی دکتر سروش و آیتالله علیدوست
✍دکتر علیرضا معینی
۱۱ آذر ۱۴۰۳
این دیدگاه ریشه در تفسیری از دین دارد که بر تجربهی معنوی و شهود باطنی تأکید میکند. باطنیها معتقد اند که تمرکز بر ظواهر شریعت میتواند مانعی در درک حقیقت الهی شود. برای باطنیهای تجددگرا، مانع بودن فقه در جهان جدید صدچندان است و روزآمدسازی آن هم ضرورت و فایدهای ندارد. سروش، در قامت میراثبر تجددگرای سنت باطنی، استدلال میکند که عقلانیت مدرن میتواند جایگزین بهتری برای فهم دین و ارتباط انسان با خداوند باشد. در مقابل، علیدوست نمایندهی سنت ظاهری است که بر اهمیت اعمال و رعایت احکام فقهی تأکید دارد. دیدگاه فقهاندیش معتقد است که کمینهی اطاعت از خداوند در قالب انجام اعمال فقهی تحقق مییابد. فقهاندیشان استدلال میکنند که ایمانِ عاری از عمل فقهی همانا ناقص و ناکارآمد است.
در مقایسهای گذرا با عهد جدید میتوان گفت باطنیها همانا پولسهای جهان اسلام اند و زبان حالشان این سخن پولس است: «انسان نه با اعمال شریعت، بلکه با ایمان به عیسی مسیح پارسا شمرده میشود.» (غلاطیان ۲:۱۶) و نیز: «یقین داریم که انسان به وسیله ایمان پارسا شمرده میشود، نه به وسیله اعمال شریعت» (رومیان۲۸: ۳). فقهاندیشان اما میراثبر یعقوبهای جهان اسلام اند. آنها با یعقوب، برادرِ عیسی مسیح در عهد جدید، همدل اند که در رسالهی منسوب به یعقوب خطاب به مسیحیان یهودیتبار چنین گفت: «به اعمال است که انسان پارسا شمرده میشود، نه با ایمانِ تنها.» (یعقوب ۲:۲۴) و: «ایمان نیز اگر اعمال ندارد در خود مرده است» (یعقوب ۱۷: ۲)، و نیز: «اگر کسی گوید ایمان دارم وقتی که عمل ندارد آیا ایمان میتواند او را نجات بخشد؟» (یعقوب ۱۴: ۲). اختلاف نظر سروش-علیدوست، در بنوبنیاد، نسخهی اسلامیِ اختلاف نظر پولس-یعقوب در عهد جدید است.
۳_ «بحثی» چنین میانهی میدانام آرزو است
گرچه مشهور است که وجه مشخصهی سنت اسلامی غلبهی فقه بوده است یعنی پیروزی ظاهر بر باطن، در فرهنگهای مسلمان همیشه سنت باطنی حضور متناقضی داشته است: پررنگ اما نامحسوس، غائبِ همیشه حاضر. باطنیها نه فقط آشکارا در میان اسماعیلیانِ نزاری حاضر بوده و هستند که دستکم رگههای باطنی را به شکل پنهان یا نیمهپنهان در میان صوفیان اهل سنت و شیعیان امامی نیز در گذشته و حال میتوان یافت. حتی غزالی که خود فقیهی منتقد باطنیان است رگههایی باطنی در نقد فقه دارد و سروش این رگهها را در فکر خود درونی و تقویت کرده است. در فلسفهی معاصر اسلامی نیز هانری کربن و شاگردان و مروّجان او کوشیدهاند از وجه باطنیِ تشیع اسماعیلی-امامی و نمود صوفیانهی آن در میان اهل سنت پرده بردارند و با آن مرهمی بر دردهای وجودی انسان پوچانگار معاصر بنهند.
با نظر به این پیشزمینهی تاریخی-فرهنگی، مسألهی معاصر ما در نسبتسنجی جامع عقل و فقه این است: نمایندگان ظاهر باید توضیح دهند که چگونه فقه تبدیل به «حجاب اکبر» و «سدّ راه باطن» نمیشود. نمایندگان باطن هم باید توضیح دهند که چگونه محو فقه با اطاعت از خداوند سازگار میافتد. به بیانی پرجزئیاتتر، از یک سو، طرفداران رویکرد فقهمحور باید نشان دهند که چگونه احکام فقهی میتوانند با عقلانیت مدرن و نیازهای جامعهی امروز سازگار شوند، بی آنکه مانع رشد معنوی و درک عمیقتر از دین شوند. از سوی دیگر، طرفداران رویکرد باطنی باید توضیح دهند که در غیاب چارچوبهای فقهی، چگونه میتوان معیارهای اخلاقی و رفتاری مشخصی برای جامعهی دینی پیشنهاد کرد.
به بیان دیگر، نظر به گسترش فردگرایی دینی و گزینشگرا شدن روزافزونِ دینداری در ایران امروز، فصل آیندهی نزاع عقل و فقه در ایران معاصر چیزی از این جنس به نظر میرسد: بازگشت به مسألهی کهنِ «فضائح ظاهریه و فضائلِ باطنیه» یا «فضائحِ باطنیه و فضائلِ ظاهریه» یا ترکیبی احتمالی از فضائل هر دو. این مسألهای محوری در کلام جدید اسلامی و امّ المسائل فلسفهی فقه اسلامی است و نیازمند توجهِ پژوهشی ویژهی اسلامپژوهان، فیلسوفان دینِ اسلامی و طلاب معاصراندیش است.
احیای بحث از «نزاع ظاهر و باطن» فرصتی فراهم میآورد برای بازاندیشی در مفاهیم کلیدی دین، از جمله معنای اطاعت از خداوند، نقش عقل در تفسیر دین، و بازتنظیم رابطهی ظاهر و باطن در اسلام. جامعهی دینی معاصر با چالشهای جدیدی روبرو است که نیازمند پاسخهای نوآورانه و در عین حال ریشهدار در سنت اسلامی است.
در نهایت، این دست گفتوگوهای عقلانی، محترمانه و بنیادی میان نمایندگان دو سنت فکریِ متفاوت و ریشهدار میتواند به غنای عقلانی و معنوی جوامع اسلامی کمک کند و راهی بگشاید به سازگاری سنت و مدرنیته در چارچوب اندیشهی اسلامی.
🔻لینک نوشتهی مورد نقد:
https://t.me/Sedanet/5278
#سروش
#علیدوست
#علیرضا_معینی
#یاسر_میردامادی
@NewHasanMohaddesi
✍دکتر علیرضا معینی
۱۱ آذر ۱۴۰۳
این دیدگاه ریشه در تفسیری از دین دارد که بر تجربهی معنوی و شهود باطنی تأکید میکند. باطنیها معتقد اند که تمرکز بر ظواهر شریعت میتواند مانعی در درک حقیقت الهی شود. برای باطنیهای تجددگرا، مانع بودن فقه در جهان جدید صدچندان است و روزآمدسازی آن هم ضرورت و فایدهای ندارد. سروش، در قامت میراثبر تجددگرای سنت باطنی، استدلال میکند که عقلانیت مدرن میتواند جایگزین بهتری برای فهم دین و ارتباط انسان با خداوند باشد. در مقابل، علیدوست نمایندهی سنت ظاهری است که بر اهمیت اعمال و رعایت احکام فقهی تأکید دارد. دیدگاه فقهاندیش معتقد است که کمینهی اطاعت از خداوند در قالب انجام اعمال فقهی تحقق مییابد. فقهاندیشان استدلال میکنند که ایمانِ عاری از عمل فقهی همانا ناقص و ناکارآمد است.
در مقایسهای گذرا با عهد جدید میتوان گفت باطنیها همانا پولسهای جهان اسلام اند و زبان حالشان این سخن پولس است: «انسان نه با اعمال شریعت، بلکه با ایمان به عیسی مسیح پارسا شمرده میشود.» (غلاطیان ۲:۱۶) و نیز: «یقین داریم که انسان به وسیله ایمان پارسا شمرده میشود، نه به وسیله اعمال شریعت» (رومیان۲۸: ۳). فقهاندیشان اما میراثبر یعقوبهای جهان اسلام اند. آنها با یعقوب، برادرِ عیسی مسیح در عهد جدید، همدل اند که در رسالهی منسوب به یعقوب خطاب به مسیحیان یهودیتبار چنین گفت: «به اعمال است که انسان پارسا شمرده میشود، نه با ایمانِ تنها.» (یعقوب ۲:۲۴) و: «ایمان نیز اگر اعمال ندارد در خود مرده است» (یعقوب ۱۷: ۲)، و نیز: «اگر کسی گوید ایمان دارم وقتی که عمل ندارد آیا ایمان میتواند او را نجات بخشد؟» (یعقوب ۱۴: ۲). اختلاف نظر سروش-علیدوست، در بنوبنیاد، نسخهی اسلامیِ اختلاف نظر پولس-یعقوب در عهد جدید است.
۳_ «بحثی» چنین میانهی میدانام آرزو است
گرچه مشهور است که وجه مشخصهی سنت اسلامی غلبهی فقه بوده است یعنی پیروزی ظاهر بر باطن، در فرهنگهای مسلمان همیشه سنت باطنی حضور متناقضی داشته است: پررنگ اما نامحسوس، غائبِ همیشه حاضر. باطنیها نه فقط آشکارا در میان اسماعیلیانِ نزاری حاضر بوده و هستند که دستکم رگههای باطنی را به شکل پنهان یا نیمهپنهان در میان صوفیان اهل سنت و شیعیان امامی نیز در گذشته و حال میتوان یافت. حتی غزالی که خود فقیهی منتقد باطنیان است رگههایی باطنی در نقد فقه دارد و سروش این رگهها را در فکر خود درونی و تقویت کرده است. در فلسفهی معاصر اسلامی نیز هانری کربن و شاگردان و مروّجان او کوشیدهاند از وجه باطنیِ تشیع اسماعیلی-امامی و نمود صوفیانهی آن در میان اهل سنت پرده بردارند و با آن مرهمی بر دردهای وجودی انسان پوچانگار معاصر بنهند.
با نظر به این پیشزمینهی تاریخی-فرهنگی، مسألهی معاصر ما در نسبتسنجی جامع عقل و فقه این است: نمایندگان ظاهر باید توضیح دهند که چگونه فقه تبدیل به «حجاب اکبر» و «سدّ راه باطن» نمیشود. نمایندگان باطن هم باید توضیح دهند که چگونه محو فقه با اطاعت از خداوند سازگار میافتد. به بیانی پرجزئیاتتر، از یک سو، طرفداران رویکرد فقهمحور باید نشان دهند که چگونه احکام فقهی میتوانند با عقلانیت مدرن و نیازهای جامعهی امروز سازگار شوند، بی آنکه مانع رشد معنوی و درک عمیقتر از دین شوند. از سوی دیگر، طرفداران رویکرد باطنی باید توضیح دهند که در غیاب چارچوبهای فقهی، چگونه میتوان معیارهای اخلاقی و رفتاری مشخصی برای جامعهی دینی پیشنهاد کرد.
به بیان دیگر، نظر به گسترش فردگرایی دینی و گزینشگرا شدن روزافزونِ دینداری در ایران امروز، فصل آیندهی نزاع عقل و فقه در ایران معاصر چیزی از این جنس به نظر میرسد: بازگشت به مسألهی کهنِ «فضائح ظاهریه و فضائلِ باطنیه» یا «فضائحِ باطنیه و فضائلِ ظاهریه» یا ترکیبی احتمالی از فضائل هر دو. این مسألهای محوری در کلام جدید اسلامی و امّ المسائل فلسفهی فقه اسلامی است و نیازمند توجهِ پژوهشی ویژهی اسلامپژوهان، فیلسوفان دینِ اسلامی و طلاب معاصراندیش است.
احیای بحث از «نزاع ظاهر و باطن» فرصتی فراهم میآورد برای بازاندیشی در مفاهیم کلیدی دین، از جمله معنای اطاعت از خداوند، نقش عقل در تفسیر دین، و بازتنظیم رابطهی ظاهر و باطن در اسلام. جامعهی دینی معاصر با چالشهای جدیدی روبرو است که نیازمند پاسخهای نوآورانه و در عین حال ریشهدار در سنت اسلامی است.
در نهایت، این دست گفتوگوهای عقلانی، محترمانه و بنیادی میان نمایندگان دو سنت فکریِ متفاوت و ریشهدار میتواند به غنای عقلانی و معنوی جوامع اسلامی کمک کند و راهی بگشاید به سازگاری سنت و مدرنیته در چارچوب اندیشهی اسلامی.
🔻لینک نوشتهی مورد نقد:
https://t.me/Sedanet/5278
#سروش
#علیدوست
#علیرضا_معینی
#یاسر_میردامادی
@NewHasanMohaddesi