CHAAVOUSH


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: San’at


... نظر به اینکه
به گفته‌های دولت
ایمان نداریم
زین پس مصممیم
رهبری را خود در دست گیریم
و دنیای بهتری سازیم.
نظر به اینکه
تنها زبان توپ را آشنا هستید
و به زبان دیگری تکلم نمی‌کنید
ناچار خواهیم بود
لوله‌های توپ را
به طرف شما برگردانیم...
قطعنامه
#برشت

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


اندکی از من... A little bit of me dan repost
بیا،
آفتاب را قانع می‌کنم
دیر به دست و پای شب بپیچد،
تا درخت‌ها در رخوت خواب نرفته‌اند
بیا.

درختان جاده را
با ستاره‌ها چراغانی میکنم
نور را به رُخِ علف می‌کشم
آهنگِ
                                        Crazy love
را نی‌های نیزار می‌نوازند
و من با ون موریسون هم‌آوا می‌شوم.

تا من بیا
جایی هستم
در هیچ نقشه‌ای جغرافیا ندارد
ژئوفیزیک منشاء زلزله است
در مرگ قناعت نمی‌کند،
پس تا دیر نشده بیا
بیا
بیا
بیا وُ زندگی را در من بیدار کن.

#فرح_آریا



My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man




« پیکرتراش »

پیکر تراش پیرم و با تیشه خیال
یک شب تو را ز مرمر شعر آفریده ام

تا در نگین چشم تو نقش هوس زنم
ناز هزار چشم سیه را خریده ام

✍ #نادرنادرپور
🎙 #مهرآوا
🎶 #شادمهرعقیلی (از محبت)


@mehrrrava


Miim (کانال رسمی آثار عیسی اسدی) dan repost
☑🖋


عصیان‌زده
ورق یازدهم: آن رویا!


رخ‌به‌رخِ روح‌ات نشسته بودم گویا که به رویایی شفاف، در تو شیفتگی بیش از من بود، آنچه در جهان واقعی خیالی بیش نیست. کاش رویاها کلید داشتند، یا آنچنان که استادم می‌گفت می‌شد حتی آدمی در قامت خمیده‌ی من بتواند با چرخاندن کلید کانال‌ها و فشردن دکمه‌ها آنها را کنترل کند و یا حتی لحظه‌ای، آنی را فیکس کند؛ مثلاً آن لحظه‌ی طلایی که تو روبروی دخترک چهار ساله‌ات زانو زده بودی و دوست داشتی، حظ می‌بردی از اینکه دستان سرد من، لحظه‌ای بیشتر لمس‌ات کند. بله، رویا بود باور کن! من در این واقعیت معکوس و این روزها جز سایه‌ی تو را نمی‌بینم و جز در خیالات واضح اما ناملموس با تو نیستم! اینجا ست که روان‌کاو ناشی به کاه‌دان می‌زند و می‌گوید 'تو چون دوری و شیفته، در رویا چنین به نزدیکی رسیده‌ای!' چه مهملاتی! چند روان‌شناس می‌داند و درک کرده است این را که روح، روان نیست و هر وجود، در تمامیت خود در سه بُعد زیست می‌کند: روح، روان و جسم؛ این را که علم در این روزها ناتوان است از درک ظرافت هستی و دیدگاه آزمایشگاه مبتنی ست بر دیدگاه بیننده.
بگذریم؛ آن رویا! آن داستان سرشار از تراوشاتِ لطیف و خیالاتِ حریف! آن هوای زمستانی و ابری و آن کارناوال‌های پرشور و پرمعنی!
دوردست را اگر لطافتی هست از وجود تو ست؛ ساری، جاری و مملو از هیجانات ناخودآگاه زخم‌خورده.


🖋 عیسی اسدی میم
۱۸ بهمن ۱۴۰۳


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


🍃کانال تبادل مهر ایرانیان🍃 dan repost
🎯🎯🎯🎯🎯

🚩 گروه تبادل مهر
📝 فهرستی تهیه شده از کانالهای ادبی، هنری، تاریخی، آموزشی، سرگرمی و اطلاعات عمومی با کلی فیلم و موزیک و شعر و دل‌نوشته و ....
📌فقط کافیست این 🗂فولدر و 👇 ابتدا Add کنید و بعد در تلگرام خود ذخیره کنید.

📎 https://t.me/addlist/Hs1kIRSiTX9jNDBk

✔️ تجربه‌ای متفاوت از یک کانال ادبی👇
کانــال ادبــــــی کادوس


رویای محال dan repost
꧁꧂

چون حبابی دیده وا کردیم در دریای هیچ
عمر بگذشت ای دریغا بر سر سودای هیچ
در میان جنگلی از آهن و دود و غبار
شهر هیچستان ما را بین و این غوغای هیچ
جعبهٔ شهر فرنگ است و به هر سازی در آن
صورتک‌هایی که می‌خندند بر سیمای هیچ
بر سر آمال خود بی‌دست و پایان پایمال
وآنکه را دست است و پا بنهاده بر سودای هیچ
مهر بی‌مهری نهاده بر جبین‌ها داغ‌ها
در فسون لفظ‌ها پنهان شده معنای هیچ
خسته از نیرنگ و
افسون چشم‌ها وگوش‌ها
تا که می‌کوبد بر این طبل بلند آوای هیچ
آی باران گر همه دردانه داری زینهار
جز گل حسرت نخواهی چید ازین صحرای هیچ
شمع من مستانه می‌رقصی در آغوش نسیم
باش تا از روزنی سر بر کند فردای هیچ
خود گریزی خسته‌ام آیا پناهی مانده است؟
ای کدامین کوچهٔ متروک و ای دنیای هیچ
شعر ما پرتو در این آشفته بازار ریا
همچو تشریفی است کاویزند بر بالای هیچ


#علی_اشرف_نوبتی
(
#پرتو_کرمانشاهی)

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌࿐࿐‌꧁꧂࿐࿐


📳🖋🎧


✔ پادکست عصیانی
عصیان‌زده، ورق دهم


✔ برشی از متنِ 'استیصال به وقت چراغ‌قرمز'


انگار شبیه سال‌ها پیش شده‌ام؛ سال‌ها قبل، روزهایی که ابرها ناپدید نمی‌شدند، همیشه در گوشه‌ای از سینه‌ام رعدی در حال جیغ کشیدن، ابری مشغول باریدن و بازدمی در حالت حبس قرار داشت. این روزها هم همین است: جوان موسیاه با چشمان هوشیار اما دودوزن، دربدر قرص‌های اعصاب است، هیچ داروخانه‌ای نیست که از آن با دست پر برگردد، حرف‌مان می‌گیرد، از پدر می‌گوید که او هم مترجم بود و البته فیلسوف و بدبختانه از دسته‌ی آنانی که به حکم احکامی و به شکلی زنجیره‌ای به قتل رسیدند؛...

...از ابرها دارم این تقارن نگاه و روح را و از رعدها، آن تکان قلب وامانده را در سینه‌ای کهن و ابتدایی.
پایان را فرامی‌خوانم، رو نشان نمی‌دهد، جیک نمی‌زند و مرا در محاصره‌ی میلیاردها ذهنیتِ سیاه رها کرده است.


متن، صدا و ادیت: عیسی اسدی میم
۱۷ بهمن ۱۴۰۳
Music: Fashion Show/ Movie: Red


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


چکامه های آذر (حسین شاه بیکی) dan repost
بی‌موشک و بی هزینه مردی بکنیم

در کوچه‌ی شب ستاره گردی بکنیم

با چند روایت و حدیثِ تازه

ای شیخ بیا فضانوردی بکنیم

#حسین_شاه_بیکی
@AzarSarakhsi


Miim (کانال رسمی آثار عیسی اسدی) dan repost
☑🖋


✔ استیصال به وقت چراغ‌قرمز


انگار شبیه سال‌ها پیش شده‌ام؛ سال‌ها قبل، روزهایی که ابرها ناپدید نمی‌شدند، همیشه در گوشه‌ای از سینه‌ام رعدی در حال حبغ کشیدن، ابری مشغول باریدن و بازدمی در حالت حبس قرار داشت. این روزها هم همین است: جوان موسیاه با چشمان هوشیار اما دودوزن، دربدر قرص‌های اعصاب است، هیچ داروخانه‌ای نیست که از آن با دست پر برگردد، حرف‌مان می‌گیرد، از پدر می‌گوید که او هم مترجم بود و البته فیلسوف و بدبختانه از دسته‌ی آنانی که به حکم احکامی و به شکلی زنجیره‌ای به قتل رسیدند؛ دلم را به درد می‌آورد. این روزها کتاب هم که می‌خوانم بغض می‌کنم، به پرواز پرنده‌ها که چشم می‌پرانم می‌بینم می‌سوزند و خیس و تیز می‌شوند، پشت چراغ قرمز، مابین هیاهوی چارچرخه‌های آهنی و خشم زنان و مردان سبکار به‌دست یا عینک‌به‌چشم پشت فرمان، یکهو می‌بینم در حال گریستن‌ام، آنهم چه شور، چه خیس، چه طوفانی و خاکستری!
در حیرتم که جنس ما آدم‌ها از چیست! کدام‌مان خونی، کدام پرسوخته، کدام لب‌به‌دندان و کدام عاصی هستیم! چند چهارراه را باید پی عابری گشت که می‌داند حین عبور از عرض خیابان قرار نیست له شود! چند پنجره می‌توان یافت به خیال باز شدن و پیداییِ لبخندی بر لبی، صورتی آرام، در محاصره‌ی موهایی لرزان در نسیم و سلامی بی‌ریا و پاییزی!
از ابرها دارم این تقارن نگاه و روح را و از رعدها، آن تکان قلب وامانده را در سینه‌ای کهن و ابتدایی.
پایان را فرامی‌خوانم، رو نشان نمی‌دهد، جیک نمی‌زند و مرا در محاصره‌ی میلیاردها ذهنیتِ سیاه رها کرده است.



🖋 عیسی اسدی میم
۱۷ بهمن ۱۴۰۳


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


☑🖋🎧


#نگاه


برشی از شعر:

گویا تمامِ حنجره‌ی باد
گیرِ توست
و گویا، جهان
به یک‌باره ایستاده بر
مدارِ مُدارای خویش
با اقمار.
بافه‌های برف‌خیزِ سیال
مواج، به رقص آمیخته
و حافظه‌ی گیجِ شعر
در هجمه‌ی خیالاتِ تو
سکندری‌خوران،
محوِ آسمان مانده؛...


شعر، صدا و ادیت: #عیسی‌اسدی‌میم
شهریور ۱۴۰۱
MUSIC: IN THE MOOD FOR LOVE/ SHIGERU UMEBAYASHI, CECILE ENSEMBLE


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


اندکی از من... A little bit of me dan repost
برای دل خودم✔️

امروز با زنگ ساعت، مثل جهش اسپرم در حاملگی ناخواسته از جا پریدم. رویای مزخرفی داشتم شب گذشته، انگار هرچی بدبختی بود توی گلوی من نطفه می‌کاشت.
کتاب تعبیر خواب ندارم، فکر هم نمی‌کنم
کابوس قابل تعبیر باشه. از تخت پریدم پایین، انقدر گیج بودم انگار از روی صخره‌های کارائیب پریدم وسط اقیانوس اطلس.
امروز دیر رسیدم سر کار، ترافیک سنگین بود.

#فرح_آریا

https://t.me/andaki_az_man
#BEYOND_WORDS

FOR/MY/OWN‌ HEART


دل نوشته های احمد کمایی dan repost
در انتهای مسیری گنگ  و سر در گم
ساکت وآرام
بر تن رنجورْ لرزشی از ترس
داسی از جنس آتش
سرد واهریمن کش
ناگهان شعله ای از آتش ی افروخته
برخرمن این جالیز
می افتد
و راهی هم نیست
صدای شیپور  میپیچد
به گوش ظالم مغرور
و می‌لرزد به خود
برایش خواب هیچستان ست
و مرگی سخت....




✍#احمد_کمائی
🎙مینا _ حیدری


#حافظ_غزل_۱۴۱


دیدی ای دل! که غم ِ عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یارِ وفادار چه کرد

آه از آن نرگس ِ جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مَردم ِ هشیار چه کرد

🎙 #مهرآوا
🎶 One Night In Napoli


@mehrrrava


Miim (کانال رسمی آثار عیسی اسدی) dan repost
☑🖋


ردا را بتکان!


آشفته‌ام؛ می‌خواهم بروم اما نمی‌دانم به‌کجا! پریشان می‌زند این ذهنِ ناساز با قلب و تمام راه‌های جهان را برای رسیدن به یک هدفِ معلوم و یک مقصدِ مشخص، بی‌راه می‌بینم. آیا من از بارگاه هستی طرد شده‌ام؟ آیا این روان، دیگر این تن را نمی‌شناسد و روح‌ام در خیالِ جریان زنده، مرده است؟
باید ترک کنم این شهر را! این شهر سرد و دودآلود را و مردمی را که نمی‌خواهند بتوانند دوست داشته باشند و دوست داشته شوند؛ مردمی که صبح تا شب‌شان را مابین دیوارهای سنگی شرکتها و سازمانها مشغول آب‌الک‌کردن‌اند و پشت تلفن‌ها به‌کار آب به جای شراب فروختن در دیار روحانیون بزه‌کار.
بسیار مهر افشاندم و بسیار هم زخم خوردم اما زخمیِ دست و پا بریده را چه به پایکوبی به قصد امتداد مسیر؟ باید از این شهر رفت، تشنه، بی‌انتظار آب و خاک از ردا فشان.


🖋 عیسی اسدی میم
۱۵ بهمن ۱۴۰۳


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


اندکی از من... A little bit of me dan repost
هرگز اول صبح
تا خورشید خودش را
بر تیغه‌ کوه نکشیده
شعر نخواهم نوشت
که همه اراجیف رویاست
واقعیت را نمی‌داند
تخیل از واقعیت واقف نیست
و هیچگونه مجاب‌ام نمی‌کند
که خودم
دل‌ام 
و واقعیت‌های نهانم
کلمات شوند.

فرح آریا

My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man


☑🖋🎧


✔خوانش دو متن:

«مجذوب آب»
و
«چشم‌های ناخواسته، ریتم‌های ناباب»

اثر: عیسی اسدی میم


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


اندکی از من... A little bit of me dan repost
تا که عشق تو بیفتاد به دل
قبله وُ دین
پاک فراموشم شد
تا که دیدم شب چشمان تو را
حرف آن نازِ نگه
فتنه‌ی آغوشم شد
ای عجب ولوله عشق که شد آتش جان
شعله اش
شعر خوشِ خانه‌ی خاموش‌ام شد
آی مردم!
چه نیازی به دعا هست خدایم اینجاست
که کنارش همه‌ی بود وُ نبود
جمله فراموشم شد.

#فرح_آریا


My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME

https://t.me/andaki_az_man


Miim (کانال رسمی آثار عیسی اسدی) dan repost
☑🖋


مجذوبِ آب


مجذوب، در هیأت انسانی، لحظه‌به‌لحظه به تمامیت فروپاشی ذهنی نزدیک‌تر می‌گردد اگر خود در نگاه محبوب، فاقد هرگونه جذابیت باشد. او در دریایی غرق می‌شود که او را بالا می‌دهد، پس می‌زند، بر موج‌های رقصان و لرزان خویش سوار کرده به دورترین و دورافتاده‌ترین سواحل ممکن سوق می‌دهد‌‌. مغروق، ژرفای تاریک دریا را برای دقایق و ساعاتی به مدد ریه‌های ازکارافتاده با ولع تمام می‌بلعد، کم‌کم به پوچی و پوکی تراکم استخوان‌هایی ناکارآمد پی می‌برد و مرگِ از راه رسیده را پس از مرگ، چونان پریِ فلس‌داری طلایی، با آغوشی باز به پیشواز می‌رود. مجذوب، حالا به‌تمامی به یک چیز می‌اندیشد: «کاش نبودم؛ کاش نمی‌بودم، یاخته‌هایی ناچار و ساخته‌پرداخته‌ای بیچاره و بی‌راه نبودم که راه، آنگاه مسیری مفهوم و اصیل است که به خانه‌ی محبوب می‌رسد؛ خود را دیوانه‌وار به تن‌سپاریِ مهر آمیختن، مجنون‌وار به درک عقل رسیدن و شبنم‌وار بر برگ‌های درخت رویین‌تنِ محبوب بخار شدن!»
آب، پس می‌زند، نفس، حبس و تکه‌تکه، راه نای را نمی‌یابد و درد در تمامیِ ذراتِ این تنِ فرتوت جاری می‌شود.


🖋 عیسی اسدی میم
۱۳ بهمن ۱۴۰۳


®Isa Aasadi, Poet & Translator
@Miim_IsaAasadi
🫎


درود بر بانوی خوش‌آوا
صدایت ماندگار❤️


#حافظ_غزل_۱۴۱


دیدی ای دل! که غم ِ عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یارِ وفادار چه کرد

آه از آن نرگس ِ جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مَردم ِ هشیار چه کرد

🎙 #مهرآوا
🎶 One Night In Napoli


@mehrrrava

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.