دم و گذاشتم زمین خودمم دراز کشیدم زیر پاهاش
یه پاشو یواش بلند کردم و گذاشتم روی دهنم پای دیگشو هم بلند کردم گذاشتم روی پیشونیم بعد دهنمو باز کردم و کف پای زن داییمو گذاشتم تو دهنم و با زبونم تا میتونستم به کف پاش زدم بعد پاهاش تکون خورد و به زن داییم نگاه کردم دیدم بهم زل زده و داره نگام میکنه منم سریع بلند شدم زن داییم گفت چیکار میکردی بهنام؟
منم خیلی دستپاچه بودم نمیدونستم چی بگم
با ترس و لرز گفتم زن دایی ببخشید بخدا همیشه آرزوی این روز رو داشتم که بتونم به پاهاتون دست و زبون بزنم
زن داییمم گفت چه غلطا
منم سریع افتادم پای زن داییم و گریه میکردم و التماس میکردم که به کسی نگه و آبرومو نبره
زن داییمم گفت آخه این چه جور کاریه مثلا چه لذتی داره
منم هرچی درمورد فتیش و بردگی وbdsm میدونستم بهش گفتم
بعد زن داییم گفت به حق چیزای نشنیده
یهو آیفون خونشون زنگ خورد زن داییم گفت خواهرشه اومده و ازم خواست برم تو اتاق و بیرون نیام منم دوباره ازش خواستم لطفا چیزی نگه
رفتم توی اتاق بعد ۱۵دقیقه زن داییم صدام زد گفت بهنام دوتا چایی واسمون بیار منم یکم تعجب کردم و گفتم چشم الان میارم
چایی رو اوردم واسشون بعد زن داییم گفت همینجا پایین مبل بشین کنارمون
منم نمیدونستم دلیل این کارا چیه ولی بدون معطلی نشستم پایین پای زن داییم و خواهرش
خواهرشم یه جوراب نازک رنگ پا شیشه ای پاش بود یه شلوار لی با یه مانتو مشکی چسبیده تنش بود و خیلی بینظیر شده بود
بعد زن داییم گفت خواهرش همه چیزو میدونه و اگه میخوایی کسی دیگه چیزی نفهمه باید هرکاری ما میگیم انجام بدی
منم نمیدونستم خوشحال باشم یا نگران گفتم چشم هر کاری بخوایید میکنم
خواهر زن داییم اسمش ژیلا بود ازم خواست چهار دست پا وایسم بعد زندایی و خواهرش سوارم شدن خیلی بهم فشار اومد و به زور وایسادم
ژیلا گفت تو خونه بچرخم منم داشتم له میشدم و آروم آروم چهار دست پا توی خونه میچرخیدم
بعد بهشون گفتم خیلی سختمه التماس میکنم یکم بهم رحم کنید و بیایید پایین
ولی ژیلا یدونه سیلی محکم زد به صورتم و گفت گوه نخور توله سگ تو فقط باید گوش بدی ببینی اربابت چی میگه
منم فهمیدم که ژیلا حتما یه میسترسه چون خیلی خوب میدونست چطوری دستور بده
بعد پنج دقیقه گفتن برم سمت دستشویی منم اومدم در دستشویی و پایده شدن
بعد دیدم دارن در گوش همدیگه حرف میزنن نمیدونستم چی میگن یهو زن داییم زد زیر خنده و گفت نه بابا این چه کاریه چطور میشه اینکارو سرش بیارم
بعد ژیلا بهم گفت برم تو دستشویی و دراز بکشم منم دونستم میخوان چیکار کنن بهشون گفتم میخواید چیکارم کنید
زن داییم زد زیر خنده و گفت خودتو آماده کن که سنگ توالت امروزمون باید بشی
منم خیلی ترسیدم و با گریه افتادم به پای هردونفرشون و کلی خواهش و التماس کردم که از این کار خوشم نمیاد و اینکه من بچم واسه اینکار
همونطور که سرمو گذاشته بودم روی پای زن داییم ژیلا با پاش محکم زد تو صورتم جوری که از لبم خون اومد زن داییم با خنده گفت ژیلا بابا بچه مردم گناه داره یکم اروم تر بزنش ژیلا هم گفت خب تو بزن ببینم چطوری میزنیش
زن داییمم با پاشنه پاش زد توی چشمم جوری که چشممو یه لحظه نتونستم باز کنم بعد جفتشون زدن زیر خنده منم کف دستشویی دراز کشیده بودم ژیلا بالای سرم وایساد و شلوارشو باز کرد خم شد و کونشو نزدیک به دهنم کرد منم داشتم گریه میکردم که یه عالمه عن اومد توی صورتم منم دهنمو بسته بودم زن داییم گفت ژیلا دهن بهنام بستش چیزی نریختی تو دهنش
بعد ژیلا پاشنه کفششو کرد توی دهنم و با پاشنش دهنمو باز کرد و عنش رفت توی دهنم بعد زن داییم دامنشو بالا زد شلوارشو پایین کشید و اول شاششو ریخت روی صورتم و زد زیر خنده گفت دهنمو باز کنم مزه داغی شاشو کاملا حس کردم بعد کونشو آورد چسبوند به دهنم و گوهشو خالی کرد تو حلقم
بعدش بلند شد و جفتشون کفشاشونو میاوردن روی صورتم و گوه روی صورتمو می ساییدن به هم بعد به شلنگ آب صورتمو آب گرفتن وقتی صورتم تمیز شد بعدش ازم خواستن توی وان حموم دراز بکشم
منم بدون معطلی دراز کشیدم ژیلا شیر وان رو باز کرد و آب تا نصفه وان بالا اومد
بعد هر دوتایی اومدن توی وان و زن داییم دو پایی صورتمو فشار داد زیر آب ژیلا هم پاهاشو گذاشته بود روی دستم جوری که نمیتونستم هیچ کاری کنم هر چه تقلا میکردم زن داییم پاشو از روی صورتم برنمیداشت
تا جایی که داشتم از هوش میرفتم یهو پاشو برداشت منم نفس نفس سرمو بالا اوردم بعد ژیلا اومد بالای سرم وایساد منم کلی با گریه و هق هق گفتم التماس میکنم اینکارو نکنید بخدا میمیرم و این
یه پاشو یواش بلند کردم و گذاشتم روی دهنم پای دیگشو هم بلند کردم گذاشتم روی پیشونیم بعد دهنمو باز کردم و کف پای زن داییمو گذاشتم تو دهنم و با زبونم تا میتونستم به کف پاش زدم بعد پاهاش تکون خورد و به زن داییم نگاه کردم دیدم بهم زل زده و داره نگام میکنه منم سریع بلند شدم زن داییم گفت چیکار میکردی بهنام؟
منم خیلی دستپاچه بودم نمیدونستم چی بگم
با ترس و لرز گفتم زن دایی ببخشید بخدا همیشه آرزوی این روز رو داشتم که بتونم به پاهاتون دست و زبون بزنم
زن داییمم گفت چه غلطا
منم سریع افتادم پای زن داییم و گریه میکردم و التماس میکردم که به کسی نگه و آبرومو نبره
زن داییمم گفت آخه این چه جور کاریه مثلا چه لذتی داره
منم هرچی درمورد فتیش و بردگی وbdsm میدونستم بهش گفتم
بعد زن داییم گفت به حق چیزای نشنیده
یهو آیفون خونشون زنگ خورد زن داییم گفت خواهرشه اومده و ازم خواست برم تو اتاق و بیرون نیام منم دوباره ازش خواستم لطفا چیزی نگه
رفتم توی اتاق بعد ۱۵دقیقه زن داییم صدام زد گفت بهنام دوتا چایی واسمون بیار منم یکم تعجب کردم و گفتم چشم الان میارم
چایی رو اوردم واسشون بعد زن داییم گفت همینجا پایین مبل بشین کنارمون
منم نمیدونستم دلیل این کارا چیه ولی بدون معطلی نشستم پایین پای زن داییم و خواهرش
خواهرشم یه جوراب نازک رنگ پا شیشه ای پاش بود یه شلوار لی با یه مانتو مشکی چسبیده تنش بود و خیلی بینظیر شده بود
بعد زن داییم گفت خواهرش همه چیزو میدونه و اگه میخوایی کسی دیگه چیزی نفهمه باید هرکاری ما میگیم انجام بدی
منم نمیدونستم خوشحال باشم یا نگران گفتم چشم هر کاری بخوایید میکنم
خواهر زن داییم اسمش ژیلا بود ازم خواست چهار دست پا وایسم بعد زندایی و خواهرش سوارم شدن خیلی بهم فشار اومد و به زور وایسادم
ژیلا گفت تو خونه بچرخم منم داشتم له میشدم و آروم آروم چهار دست پا توی خونه میچرخیدم
بعد بهشون گفتم خیلی سختمه التماس میکنم یکم بهم رحم کنید و بیایید پایین
ولی ژیلا یدونه سیلی محکم زد به صورتم و گفت گوه نخور توله سگ تو فقط باید گوش بدی ببینی اربابت چی میگه
منم فهمیدم که ژیلا حتما یه میسترسه چون خیلی خوب میدونست چطوری دستور بده
بعد پنج دقیقه گفتن برم سمت دستشویی منم اومدم در دستشویی و پایده شدن
بعد دیدم دارن در گوش همدیگه حرف میزنن نمیدونستم چی میگن یهو زن داییم زد زیر خنده و گفت نه بابا این چه کاریه چطور میشه اینکارو سرش بیارم
بعد ژیلا بهم گفت برم تو دستشویی و دراز بکشم منم دونستم میخوان چیکار کنن بهشون گفتم میخواید چیکارم کنید
زن داییم زد زیر خنده و گفت خودتو آماده کن که سنگ توالت امروزمون باید بشی
منم خیلی ترسیدم و با گریه افتادم به پای هردونفرشون و کلی خواهش و التماس کردم که از این کار خوشم نمیاد و اینکه من بچم واسه اینکار
همونطور که سرمو گذاشته بودم روی پای زن داییم ژیلا با پاش محکم زد تو صورتم جوری که از لبم خون اومد زن داییم با خنده گفت ژیلا بابا بچه مردم گناه داره یکم اروم تر بزنش ژیلا هم گفت خب تو بزن ببینم چطوری میزنیش
زن داییمم با پاشنه پاش زد توی چشمم جوری که چشممو یه لحظه نتونستم باز کنم بعد جفتشون زدن زیر خنده منم کف دستشویی دراز کشیده بودم ژیلا بالای سرم وایساد و شلوارشو باز کرد خم شد و کونشو نزدیک به دهنم کرد منم داشتم گریه میکردم که یه عالمه عن اومد توی صورتم منم دهنمو بسته بودم زن داییم گفت ژیلا دهن بهنام بستش چیزی نریختی تو دهنش
بعد ژیلا پاشنه کفششو کرد توی دهنم و با پاشنش دهنمو باز کرد و عنش رفت توی دهنم بعد زن داییم دامنشو بالا زد شلوارشو پایین کشید و اول شاششو ریخت روی صورتم و زد زیر خنده گفت دهنمو باز کنم مزه داغی شاشو کاملا حس کردم بعد کونشو آورد چسبوند به دهنم و گوهشو خالی کرد تو حلقم
بعدش بلند شد و جفتشون کفشاشونو میاوردن روی صورتم و گوه روی صورتمو می ساییدن به هم بعد به شلنگ آب صورتمو آب گرفتن وقتی صورتم تمیز شد بعدش ازم خواستن توی وان حموم دراز بکشم
منم بدون معطلی دراز کشیدم ژیلا شیر وان رو باز کرد و آب تا نصفه وان بالا اومد
بعد هر دوتایی اومدن توی وان و زن داییم دو پایی صورتمو فشار داد زیر آب ژیلا هم پاهاشو گذاشته بود روی دستم جوری که نمیتونستم هیچ کاری کنم هر چه تقلا میکردم زن داییم پاشو از روی صورتم برنمیداشت
تا جایی که داشتم از هوش میرفتم یهو پاشو برداشت منم نفس نفس سرمو بالا اوردم بعد ژیلا اومد بالای سرم وایساد منم کلی با گریه و هق هق گفتم التماس میکنم اینکارو نکنید بخدا میمیرم و این