「 اعتراف کن 」


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


💥 تبلیغات:
@I_ETERAF_ADS
ارسال اعتراف 👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼
https://telegram.me/BChatsBot?start=sc-cmb95ATrQ8
✅ ادمین: @Iman_wrs

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


#پیام_ناشناس

پسرم_۲۶سالمه
یکساله با دختر خاله م ازدواج کردم که ۷ سال ازم کوچیکتره.میخوام بدونم مگه یه خانم چقدر میتونه تمایل به رابطه جنسی داشته باشه؟بابا کلافه شدم. وجود ندارم تو خونه ی خودم با شلوار راحتی بچرخم.زنم وقتی منو با شلوار راحتی میبینه مث سگیه ک استخوون دیده.راه میرم بهم حمله میکنه شلوارمو درمیاره.سر میز مث فیلم سوپرا از زیر میاد شلوارمو درمیاره.هرچی بهش میگم بس کن گوش نمیده. دیگه حالم از رابطه و جنس زن به هم میخوره.بهش میگم من رابطه زده شدم. اصن از زن جماعت بدم میاد.میگه بهتر. دیگه هیچکسیو غیر از من نمیبینی.تحمل کردم گفتم ندیده. اولشه هنوز داغه ولی از سرش نیوفتاد که نیوفتاد.به من میگه سردی. میگم اره من سردم. دس از سرم بردار.یه شب گفت بیا بدون لباس بخوابیم.گفتم باشه. چشمام گرم شده بود .دیدم یه چیز دم باسنمه. داره قلقلکم میده.دیگه از قلقلک گذشت. دیدم داره فشار میده. بلند شدم دیدم خانومم داره خیار میکنه تو باسنم. بلند شدم داد زدم گفتم چیکار میکنی احمق؟میگه شنیدم اینجوری حس جنسی مردا زیاد میشه. منم عصبی شدم همون خیارو کردم تو باسن خودش از حرصم. اونم بواسیر گرفت.قهر کرده رفته خونه باباش به جرم اجبار به رابطه ی مقعدی ازم شکایت کردن. آبرو هیثیتم تو فامیل رفته.

Admin (Arian) :

- این همه بگایی رو چطور تحمل کردی😂 با خوندنش فشاری شدم🙄

@I_ETRAF 🧨

427 0 3 25 15

#پیام_ناشناس

سلام من پسرم 16سالمه
یه رل دارم (اولین و اخرین رلمه میخوام باهاش ازدواج کنم خیلی میخوامش اون خونشون شیراز منم یاسوجیم گفتم تابستون به بهونه کار میام پیشت یک ساله رلیم مامانش هم میدونه )
یه روز خیلی حشری بودم پیام دادم گفتم عشقم یه چیزی شده 😂
بعد گفت چی شده گفتم یه مریضی گرفتم باید حتما یکی رو بکنم که خوب شم بعد از چند روز گفت باشه، گفت از کوص باید بدم؟ گفتم نه از کون هم بدی خوبه فقط خوب شم، گفت باشه گفتم خونتون خالی میکنی گفت نه میریم یه جایی که کسی نباشه جای خالی زیاد هست.
خلاصه تابستون بعد از این همه جق حداقل یه کون خوب میکنم😂🤣 فوش ندیدن ناموصا خیلی دوسش دارم واقعا میخوام باهاش ازدواج کنم 😂♥️

Admin (Arian) :

- دختری ک جاهای خالی زیاد بلده حتما دختر خوبیه اصلا نگران نباش، خوشبخت شین😂

@I_ETRAF 🧨

1k 0 2 12 31

#پیام_ناشناس

سلام پارسام ۱۴ سالمه

بزار از اینجا شروع کنیم که من ادم حشری هستم یروز دختر خاله مامانم اومد خونه ما داشت تو حیاط با مامانم حرف میزد من شانسی شنیدم که میگه سرم خیلی درد میکنه بزار چایمو بخورم میخوام برم طبقه بالا بخوابم منم فرصت طلب سریع رفتم طبقه بالا خودمو زدم به خواب دختر خاله مامانمم اومد کنار من گرفت خوابید ولی من نخوابیدم😂😂 هیچی دیگ خایه نکردم کاری کنم نه دست زدم نه کاری ولی همونجوری ایم داشت میومد
میدونم واسه یه همچین اعترافی سنم یزره کمه ولی حقیقته😂😂 هرچی ام بگی خودتی

Admin (Arian) :

- اینجوری ک تو آبت میاد از کنار هردختری ک رد میشی شلوارتو خیس میکنی😂

@I_ETRAF 🧨


#پیام_ناشناس

پسرم

اعتراف میکنم دختر همسایمونو دیدم داره میره سر کوچه سوار یه ماشین مدل بالا شه دختر همسایمونم شوهر داره خودش رفت سر کوچه سوار ماشین شد که نیاد در خونه دردسر شه از دور چند تا عکس ازش گرفتم اینستاشو داشتم با فیک پیج بهش یه دستی زدم گفتم عکسارو فرستادم گفتم این چند تاشه برای شوهرت بفرستم یه جوری که حتی فکرشو نکنی ؟ گفت چی میخوای خواهش میکرد بچه داره گفتم که باید بیای پیشم سکس کنیم اولش ترسید و قبول نمیکرد ولی راضی شد منم بهش گفتم من همسایتونم خونمونم دو طبقه بود بعضی وقتا نصف شبا اروم میومد طبقه بالا هروقت دلم میخواست میکردمش واقعا خوشگل بود

Admin (Arian) :

- هرکی سوار ماشین مدل بالا میشه جنده نیس، ولی وقتی اومد به توعه عن داد قطعا جندس🫤

@I_ETRAF 🧨


#پیام_ناشناس

سلام پسرم ۲۶

حدودا چهار ساله خونه مجردی دارم و با چند تا دختر و بودم ولی این اواخر نمیدونم چ مرگم شده رو زنای سن بالا بیشتر کراش دارم ینی دختره ۱۸ ساله بزارن جلوم با ی زن ۳۵ ساله اونو انتخاب میکنم خالی از لطف نباشه تو سکس واقعا عالین در این سن زنا😍
فقط خاستم ی چی بگم تو این چند سال هر وقت رل داشتم دیگه با کسی دیگه نبودم بوده با یکیشون ی سال بودم یا در حد چند ماه ولی تا وقتی بودن با کسی دیگه نبودم
واقعا ارزشو نداره وقتی تو رابطه هستین باز دنبال یکی دیگه هم بیفتین از داشته هاتون لذت ببرین❤️🌹

Admin (Arian) :

- تاثیرگذار بود🙂👏 حالا اینارو ولش کن بچه کجایی از خونت استفاده کنیم😂😂

@I_ETRAF 🧨


#پیام_ناشناس

پسرم

اعتراف میکنم یبار تو مترو یکی کنارم نشسته بود فیلم سوپر نگاه میکرد منم زیرچشمی داشتم میدیدمش خیلی خفن بود وسطای فیلم فهمیدم فیلم خودشه
یهو دیدم یه یارو گولاخه اومد بالا سرم گفت واسه چی داری گوشیه رفیقمو‌نگاه میکنی گفتم داداش من چشام چپه بخدا دیگه یارو بابدبختی قانع شد که من چشام چپه رفت نشست روبروم از مترو شهرری تا شوش این جاکش زول زده بود به من منم چشامو‌چپ کرده بودم از ترسم
جاکش هرجا هستی کیرم دهنت هنوزم میرم مترو چشامو چپ میکنم یوقت نبینمش😂😂😂😂

Admin (Arian) :

- اعتراف میکنم اولین باره انقدر دلم سوخت برا کسی🤣

@I_ETRAF 🧨


#پیام_ناشناس

سلام پسرم 17
یبار تو مدرسه فقط من میدونستم دو تا از بچه های از من کوچیک تر (من هشتم بودم اونا جفتشون هفتم بودن) با هم رفتن دسشویی دیدمشون ولی هیچی نگفتم بعد موقع برگشت به خونه پسره رو دیدم و ماجرا رو تعریف کردم براش و گفتم که دیدمت بعد اولش انکار کرد بعد گفتم ابروتو میبرم به التماس افتاد گفت توروخدا نگو منم گفتم ی شرط دارع گفت چی گفتی همون کارایی که با اون کردی رو با من بکنی خلاصه چون مکان نداشتیم رفتیم هایپر استار، توی اون راهرو های اظطرای چون ظهر هم بود اصلا رفت و آمدی نداشت خلاصه اونجا کشید پایین یکم دسمالیش کردم بعد گفتم خم شو هرکاری کردم کامل نمیرفت توش تا آخر ب زور کردم توش و یهو داد زد بعد یذره در حد 30 ثانیه کردمش چون دیگه نمی اشت هی میگفت درد داره و آخر سر هم همون شلوارش پایین بود ولش کردم و سریع دویدم بالا و رفتم خونع😂انقدر کیف داد.

Admin (Arian) :

- ای پفیوز فرصت طلب😂

@I_ETRAF 🧨


#پیام_ناشناس

اعتراف میکنم کلاس ششم ابتدایی که بودم یه بطری که توش قلم آبرنگ زده بودم رو که زنگ سبز گرفته بود ،دادم یکی از همکلاسیام بخوره
گفتم آب طالبیه
اونم خورد
گف چرا تلخه مزه نداره
گفتم گون مونده تو کیفم گرم شده
من سرد دوس دارم
نمیخوری بده بدم به یکی دیه
اونم شیکمو بود
کل بطری رو سر کشید 😂
آخرشم تشکر کرد و گفت خیلی خوشمزه بود
زنگ آخر دیگه ندیدمش
خبر اومد دم در دستشویی داره نگهبانی میده😂 (انقد وضعش خراب شده بود😂)

Admin (Arian) :

- لاشی😂

@I_ETRAF 🧨


「 اعتراف کن 」 dan repost
لینک ارسال اعتراف هاتون 😀👇

https://telegram.me/BChatsBot?start=sc-cmb95ATrQ8


#پیام_ناشناس

این اعترافی که میخوام بگم بخدا حقیقت داره نه درووغه نه چیزی‌ قسم میخورم حقیقته و من کوچیک بودم بچه بودم ۱۶ سالم بود ابجیم ۱۴ بود هردو مدرسه میرفتیم من از همونموقع شیطون بودم یه پسر عمه هم دارم که بوره و خیلی خوشگل بود همش بعد مدرسه میومد خونمون پلی استیشن. بازی میکردیم ابجیمم همش پیش ما بود و درس میخوند ؛ یروز تابستون بود گرم گرمممم اسپلیت نداشتیک پنکه سقفی داشتیم بزور خنک میشدیم یهو به ذهن پسر عمم رسید یه بازی ۳ تایی کنیم منو ابجیم اوکی دادیم گفت من و پسر عمم نقش شاه و بازی میکنیم ابجیم ملکس یا شاهدخته دختر مهمیه هرکی بلندش کنه برندس🥲
منو میگی ذوق کردم نمیدونسم ته بیغیرتیه
شروع کردیم به بازی ابجیم مثل عروسکا فقط مونده بود مارو نگاه میکرد
علی هی بغلش میکرد میگفت مال منی بعدش من بغلش میکردم میکفتم مال منی
علی گردنشو میخورد بعدش من اینکارو میکردم هی از دست همدیگه میکشیدیم ابجیمو یهو دیدم ابجیم سرخ سرخ شده ماهم خیس عرق یهو دیدم علی ابجیمو از پشت گرفت گردنشو داشت گفت جلو‌نیا وگرنه میکشمش یهو یه چک به کونش زد من نمیدونسم کیرم داره شق میشه یا باید گلو علی رو بگیرممم ابجیم هم مطیع ما بودددد من گفتم باشه کاریش نداشته باش ولی علی هی کونشو دست میزد و لاس میزد باهاش
نمیدونی چه لحظه بود اونجا داداش من بچه بودم و نمیدونسم با اون صحنه بیغیرتی میاد سراغم علی که پسر عمم بود با ابجیم داشت لاس میزد قشنگ کیرش جفت کونش بود و هی ابجیم و میاورد تو بغلش از من حیکلی تر بود منم ضعیف :))))
بهش فک میکنم دولم میخاد از جاش کنده شه شرتم خیس میشه
بخدا هرچی‌گففتم عین حقیقته واقعا رخ داده برام
نظرت چیه؟

Admin (Arian) :

- علی آقا فک کنم کلا قصدش یچی دیگه بوده بالا زده اونموقع

@I_ETRAF 🧨


#پیام_ناشناس

سلام پسرم
پارسال بود ما یه مستاجری داشتیم پیرمرد بود بهم گفت تلوزیونم خراب شده میتونی درستش کنی ما هم رفتیم درست کنیم دیدم یه فیلم سوپر گذاشت یکم بعد دراز کشید شلوارشو کند گفت بیا منو ماساژ بده منم که داستانو فهمیدم هم خندم گرفته بود هم پشمام ریخته بود گفتم یه لحظه پاشو زدم زیر گوشش و رفتم .فرداش صیک این کونی رو از خونمون زدیم

Admin (Arian) :

- تله بوده میخواسته کونت بزاره

@I_ETRAF 🧨


#پیام_ناشناس

سلام دخترم 20
یه چند وقت میرفتم سرکار پسر صاحبکارم بیشتر موقعا میومد اونجا 15 سالش بود بعدش باهم حرف‌ میزدیمو اینا
یه روزی بهم گفت فوت فتیشه
اگه پاهامو بدم بهش هربار بهم 2 میل میده🤦‍♀😂
منم میرفتم خونشون پامو میدادم میخورد 2 میل هم میزدم جیب
تا اینکه دیگه از شهر رفتن..
یه چند وقتم در ازای عکس پاهام پول میداد دیگه غیبش زد🫠😂

Admin (Arian) :

- بیزینس خوبی داشتی از شانست کنکل شده

@I_ETRAF 🧨

2.2k 0 11 15 34

#پیام_ناشناس

سلام پسرم ۲۳
اعتراف می‌کنم که من از زمانی که یه خورده بزرگ شدم فهمیدم تمایلاتم نسبت به همجنسامه و همش با خودم میجنگیدم که من چرا اینطورم تا اینکه اول با دعاکردن و دکتر و در آخر ادای آدمای عادی رو در آوردن و دوست دختر پیدا کردن و جنگیدن با خودم که باعث شد هم بیمار روحی روانی و هم جسمانی شدم
تا اینکه به حدی رسیدم که بدون اینکه به کسی چیزی بگم گزاشتم از ایران رفتم و تازه اونجا بود که بعد از یکسال و نیم دکتر رفتن با خودم کنار اومدم و فهمیدم من مریض نیستم و بعد از چند وقت که با پدر مادرم صحبت کردم فهمیدم مریض احوال شدن و به خاطر اونا برگشتم ایران و الان ۳ ماهه
و الان هم برای برگشتن باید ۲ سال برم سربازی که ۱/۲ اعزام هستم
اینم بگم که از لحاظ ظاهری و اخلاقی هم کاملا مردونه هستم و هیچ کس حتی فکرشم نمیکنه که گی باشم
و اینکه خواهش می‌کنم کسایی که lgbt هستن رو درک کنیم چون کسی انتخاب نمیکنه چطور به دنیا بیاد
شرمنده طولانی شد

Admin (Arian) :

- ایول داش با گی نبودنت جنگیدی🗿

@I_ETRAF 🧨


#پیام_ناشناس

دخترم ۱۹
اعتراف میکنم دو سال پیش تولد دوس پسرم بود قرار شد من ببرمش تو یه پارک خلوت بعد اونجا منتظر بمونیم تا دوستامون بیان که سوپرایزش کنیم خودش اصلا خبر نداشت
بعد که رسیدیم حشری شده بود هی میگفت اینجا خلوته بیا سکس کنیم هی من میگفتم نه زشته پارکه حالا یه بچه ای چیزی میاد، هیچی اخر خودش دیگه دراورد منم از خنده عصبی داشتم میمردم که حالا یهو دوستامون بیان😂 کل سکسو داشتم میخندیدم😂😂 اخرم به محض اینکه ابش اومد و شلوارمون اینارو پوشیدیم بچه ها اومدن بعد خودشم هی میخندید 😂😂 هیچکدومشونم هنوز نمیدونن، خیلی خاطره شد اون تولدش خدایی😂😂😂 ولی نتیجه اخلاقی اینکه تو مناسبتا سعی کنید اگه میخواین حرکت بزنین جوانبو در نظر بگیرین 😂😂😂❤️

Admin (Arian) :

- کاش وقتی کیرش تو کونت بود از راه میرسیدن خاطره قشنگ تر میشد😂

@I_ETRAF 🧨

2.4k 0 13 13 48

#پیام_ناشناس

سلام سلاطین
پسرم ۱۸ آقا ما یه عمه نوه دارم خوب پسریه از من ۲ سال کوچیکه ما یه زمانی خونمون کنار خونه عمه‌م بود بعد از یه مدت که چشمون باز شد فکر کنم ۱۳ یا ۱۴ سالگی من فیلم های عمو رو می‌دیدم بعد یه روز به این نشون دادم هم من با دولم(🤏)شق کرده هم اون بعد من برگشتم بهش گفتم اگه کاری که من میگم رو نکنی دیگه فیلم رو نشونت نمیدم بعد اینم گفت باشه منم اول از روی شلوار انگشت کردم بعد دیدم نمیشه خودمو مالوندم از پشت بهش بعد دیگه خیلی حال داد گفتم وایسا شلوار رو در بیارم ببینم چطوری میشه بعد دادم بهش فیلم رو ببینم خودم هم از پشت ترتیبشو دادم با همون (🤏) بعدش این خیلی اسرار کردن که اینم بکنه نزاشتم و گفتم به مامان بابات میگم که چیا میبینی بعد قسمش دادم که هرکی این چیزا رو به کسی بگه فرداش مامان باباش میمیره 😂

Admin (Arian) :

- همسن تو بودم فک میکردم دخترا هم دودول دارن

@I_ETRAF 🧨


#پیام_ناشناس

سلام داش ممد من امیرم ۲۸ ساله مشهد اقا من یه تایمی چون یادداشتم ویندوز عوض کنم واسه دوستان و بستگان همینجوری عشقی یه ویندوزی عوض میکردیم بعضی وقتا اون زمان حدودا ۱۷ ۱۸ سالم بود دوران اوج حشریت یه پسر یه روز یکی از اقوام که تازه رفته بود سرخونش گفت امیر فردا بیا ویندوز لپتابمو عوض کن خراب شده منم رفتم هم خودش هم زنش کلی تحویل گرفتن و منم تموم مدت تو نخ زنش بودم خداییش چیز حقی بود .
خلاصه کارم تموم شد و اوموم دم در که برم اینو خانومش هم اومدن بدرقه همینجوری که داشتیم تعارف تیکه پاره میکردیم میخاستم بگم عجب لپتابی داشتی خیلی خوب بود گفتم داداش عجب زنی داری عالیه

Admin (Mamad) :

- زنشو میگاییدی خب

@I_ETRAF 🧨


#پیام_ناشناس

سلام پسرم ۲۸ ساله

اعتراف میکنم تو بچگی پسرعموم خیلی کونم میزاشت دیگه از دستش نمی تونستم در برم حداقل هفته ای دوسه بار میکرد به زور یه بار خواستم در برم یدونه زد زیر گوشم بعد بازم گرفت کرد تا وقتی که ازدواج کرد چهار سال پیش منو کم کم‌فراموش کرد ولی دوسال پیش تو تلگرام به طور اتفاقی دستم خورد یه گیف سکسی ارسال کردم بهش زنش نگو گوشی دست زنش بوده از اون به بعد هروقت زنش منو میدید یه لبخند میزد و رد میشد تا اینکه رابطم باهاش خوب شد ودوسال پیش خودش بهم پیشنهاد سکس داد ومنم گاییدمش وبه کارما اعتقاد پیدا کردم کونت بسوزه پسرعمو زنت لیلا رو گاییدم.

Admin (Arian) :

- تاثیر گذار بود😂

@I_ETRAF 🧨

2.8k 0 12 20 45

#پیام_ناشناس

سلام داش ممد گل گلاب پسرم 18
من بابام تو شرکت کوکاکولا کار میکنە سرپرست کوکاکولا شهرستانمونە یادمه 14سالم بود که یروز بار نوشابه با کامیون براشون اومد نمیدونم از کجا ولی یارو مشهدی بود اوردن ایلام یارو بار رو واسشون دیر اورد ساعت 8شب بعد خیلی شاکی بودن بابام و همکاراش گفتن فردا بارتو خالی میکنن کارگرا،دیر وقته یارو یکم مظلوم بازی کرد بابام دلش سوخت راضی شد بارشون خالی کنن بعد من نمیدونم چرا از یارو کفری شدم بدم میمود ازش بچه بودم خو 😂بعد یه اتاقک پشت شرکت دارن واسه استراحت راننده ها منم رفتم اونجا کارگرا کە مشغول خالی کردن بودن یارو اومد تو اتاق گفت اگە چای دارین واسم بریز تو این فلاسک ابم خودم میزارم جوش اومد بریز تو فلاسک اقا یارو بالشت گذاشت خواست بخوابه پشت کرد به من منم چقد نفرت داشتم ازش داشتم دیونە میشدم گفتم خوابید میزنمش🤦‍♂😂یکم فکر کردم کە چیکارکنم گفتم بشاشم تو فلاسکش من خر نگفتم بابام کسی بیاد یا یارو روشو برگردونە چیکار کنم فلاسکو بلند کردم اوردم تا زیر شلوارم فلاسک چای خشک توش بود خو بعد ینی نصفش پر کردم گذاشتم ابم جوش اومد اون نصف دیگشو با اب دیگه پر کردم گفتم نکنە بقیه کارگرا بخورن سریع درشو بستم رفتم گذاشتم تو کامیونش بعد بلند شد گف فلاسک کجاس گفتم واستون پرش کردم گذاشتم تو کامیون انق ازم تعریف کرد😢😂 خواستم بگم اقای حجت زاده حلالم کن بخدا بچه بودم

Admin (Mamad) :

- اون دنیا حجت زاده کونتو میگاد😂

@I_ETRAF 🧨


#پیام_ناشناس

پسرم
این ماجرا مربوط میشه ب ۱۶، ۱۷ سالگیم تقریبا، تو هنرستان ی رفیقی داشتم از روستا میومد  خیلی اذیت میکرد و دعوا راه مینداخت ولی درکل آدم بامعرفتی بود .
تعریف میکرد ک پسر همسایشون  ب  پسر بچه ها ت.ج.اوز میکنه!! یا تو کوچه ک بچه ها بازی میکنن الکی  اذیتشون میکنه و تهدیدشون میکنه و ... (همسن و سال خودمون بود تقریبا.) بخاطر این لاشی خیلی عصبانی بود . میگفت کسی نمیدونه این چ غلطی میکنه، ی مدت زیر نظرش داشتیم دیدیم واقعا آره .... این لاشی پفیوز بی ناموس تر از این حرفاست ... بیشتر اینکارو با پسرا میکرد خیلی جرات نداشت با دخترا کاری کنه . خلاصه ی روز من و رفیقم و ۱ نفر دیگه رفتیم روستاشون . رفیقم ب پسره گفت بیا با هم جق بزنیم هرکی آبش دیرتر اومد ۲ میلیون تومن بهش میدم . کونده عالمم اگه پولو ندم🤣 پسره هم قبول کرد میگفت برای من زیر نیم ساعت نمیاد رفتیم ی جای خلوت ی فیلم سوپر گذاشتیم تا کیرش شق بشه همین ک کشید پایین ، رفیقم فندک گرفت زیر کیرش🤣 شعله‌شم زیاد کرد🤣🤣 دستاشو گرفتیم گفتیم تا نگی گوه خوردم ولت نمیکنیم ، لگد انداخت و فحش داد ، ولش نمیکردیم دیگه انقدر دست و پا زد نتونستیم بگیریمش .شاید ۱۰ ثانیه هم نشد ولی بدجور داد میزد. اومد کنار ، شلوارشو کشید بالا بازم فحش داد .
عصبانی شدم محکم با پشت دست زدم تو تخماش دیگه واقعا نمیتونست راه بره
فقط داد میزد گفتیم ی بار دیگه با بچه های مردم دیدیمت تو کل روستا رسوات میکنیم ، آدمای روستا بفهمن چوب تو ماتحتت میکنن
خلاصه گذشت و ما هم ن دیگه اون روستا رفتیم و نه دیگه رفیقامونو دیدیم
ولی بعدا شنیدم میگفتن پسره توبه کرده و دیگه کاری نمیکنه .راست و دروغشو نمیدونم

Admin (Arian) :

- توبه نکرد، کیرش سوخت دیگ کارایی نداره😂

@I_ETRAF 🧨


#پیام_ناشناس

پسرم
من یه اعتراف کنم و اونم این که سال ۹۱ سرباز بودم و یه کادری داشتیم خیلی لاشی بود هرکی هرچی میاورد این میذاشت تو کمدش خودش بعدا بخوره مثلا بچه ها زنگ میزدن که فلان کارو برامون بکن بعد ما انجام میدادیم به طرف میگفتیم ظهر دلستر بگیر بیار اینم چون دلستر تلخ دوس داشت سریع زنگ میزد میگفت تلخ بگیری طرف هم میاورد این سریع میذاشت تو کمدش و قبل نهار یه لیوان میریخت میذاشت تو جایخی یخچال که بعد نهار سرد باشه بخوره خلاصه با هم خدمتیم صمد گفتیم اینجوری نمیشه گفت چکا کنیم گفتم ظهر که خوابه تو کشیک بکش من میشاشم تو دلستره جاتون خالی رفت کشیک داد و منم در کمدشو باز کردم یک سوم داشت منم حدود یک پنجم دیگه شاشیدم توش و اونروز تموم شد.بعد چند روز که رفتیم سراغش دیدیم از اون دلستره حدود یه استکان مونده 😂😂😂
نوووش جونش.

Admin (Arian) :

- گوارای وجودش😂

@I_ETRAF 🧨

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.