🔴خودکشی سیاسی و عقیم بودن رویکردهای اخلافی-روانشناسانه
🔹کیانوش سنجری، همچون محمد مرادی دست به خودکشی سیاسی زد
🟨«به خودکشی فکر می کنید به شماره .... زنگ بزنید»، این جمله خلاصه دخالتی است که تقلیل «خودکشی» بعنوان امری اجتماعی (که از زمانی که امیل دورکم در ۱۸۹۷ منتشر کرد، امر شناخته شدهای است) به امری صرفا روانشناختی تولید کرده است.
در عصر کنونی تلاش مضاعفی در کار است که «خودکشی» از امر اجتماعی به امری روانشناسانه یا روانپزشکانه تقلیل داده شود. در این تغییر رادیکال گفتمانی، خودکشی به وضعیت روانی فرد تقلیل داده شده است و بعد اجتماعی-سیاسی آن کنار گذاشته میشود و بر همین اساسا دستورالعملهایی مبتنی بر چنین رویکردی برای مواجه با «خودکشی» تولید شده است. اما خودکشی همچنان که دورکم نشان داده است Monomanie (وسواس جنونآمیز» یا «جنون خودکشی») نیست. حتی دورکم میگوید (۱۲۷ سال پیش) که امروزه این دیدگاه که خودکشی اقدامی است که فرد از سر وسواس جنونآمیز آن را مرتکب میشود، عموما کنار گذاشته شده است.
میشلا کانیواچینی، در تز دکتریش با عنوان «خودکشی همچون زبان بیان سرکوب» در سال ۲۰۱۲ همین رویکرد روانشناختی و روانکاوانه و روانپزشکانه را زیر سوال برده است و مینویسد که علیرغم تلاش برای داشتن رویکرد بیوپیسیوکوسوسیال، تحلیل گفتمان و عملکرد تیمهای مداخلهکننده نشان میدهد که بعد اجتماعی به شکل جدی نادیده گرفته شده است و مداخلهگران (پزشکان، پرستاران، روانشناسان، روانکاوان و ...) را به پیش گرفتن رویکرد دارومحورانه وضعیتی که اساسا طبیعتی اجتماعی دارد، سوق داده است. او در تزش خودکشی را همچون بیان شرایط سرکوب مرتبط با شرایط اجتماعی و اقتصادی تحلیل میکند و بعد طبقاتی خودکشی را به دقت میکاود.
کیانوش سنجری، فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق با انتشار توئیتهایی که حاوی مطالبات سیاسی مشخص بود، دست به خودکشی سیاسی زد. اقدام او را اخلاقمداران میتوانند محکوم کنند، روانشناسان میتوانند به دنبال اختلالی در شخصیتش بگردند، اما این تلاشها هیچ چیز از واقعیت عمل سیاسی او کم نمیکند.
خودکشی سیامک سنجری مانند خودکشی محمد مرادی، خودکشی سیاسی است، چرا که او پیش از اقدام با انتشار توئیتهایی رسما مطالبهای سیاسی را بهعنوان دلیل اقدام خود مطرح کرده است. درخواست برای آزادی چهار زندانی سیاسی، اعتراض به دیکتاتوری خامنهای و شرکایش، «تلنگری» به جامعه، حق آزادی بیان و اعتراض و آرزو برای بیداری ایرانیان و چیرگی به بردگی، مجموعهای از مطالبات سیاسیایی بود که او قبل از خودکشی سیاسی با عموم مطرح کرده بود.
هیچ یک از این مطالبات سیاسی، نه از سوی حاکمیت، نه از سوی سیاسیون نزدیک به دولت، نه از سوی رهبران به اصطلاح اپوزیسیون و نه از سوی جامعه، از هیچ سویی پاسخی دریافت نکرد. تمام پاسخها تلاشهایی بود (که البته ما از کم و کیف آن بیخبریم) برای منصرف کردن او، تلاشهایی که نتوانستند او را متقاعد کنند.
خودکشی سیاسی، امر تاریخی است، بسیاری از معترضان سیاسی در جهان از سایگون در ویتنام تا پراگ و تونس و لیون فرانسه، دست به خودکشی سیاسی زدند، در برخی موارد این اقدام به اعتراضات بزرگ سیاسی و تغییر رژیم انجامید و در برخی چنین نتایج نداشت که دلایل اجتماعی خودش را دارد اما همه اینها خودکشیهای سیاسیاند با مطالبات مشخص برای تغییر در زندگی سیاسی.
حاکمیتها أساسا خودکشی سیاسی را بر نمیتابند و تلاشمیکنند فردی که دست به خودکشی سیاسی میزند را باجملات عامیانه ای چون دیوانه، بیمار روانی یا دارای اختلال بی اعتبار کنند. این رویکرد فقط به ایران هم خلاصه نمیشود در فرانسه نیز سالها پیش که دانشجویی خودش را در برابر بخش کمکهای دانشجویی آتش زد، مقامات دولتی انکار میکردند که خودکشی او یک اکت سیاسی و اعتراضی است. با این حال تعجب از جامعهشناسان است که چرا در قامت موعظهگران ظاهر میشوند و به جای تحلیل اکت از منظر جامعهشناسانه، زبان امر و نهی را بر میگزینند.
@GoftandNO
#خودکشی
#خودکشیسیاسی
#کیانوش_سنجری
🔹کیانوش سنجری، همچون محمد مرادی دست به خودکشی سیاسی زد
🟨«به خودکشی فکر می کنید به شماره .... زنگ بزنید»، این جمله خلاصه دخالتی است که تقلیل «خودکشی» بعنوان امری اجتماعی (که از زمانی که امیل دورکم در ۱۸۹۷ منتشر کرد، امر شناخته شدهای است) به امری صرفا روانشناختی تولید کرده است.
در عصر کنونی تلاش مضاعفی در کار است که «خودکشی» از امر اجتماعی به امری روانشناسانه یا روانپزشکانه تقلیل داده شود. در این تغییر رادیکال گفتمانی، خودکشی به وضعیت روانی فرد تقلیل داده شده است و بعد اجتماعی-سیاسی آن کنار گذاشته میشود و بر همین اساسا دستورالعملهایی مبتنی بر چنین رویکردی برای مواجه با «خودکشی» تولید شده است. اما خودکشی همچنان که دورکم نشان داده است Monomanie (وسواس جنونآمیز» یا «جنون خودکشی») نیست. حتی دورکم میگوید (۱۲۷ سال پیش) که امروزه این دیدگاه که خودکشی اقدامی است که فرد از سر وسواس جنونآمیز آن را مرتکب میشود، عموما کنار گذاشته شده است.
میشلا کانیواچینی، در تز دکتریش با عنوان «خودکشی همچون زبان بیان سرکوب» در سال ۲۰۱۲ همین رویکرد روانشناختی و روانکاوانه و روانپزشکانه را زیر سوال برده است و مینویسد که علیرغم تلاش برای داشتن رویکرد بیوپیسیوکوسوسیال، تحلیل گفتمان و عملکرد تیمهای مداخلهکننده نشان میدهد که بعد اجتماعی به شکل جدی نادیده گرفته شده است و مداخلهگران (پزشکان، پرستاران، روانشناسان، روانکاوان و ...) را به پیش گرفتن رویکرد دارومحورانه وضعیتی که اساسا طبیعتی اجتماعی دارد، سوق داده است. او در تزش خودکشی را همچون بیان شرایط سرکوب مرتبط با شرایط اجتماعی و اقتصادی تحلیل میکند و بعد طبقاتی خودکشی را به دقت میکاود.
کیانوش سنجری، فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق با انتشار توئیتهایی که حاوی مطالبات سیاسی مشخص بود، دست به خودکشی سیاسی زد. اقدام او را اخلاقمداران میتوانند محکوم کنند، روانشناسان میتوانند به دنبال اختلالی در شخصیتش بگردند، اما این تلاشها هیچ چیز از واقعیت عمل سیاسی او کم نمیکند.
خودکشی سیامک سنجری مانند خودکشی محمد مرادی، خودکشی سیاسی است، چرا که او پیش از اقدام با انتشار توئیتهایی رسما مطالبهای سیاسی را بهعنوان دلیل اقدام خود مطرح کرده است. درخواست برای آزادی چهار زندانی سیاسی، اعتراض به دیکتاتوری خامنهای و شرکایش، «تلنگری» به جامعه، حق آزادی بیان و اعتراض و آرزو برای بیداری ایرانیان و چیرگی به بردگی، مجموعهای از مطالبات سیاسیایی بود که او قبل از خودکشی سیاسی با عموم مطرح کرده بود.
هیچ یک از این مطالبات سیاسی، نه از سوی حاکمیت، نه از سوی سیاسیون نزدیک به دولت، نه از سوی رهبران به اصطلاح اپوزیسیون و نه از سوی جامعه، از هیچ سویی پاسخی دریافت نکرد. تمام پاسخها تلاشهایی بود (که البته ما از کم و کیف آن بیخبریم) برای منصرف کردن او، تلاشهایی که نتوانستند او را متقاعد کنند.
خودکشی سیاسی، امر تاریخی است، بسیاری از معترضان سیاسی در جهان از سایگون در ویتنام تا پراگ و تونس و لیون فرانسه، دست به خودکشی سیاسی زدند، در برخی موارد این اقدام به اعتراضات بزرگ سیاسی و تغییر رژیم انجامید و در برخی چنین نتایج نداشت که دلایل اجتماعی خودش را دارد اما همه اینها خودکشیهای سیاسیاند با مطالبات مشخص برای تغییر در زندگی سیاسی.
حاکمیتها أساسا خودکشی سیاسی را بر نمیتابند و تلاشمیکنند فردی که دست به خودکشی سیاسی میزند را باجملات عامیانه ای چون دیوانه، بیمار روانی یا دارای اختلال بی اعتبار کنند. این رویکرد فقط به ایران هم خلاصه نمیشود در فرانسه نیز سالها پیش که دانشجویی خودش را در برابر بخش کمکهای دانشجویی آتش زد، مقامات دولتی انکار میکردند که خودکشی او یک اکت سیاسی و اعتراضی است. با این حال تعجب از جامعهشناسان است که چرا در قامت موعظهگران ظاهر میشوند و به جای تحلیل اکت از منظر جامعهشناسانه، زبان امر و نهی را بر میگزینند.
@GoftandNO
#خودکشی
#خودکشیسیاسی
#کیانوش_سنجری