♦️پرتلاش، باشخصیت، اما با قیود فکریی ستبر: چکیدهی مناظره با دکتر شروین وکیلیی عزیز
✍️حسن محدثی
۴ آبان ۱۴۰۳
زمان انتشار: ۷ آبان ۱۴۰۳
چند روزی از مناظره ام با دکتر شروین وکیلی (۳۰ مهر) میگذرد. این یادداشت را مینویسم تا بعد از انتشار مناظره منتشر شود. من مدتها است که تلاشهای او را دنبال میکنم؛ همچنانکه سعی میکنم تلاشهای همهی همکاران ام را در علوم اجتماعی دنبال کنم و حتا با کارهای دیگر صاحبنظران در علوم انسانیی ایران آشنا بشوم. دو کتاب و چند مقاله و یک مناظره از او درباهی کورش و داریوش و ایران خوانده ام.
دکتر شروین وکیلی صاحبنظری بسیار پرتلاش و پرکار است. در ملاقات با او و در طیی مناظره و بعد مناظره، او را فردی بسیار محترم و باشخصیت و خوشمشرب یافتم. او البته به من گفت: "من فکر میکردم تو شریعتیست هستی، اما دریافتم که چهقدر به دکتر شریعتی نقد داری" (نقل به مضمون).
اما همیشه عیبی اساسی در افکار و آثار او میدیدم. ابنجا در این باره مینویسم تا به سهم خود به کوششهای او بهعنوان صاحبنظری همعصر اعتنا کرده باشم.
کم و بیش میدانستم آثار و افکار اش چه ایرادی دارد، اما در طیی مناظره برای من با وضوح بس بیشتری عیان شد. در طیی مناظره دریافتم که برادر عزیز ام دکتر وکیلی قیود فکریی ستبری دارد. مراد ام از قیود فکری مجموعهای از پیشانگاشتهها (presupposition) و مفروضات (assumption) اندیشیده و گاه نیاندیشیده است. همهی ما مفروضات و پیشانگاشتههایی داریم و اصلا بدون آنها چه بسا اندیشیدن ممکن نمیگردد. اما همیشه بخشی از پیشانگاشتهها و مفروضات ما قابل اجتناب هستند یا دستکم تنقیحپذیر اند. ما برای اندیشیدن به موضوعات مختلف ناگزیر از تکیهی فکری به آگزیومها هستیم و از آگزیومها گریزی نداریم، اما در مورد باقیی اجزای فکریمان میتوانیم همیشه تجدید نظر بکنیم. البته برخی از متفکران در طول حیات خود آگزیومهایشان را هم آگاهانه یا ناآگاهانه تغییر میدهند.
در طول مناظره دریافتم که قیود فکریی ستبر سبب میشود دکتر وکیلی بهطور مداوم مفاهیم مختلف علوم انسانی را مطابق پیشانگاشتهها و مفروضات خود بازتعریف کند. او در طول مناظره بارها اقدام به تعاریف جدیدی از مفاهیم کرد؛ مفاهیمی چون تمدن، دین، اسطوره، ملیگرایی، و ... .
بازاندیشی در بارهی معنای مفاهیم گاهی امری ضروری است، اما آنچه دکتر وکیلی بهطور گسترده انجام میدهد، مشکل بزرگی در افکار و آثار او ایجاد میکند: گسست از اندیشههای موجود در علوم انسانی. گستردهگی در تعریف سلیقهای یا شخصیی مفاهیم سبب گسست از دانشهای معتبر موجود میشود. نقد روشی و روششناختی آثار و اندیشه با تعاریف من عندی و شخصیی مفاهیم بیاعتنا به بدنهی دانش موجود سبب میشود که صاحبنظر در مقام تاسیس قرار بگیرد و بهیکباره کل دانشهای موجود را کنار بزند. وقتی دکتر وکیلی میگوید شش تمدن در جهان بیشتر وجود نداشته اند، من به فکر فرو میروم و از خود میپرسم آیا او در مقام تاسیس قرار گرفته و در حال تجدید نظر در کل دانش بشری است؟
وقتی او میگوید من خود اسطوره تولید میکنم، دو باره اندیشناک میشوم که چهطور کسی میتواند بگوید من اسطوره میآفرینم در حالی که مراد اش فیکشن است؟ چهطور او افسانه و فیکشن fiction را در عداد اسطوره قرار میدهد؟ چهطور او میتواند دستکم دو قرن ادبیات اسطورهشناسیی دانشگاهی را نادیده بگیرد و تعریفی از اسطوره بدهد که "ارباب حلقهها" یا "قصههای شاهنامه" را هم شامل شود؟
این است که او مجبور شد بارها در طیی مناظره بگوید: آرای گوردون چایلد را قبول ندارم، آرای کاسیرر و الیاده را قبول ندارم، افکار هیوم قدیمی است و ... ، این اثر قدیمی است، آن متفکر امروزی نیست. جالب این بود که او از من گاهی میخواست منابعی را معرفی کنم ولی تقریبا منابع گفته شده یا ناگفتهی بحث ام را عملا قبول نداشت! دلیل اش روشن است: زیرا وکیلی ناگزیر است به خاطر قیود فکریی ستبر اش دایما مفاهیم را بهنحو شخصی تعریف کند و دچار گسستهای کلی از بدنهی معرفت موجود شود.
همین قیود فکریی ستبر سبب میشود که او بسیاری از دقایق روشی و روششناختی را زیر پا نهد و به مهمترین آرا در حوزهی فلسفهی دانش تاریخ (که تاریخ را دانشی ظنی و روایی تلقی میکنند) بیاعتنا بماند و تاریخ را همچون دیگر علوم تجربی تلقی نماید و به فرق دانش تاریخ با علوم تجربیی دیگر که برخلاف دانش تاریخ به موضوعشان بهطور مستقیم دسترسی دارند، بیاعتنا بماند.
نگرانیی عمدهی من این است که این شیوهی منتهی به گسست از بدنهی دانش موجود، سبب لطمات جدی به آثار وکیلی بشود و از ارزش تلاشهایش بهنحو جدی بکاهد. این مورد را بهعنوان یک منتقد خدمت ایشان صمیمانه عرض میکنم. شاید من برخطا باشم و چنین نگرانیای بیمورد باشد. 👇👇👇
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثی
۴ آبان ۱۴۰۳
زمان انتشار: ۷ آبان ۱۴۰۳
چند روزی از مناظره ام با دکتر شروین وکیلی (۳۰ مهر) میگذرد. این یادداشت را مینویسم تا بعد از انتشار مناظره منتشر شود. من مدتها است که تلاشهای او را دنبال میکنم؛ همچنانکه سعی میکنم تلاشهای همهی همکاران ام را در علوم اجتماعی دنبال کنم و حتا با کارهای دیگر صاحبنظران در علوم انسانیی ایران آشنا بشوم. دو کتاب و چند مقاله و یک مناظره از او درباهی کورش و داریوش و ایران خوانده ام.
دکتر شروین وکیلی صاحبنظری بسیار پرتلاش و پرکار است. در ملاقات با او و در طیی مناظره و بعد مناظره، او را فردی بسیار محترم و باشخصیت و خوشمشرب یافتم. او البته به من گفت: "من فکر میکردم تو شریعتیست هستی، اما دریافتم که چهقدر به دکتر شریعتی نقد داری" (نقل به مضمون).
اما همیشه عیبی اساسی در افکار و آثار او میدیدم. ابنجا در این باره مینویسم تا به سهم خود به کوششهای او بهعنوان صاحبنظری همعصر اعتنا کرده باشم.
کم و بیش میدانستم آثار و افکار اش چه ایرادی دارد، اما در طیی مناظره برای من با وضوح بس بیشتری عیان شد. در طیی مناظره دریافتم که برادر عزیز ام دکتر وکیلی قیود فکریی ستبری دارد. مراد ام از قیود فکری مجموعهای از پیشانگاشتهها (presupposition) و مفروضات (assumption) اندیشیده و گاه نیاندیشیده است. همهی ما مفروضات و پیشانگاشتههایی داریم و اصلا بدون آنها چه بسا اندیشیدن ممکن نمیگردد. اما همیشه بخشی از پیشانگاشتهها و مفروضات ما قابل اجتناب هستند یا دستکم تنقیحپذیر اند. ما برای اندیشیدن به موضوعات مختلف ناگزیر از تکیهی فکری به آگزیومها هستیم و از آگزیومها گریزی نداریم، اما در مورد باقیی اجزای فکریمان میتوانیم همیشه تجدید نظر بکنیم. البته برخی از متفکران در طول حیات خود آگزیومهایشان را هم آگاهانه یا ناآگاهانه تغییر میدهند.
در طول مناظره دریافتم که قیود فکریی ستبر سبب میشود دکتر وکیلی بهطور مداوم مفاهیم مختلف علوم انسانی را مطابق پیشانگاشتهها و مفروضات خود بازتعریف کند. او در طول مناظره بارها اقدام به تعاریف جدیدی از مفاهیم کرد؛ مفاهیمی چون تمدن، دین، اسطوره، ملیگرایی، و ... .
بازاندیشی در بارهی معنای مفاهیم گاهی امری ضروری است، اما آنچه دکتر وکیلی بهطور گسترده انجام میدهد، مشکل بزرگی در افکار و آثار او ایجاد میکند: گسست از اندیشههای موجود در علوم انسانی. گستردهگی در تعریف سلیقهای یا شخصیی مفاهیم سبب گسست از دانشهای معتبر موجود میشود. نقد روشی و روششناختی آثار و اندیشه با تعاریف من عندی و شخصیی مفاهیم بیاعتنا به بدنهی دانش موجود سبب میشود که صاحبنظر در مقام تاسیس قرار بگیرد و بهیکباره کل دانشهای موجود را کنار بزند. وقتی دکتر وکیلی میگوید شش تمدن در جهان بیشتر وجود نداشته اند، من به فکر فرو میروم و از خود میپرسم آیا او در مقام تاسیس قرار گرفته و در حال تجدید نظر در کل دانش بشری است؟
وقتی او میگوید من خود اسطوره تولید میکنم، دو باره اندیشناک میشوم که چهطور کسی میتواند بگوید من اسطوره میآفرینم در حالی که مراد اش فیکشن است؟ چهطور او افسانه و فیکشن fiction را در عداد اسطوره قرار میدهد؟ چهطور او میتواند دستکم دو قرن ادبیات اسطورهشناسیی دانشگاهی را نادیده بگیرد و تعریفی از اسطوره بدهد که "ارباب حلقهها" یا "قصههای شاهنامه" را هم شامل شود؟
این است که او مجبور شد بارها در طیی مناظره بگوید: آرای گوردون چایلد را قبول ندارم، آرای کاسیرر و الیاده را قبول ندارم، افکار هیوم قدیمی است و ... ، این اثر قدیمی است، آن متفکر امروزی نیست. جالب این بود که او از من گاهی میخواست منابعی را معرفی کنم ولی تقریبا منابع گفته شده یا ناگفتهی بحث ام را عملا قبول نداشت! دلیل اش روشن است: زیرا وکیلی ناگزیر است به خاطر قیود فکریی ستبر اش دایما مفاهیم را بهنحو شخصی تعریف کند و دچار گسستهای کلی از بدنهی معرفت موجود شود.
همین قیود فکریی ستبر سبب میشود که او بسیاری از دقایق روشی و روششناختی را زیر پا نهد و به مهمترین آرا در حوزهی فلسفهی دانش تاریخ (که تاریخ را دانشی ظنی و روایی تلقی میکنند) بیاعتنا بماند و تاریخ را همچون دیگر علوم تجربی تلقی نماید و به فرق دانش تاریخ با علوم تجربیی دیگر که برخلاف دانش تاریخ به موضوعشان بهطور مستقیم دسترسی دارند، بیاعتنا بماند.
نگرانیی عمدهی من این است که این شیوهی منتهی به گسست از بدنهی دانش موجود، سبب لطمات جدی به آثار وکیلی بشود و از ارزش تلاشهایش بهنحو جدی بکاهد. این مورد را بهعنوان یک منتقد خدمت ایشان صمیمانه عرض میکنم. شاید من برخطا باشم و چنین نگرانیای بیمورد باشد. 👇👇👇
@NewHasanMohaddesi