نوگام dan repost
💠در چند هفتهی گذشته اسم رولد دال، نویسندهی بریتانیایی که به خاطر کتابهای کودکش مشهور است، سر زبانها افتاده. تقریبا تمام رسانههای بریتانیا دربارهی انتشار ویراست تازهی کتابهای او حرف زدند و کار به بحثهای داغ و پرشور نویسندگان، موضعگیری شخصیتها از جمله نخستوزیر و «ملکهی همسر» بریتانیا و همچنین بیانیهنویسی نهادهایی از جمله انجمن قلم آمریکا رسید. حتی سلمان رشدی که دوران نقاهت بعد از سوءقصد را میگذراند و به تازگی فعالیت در شبکههای اجتماعی را از سر گرفته، در توییتی نوشت «حالا رولد دال فرشته نبود اما این سانسور مضحک است و ناشر باید از خودش شرم کند».
اما موضوع چه بود؟
انتشارات کتاب کودکِ پافین که زیرمجموعهی پنگوئن رندومهاوس است، ویراست تازهای از مجموعه آثار رولد دال را منتشر کرده اما در این آثار دست برده و تغییراتی در آنها داده که صدای همه را بلند کرده. ناشر میگوید یک سری «خوانندهی حساسیتیاب» استخدام کرده که البته میتوانیم بخوانیم «ممیز»، و هر جا فکر کردهاند کتاب توهینآمیز است یا برای کودکان بدآموزی دارد را تغییر داده. مثلا «چاق» را تبدیل کرده به «گنده» یا کلمهی «زشت» را حذف کرده.
طبیعتا این اقدام ناشر مخالفتهای گستردهای را دامن زده اما در مقابلش افرادی هم از این «اصلاحات» که بنا به هنجارهای زمانه انجام شده دفاع کردهاند. موافقان استدلال میکنند که لحن یک سری از داستانها برای کودکان امروز مناسب نیست و باید سعی کنیم ادبیات قلدرمآبانه و توهینآمیز و نفرتپراکن را از آثار کودکان پاک کنیم. مثلا یک نویسنده گفته رولد دال در کتابش نوشته «جادوگران همه کلاهگیس دارند. حالا اگر مادر یک بچه به خاطر سرطان موهایش را از دست داده باشد و کلاهگیس بگذارد و همکلاسیهایش به مادر او بگویند جادوگر چه کنیم؟» یا اینکه «تنشرمی»، تمسخر شکل و اندازهی بدن افراد، کاری ناشایست است و جامعه باید به سمتی برود که افرادی که اضافهوزن دارند یا متفاوت از آنچه «طبیعی» تلقی میشود هستند، تحقیر نشوند. به همین دلیل، ایرادی ندارد که واژههای چاق یا زشت را حذف کنیم.
البته این اولین باری نیست که کتابهای این نویسنده - و دیگر نویسندگان کودک - بازبینی میشوند و تغییر میکنند. پیش از این در یکی از کتابهای او که نوشته بود میمونها به یک زبان عجیب آفریقایی حرف میزدند، این بخش حذف شد تا نژادپرستانه نباشد. یا موردی دیگر که اصلاحاتش در زمان حیات خود نویسنده انجام شد، برمیگردد به کتاب «چارلی و کارخانهی شکلاتسازی» که در آن اومپا-لومپاها به عنوان پیگمیهای آفریقا توصیف شده بودند و در نسخههای بعدی به موجودات کوتولهی افسانهای تغییر پیدا کردند.
توجیه اینکه زبان کتاب کودک نباید نژادپرستانه و نفرتپراکن باشد برای بسیاری قانعکننده است اما در همین سری تغییرات، میبینیم آن «خوانندگان حساسیتیاب» در کتاب «بیافجی» یا غول بزرگ مهربان، کلمهی «سفید» و «سیاه» را بدون هیچ توجیه منطقی حذف کردهاند که با عقل سلیم جور در نمیآید و حتی گروهی از موافقان این رویکرد را پس میزند. در این کتاب کلمهی سیاه در جایی که «غول کت سیاه پوشیده» حذف شده و سفید هم در جایی که کسی از «ترس رنگش پریده و سفید شده»!
وقتی قیچی یا خودکار قرمز را برای قلع و قمع یا اعمال نظر یا اصلاح یا امر به معروف و نهی از منکر جامعه، به دست «ممیز»، «ویراستار»، «مصحح» یا «خوانندهی حساسیتیاب» دادیم، محدودهی دستبردن و دخالت او را چطور و با چه معیاری میتوان مشخص میکنیم؟ چطور میتوان تصمیم گرفت که سانسور تا کدام نقطه مثبت است و از آن به بعد ویرانگر؟
به قول سلمان رشدی، اگر میگویید آزادی بیان خوب است، اما… این اما دیگر کار را خراب میکند و دیگر آزادی بیانی وجود ندارد. اما در مقابل، والدین میخواهند فرزندانشان با ارزشهای انسانی امروز رشد کنند و کتاب و کتابخوانی که همیشه با فضیلتی بیرقیب در آموزش و پرورش کودکان از آن یاد میشود، نقشی غیرقابل انکار دارد.
یکی از راهکارهایی که در این میان مطرح شد تا بین موافقان و مخالفان میانجیگری کند، این بود که اگر این کتابها دیگر برای این زمانه جواب نمیدهد، از خیر انتشارشان بگذرید و بگذارید چاپشان تمام بشود. امروز نویسندگان کودک خوب بسیاری داریم و هر ساله کتابهای متنوعی با توجه به موضوعها و حساسیتهای روز اجتماعی برای کودکان و نوجوانان منتشر میشوند.
اما این وسط یک مشکل وجود دارد: پول!
اما موضوع چه بود؟
انتشارات کتاب کودکِ پافین که زیرمجموعهی پنگوئن رندومهاوس است، ویراست تازهای از مجموعه آثار رولد دال را منتشر کرده اما در این آثار دست برده و تغییراتی در آنها داده که صدای همه را بلند کرده. ناشر میگوید یک سری «خوانندهی حساسیتیاب» استخدام کرده که البته میتوانیم بخوانیم «ممیز»، و هر جا فکر کردهاند کتاب توهینآمیز است یا برای کودکان بدآموزی دارد را تغییر داده. مثلا «چاق» را تبدیل کرده به «گنده» یا کلمهی «زشت» را حذف کرده.
طبیعتا این اقدام ناشر مخالفتهای گستردهای را دامن زده اما در مقابلش افرادی هم از این «اصلاحات» که بنا به هنجارهای زمانه انجام شده دفاع کردهاند. موافقان استدلال میکنند که لحن یک سری از داستانها برای کودکان امروز مناسب نیست و باید سعی کنیم ادبیات قلدرمآبانه و توهینآمیز و نفرتپراکن را از آثار کودکان پاک کنیم. مثلا یک نویسنده گفته رولد دال در کتابش نوشته «جادوگران همه کلاهگیس دارند. حالا اگر مادر یک بچه به خاطر سرطان موهایش را از دست داده باشد و کلاهگیس بگذارد و همکلاسیهایش به مادر او بگویند جادوگر چه کنیم؟» یا اینکه «تنشرمی»، تمسخر شکل و اندازهی بدن افراد، کاری ناشایست است و جامعه باید به سمتی برود که افرادی که اضافهوزن دارند یا متفاوت از آنچه «طبیعی» تلقی میشود هستند، تحقیر نشوند. به همین دلیل، ایرادی ندارد که واژههای چاق یا زشت را حذف کنیم.
البته این اولین باری نیست که کتابهای این نویسنده - و دیگر نویسندگان کودک - بازبینی میشوند و تغییر میکنند. پیش از این در یکی از کتابهای او که نوشته بود میمونها به یک زبان عجیب آفریقایی حرف میزدند، این بخش حذف شد تا نژادپرستانه نباشد. یا موردی دیگر که اصلاحاتش در زمان حیات خود نویسنده انجام شد، برمیگردد به کتاب «چارلی و کارخانهی شکلاتسازی» که در آن اومپا-لومپاها به عنوان پیگمیهای آفریقا توصیف شده بودند و در نسخههای بعدی به موجودات کوتولهی افسانهای تغییر پیدا کردند.
توجیه اینکه زبان کتاب کودک نباید نژادپرستانه و نفرتپراکن باشد برای بسیاری قانعکننده است اما در همین سری تغییرات، میبینیم آن «خوانندگان حساسیتیاب» در کتاب «بیافجی» یا غول بزرگ مهربان، کلمهی «سفید» و «سیاه» را بدون هیچ توجیه منطقی حذف کردهاند که با عقل سلیم جور در نمیآید و حتی گروهی از موافقان این رویکرد را پس میزند. در این کتاب کلمهی سیاه در جایی که «غول کت سیاه پوشیده» حذف شده و سفید هم در جایی که کسی از «ترس رنگش پریده و سفید شده»!
وقتی قیچی یا خودکار قرمز را برای قلع و قمع یا اعمال نظر یا اصلاح یا امر به معروف و نهی از منکر جامعه، به دست «ممیز»، «ویراستار»، «مصحح» یا «خوانندهی حساسیتیاب» دادیم، محدودهی دستبردن و دخالت او را چطور و با چه معیاری میتوان مشخص میکنیم؟ چطور میتوان تصمیم گرفت که سانسور تا کدام نقطه مثبت است و از آن به بعد ویرانگر؟
به قول سلمان رشدی، اگر میگویید آزادی بیان خوب است، اما… این اما دیگر کار را خراب میکند و دیگر آزادی بیانی وجود ندارد. اما در مقابل، والدین میخواهند فرزندانشان با ارزشهای انسانی امروز رشد کنند و کتاب و کتابخوانی که همیشه با فضیلتی بیرقیب در آموزش و پرورش کودکان از آن یاد میشود، نقشی غیرقابل انکار دارد.
یکی از راهکارهایی که در این میان مطرح شد تا بین موافقان و مخالفان میانجیگری کند، این بود که اگر این کتابها دیگر برای این زمانه جواب نمیدهد، از خیر انتشارشان بگذرید و بگذارید چاپشان تمام بشود. امروز نویسندگان کودک خوب بسیاری داریم و هر ساله کتابهای متنوعی با توجه به موضوعها و حساسیتهای روز اجتماعی برای کودکان و نوجوانان منتشر میشوند.
اما این وسط یک مشکل وجود دارد: پول!