Palo Alto


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


در میان برگ‌های پاییزی قلمی یافته بودم سبز می‌نوشت.
- احمدرضا احمدی

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


سلام انسان‌ها، من دیگه نمی‌خوام توی پالو آلتو بنویسم. اینجا رو پاک نمی‌کنم چون پر از خاطره و حرف‌های من و جیمی و سال‌هاییه که با هم بزرگ شدیم و یاد گرفتیم. حتی وقتی که جیمی رفت، اینجا برای من هنوز هم جایی بود که می‌تونستم حرف بزنم و موسیقی گوش بدم و در موردش حرف بزنم.
ولی اینجا خیلی شلوغ شده، و دیگه به من اون حس راحتی و آرامشی که قبلا می‌داد رو نمی‌ده و من تصمیم گرفتم رهاش کنم و بذارم با همه ی آهنگ‌هاش بمونه تا یادم نره چطور بزرگ شدم و به چه چیزهایی گوش دادم.
یه چنل جدید زدم، برای کسایی که دوست دارن حرف‌هام رو درباره ی موسیقی بخونن و کلا، اینجا رو دوست داشتن.
از این به بعد اونجا حرف می‌زنم. یه سری ناشناس بودن که ازم درباره ی چند تا آهنگ پرسیده بودن و توی همون ربات جوابشون رو می‌دم بعدا.
ممنونم که اینجا بودید و حرف‌هام رو خوندید و به آهنگ‌ها گوش دادید.
تصمیم گرفتم توی چنل جدیدم بیشتر درباره ی انیمه‌ها و مانگاها و ژاپن و فرانسه و کنکور و شیراز بنویسم. اینجا پر از فروارد و دعوا شده بود جدیدا.
مخلص همتونم.
اگر خواستید، این آدرس چنل جدیدمه:
@niwatsuki


اینجا با علم ژنتیک جمعی و بررسی دی ان ای انسان‌ها، درباره ی باورهای غلط نژاد پرست‌ها حرف زده و بهتون نشون داده چطور با کسی که فکر می‌کنه نژاد و خون برتری داره صحبت کنید و دلایل علمی و ژنتیکی براش بیارید.


می‌دونم جدیدا خیلی فروارد می‌کنم ولی فکر می‌کنم یه سری از مقاله‌ها و گزارش‌های بی بی سی رو لازمه افراد مطالعه کنن. خودم خیلی چیزها ازشون یاد می‌گیرم و باعث می‌شن درباره ی مسائل مختلف فکر و تحقیق کنم.
خلاصه که، این مطلبشون درباره ی نژاد پرستی رو لطفا حتما بخونید.


BBCPersian dan repost
💢 چطور با یک نژاد پرست بحث کنیم؟

باورهای نادرست و کلیشه‌های رایج در رابطه با موضوع نژاد فراوان است اما این به معنای درست بودن آن‌ها نیست. این باورها اغلب حتی توسط افرادی که آشکارا نژادپرست هستند هم بیان‌ نمی‌شوند.

این مطلب با استناد به علم و واقعیت به رد ۵ باور نادرست در رابطه با نژاد می‌پردازد.

✍🏻 بیشتر بخوانید:

https://bbc.in/3eVvfIq
@BBCPersian




از مکالمات من و ساناز.


میزان عشق و ارادتم به فیلم ویپلش در واژه‌ها نمی‌گنجه. انقدر دوستش دارم که تنها فیلمیه که اصلا نمی‌خوام با هیچکس نگاهش کنم و هربار دیدمش تنها بودم. جز اون باری که ساناز وقتی کلاس هشتم بودیم آوردش مدرسه و سر کلاس نصفش رو نگاه کردیم و بعد معاونمون اومد و نذاشت بقیه‌اش رو ببینیم چون دوبله نبود:|
الان تریلرش رو برای صوفیا فرستادم و داشتم تعریف می‌کردم که بره ببینه و یادم اومد در کمال بی‌انصافی وقتی کسی ناشناس ازم می‌پرسید فیلم موردعلاقه‌ام چیه، اسم ویپلش رو نمی‌آوردم. جدا نمی‌دونم چرا.
یعنی گاهی وقت‌ها یه چیزی رو اونقدر دوست دارم، که دلم نمی‌خواد با کسی در موردش صحبت کنم چون خودم هم نمی‌دونم چطور توی واژه‌ها منظورم رو بگنجونم.
ولی خب احساس کردم جای اسمش اینجا خالیه. من از سینما چیزی نمی‌دونم. تقریبا هیچ‌وقت فیلمی معرفی نمی‌کنم اینجا چون نمی‌دونم آدم باید برای چنین کاری سواد و دانشش رو داشته باشه یا نه ولی ویپلش برای من اونقدر الهام‌بخش و ستودنی بود که احساس می‌کنم با صحبت نکردن ازش جدا در حقش بی‌انصافی و کم‌لطفی کردم.
https://youtu.be/oAhvG3wIE_g


There are no two words in the English language more harmful than "good job".

- Terence Fletcher / Whiplash


این آهنگ مورد علاقشه. به افتخار تولدش میخوام برای اولین بار اینجا بی تی اس بفرستم. هرکی هم خواست ناشناس برام کی پاپ بفرسته حالا از هرکسی که دوست داشت^^


تولد دیآنوئه.
سه سال پیش، بهم پیام داد و برام عکس‌ گیتار‌های مختلف و دوم متال‌ ناشناخته‌ترین بند‌های دنیا رو می‌فرستاد.
دیآنو باعث شد انیمه ببینم و با موسیقی و فرهنگ ژاپنی آشنا بشم. باعث شد دیپ پرپل گوش بدم و بهم یاد داد به خودم احترام بذارم. باهاش خیابون‌های تهران رو تا مرز ورم کردن پاهام و کبود شدن انگشت‌هاشون پیاده رفتم و اومدم و الان، دیگه نمی‌تونم به کافه پلتفورم و هری پاتر و کتابفروشی‌های خیابون انقلاب و دانشگاه تهران بدون دیآنو فکر کنم.
توی اتاقم یه قسمت شبیه عبادتگاه‌های بودایی برای کتاب‌ها و ساز دهنیش دارم که زیرشون پره از عودهای سوخته و بسته‌های کبریت.
زمین تا آسمون فرق داریم با هم ولی وقتی اولین بار اینجا تولدش رو تبریک گفتم، نوشتم دیآنو خونه ی منه.
هنوز هم همینطوره.
با لبخندش، نگاه زلالش، عشق ورزیدن خالصانه‌اش و توانایی عجیبش توی خندوندن همه، دیآنو خونه ی منه.
الان دیگه جای دوم متال برام مومنت‌ها و فن آرت‌های بی تی اس می‌فرسته و درباره ی آهنگ‌هاشون و نامجون حرف می‌زنه و هنوز هم آهنگ گوش دادن باهاش یکی از لذت بخش‌ترین کارهای دنیاست برای من.
تولدت مبارک، دی چان:*)


این کاور با صدای رونی جیمز دیو و گیتار اینگوی ملسمتینه و انقدر زیباست به اندازه ی ورژن اصلی دوستش دارم.






می‌دونید، من وقتی برای اولین بار با موسیقی راک آشنا شدم، اولین چیزی که باعث شد مجذوبش بشم، دیدگاه آرمانگرایی بود که نسبت به انسان و ماهیت وجودش داشت. انگار اون آدم‌ها اومده بودن تا وقتی هیچکس حوصله ی تغییر کردن نداشت، با موسیقیشون دگرگونی رو به وجود بیارن. برای اولین بار می‌شنیدم آدم‌ها از چهره‌های متفاوت زندگی می‌خونن. از برداشتن مرز‌ها می‌گن، عشق رو طور دیگه‌ای روایت می‌کنن و از خشونتی که توی ناخودآگاه بشر لونه کرده، حرف می‌زنن.
شاید دنیایی که اروسمیث ازش حرف می‌زد فقط توی خیال ممکن بود و برای تجربه کردنش باید همونطوری که استیون تایلر می‌گه رویا ببافیم.
ولی برای من همیشه راک و متال فراتر از فریاد زدن درباره ی آرمان‌های غیرواقعی بودن. موسیقیشون دقیقا چیزی بود که من می‌خواستم. همون چیزی که خشمم رو فریاد می‌زد و از آرزوهام و دنیایی که برام ناخوشایند بود، می‌گفت.
گاهی وقت‌ها فکر می‌کنم چرا از اون آدم‌ها، موسیقی و آرمانشون فقط یه میراث قدیمی نفس می‌کشه که به زور اندک چهره‌های قدیمیش که هنوز زنده هستن، دووم آورده. شاید چون اشعار و اهدافشون به ذائقه ی سیاستمداران خوش نمی‌اومد و بشر هر چه قدر به سمت پیشرفت و راحتی رفت، برای گوش دادن به آرمان‌های یه زندگی متفاوت بی‌حوصله تر شد و کمپانی‌ها پول رو توی سبک دیگه‌ای دیدن و خیلی از جنبش‌های مردمی، پشتیبان فلسفی و اجتماعی محکمی نداشتن. من خیلی پیام ناشناس می‌گیرم که ازم می‌پرسن چرا همیشه آهنگ‌های قدیمی می‌ذارم و یه بار یکی به شدت بهم توپید که این‌ کارم نشون دهنده ی اینه که به موسیقی نوین احترام نمی‌ذارم و می‌خوام شاخ به نظر بیام که هیچوقت از موسیقی‌های امروزی چیزی نمی‌ذارم. نمی‌دونم، من هیچوقت حس نکردم خیلی از پاپ استار‌های هالیوودی حرف تازه‌ای برای گفتن دارن، یا باعث می‌شن به چیز جدیدی فکر کنم یا به مسائل مختلف، متفاوت‌تر از قبل نگاه کنم. نمی‌دونم مردم چرا فکر می‌کنن هرکسی که پاپ گوش می‌ده، بی‌کلاس یا سطحی‌نگر یا خیلی معمولیه ولی من اگه اینجا آهنگی می‌ذارم، یا نظرم رو درباره‌اش می‌نویسم هدفم این نیست که سلیقه ی کسی رو تغییر بدم یا کسی رو تحقیر کنم. فقط می‌نویسم تا شاید از بین این هشتصد نفری که اینجا هستن، چند نفر به اون آهنگ گوش بدن و برای چند دقیقه چیزی رو تجربه کنن که شاید قبلا بهش فرصتی نداده بودن.
من اینجا آهنگ می‌ذارم و درباره ی موسیقی می‌نویسم چون این چیزی بوده که از بچگیم می‌خواستم. مدت‌هاست که دیگه دلم نمی‌خواد نوازنده ی بی‌نظیری بشم و ترجیح می‌دم یه محقق موسیقی خوب باشم و درباره‌اش بنویسم چون موسیقی چیزی بود که من رو نجات داد و باعث شد انسان‌ها رو دوست داشته باشم، به مذهب طور دیگه‌ای نگاه کنم و نحوه ی اندیشیدنم رو تغییر بدم. خیلی وقت‌ها دلیل هنجارشکنی‌هام بوده و وقتی حس می‌کردم مرگ روی همه ی وجودم سنگینی می‌کنه، بیشتر از هرچیزی زنده بودنم رو یادم انداخته و نشونم داده زندگی تمام چیزیه که دارم.
الان که این رو می‌نوشتم یادم اومد مدت‌هاست می‌خوام تشکر کنم از کسایی که برام آهنگ می‌فرستن.
گوش دادن بهشون، حتی اگه دوستشون نداشته باشم، از لذت‌بخش‌ترین لحظات روزهای منه. از همه ی کسایی که پلی لیستشون رو باهام شریک می‌‌شن، ممنونم.


امروز بعد از سال‌ها با خواهرم کنتراست بازی کردیم و یادم اومد چه قدر عاشق موسیقی متنش و صدای مادر دی‌دی بودم. از ظهر تا الان دوباره به شیش سال پیش برگشتم و دارم مدام به آهنگ‌هاش گوش می‌دم.


این آهنگ برای من یکی از دردناک‌ترین، تلخ ترین و سیاه‌ترین آثار این گروهه. کلا آلبوم شمارش معکوس تا انقراض پر از زخم، اندوه، شرم و طمع انسان‌هاست و تقریبا تمام آهنگ‌هاش چنین ویژگی‌ای دارن. این آهنگ درباره ی شرایط زندانی‌ها، نحوه‌ی محاکمه و مجازاتشون و وضعیت وحشتناک زندان‌ها حرف می‌زنه. اونقدر واقعی و ملموس ساخته شده که انگار دارید صدای ضبط شده از یه تئاتر موزیکال رو می‌شنوید که درباره ی پوسیده شدن روح آدم‌ها پشت میله‌ها و چیزهایی که مجبور به دیدن و تحملش می‌شن، حرف می‌زنه. حتی سرسخت‌ترین انسان‌ها هم توی زندان قربانی تجاوز، تحقیر و وحشت همیشگی می‌شن. این در حالیه که بزرگ‌ترین جنایتکاران تاریخ در سرتاسر زمین ستوده می‌شن چون برای انجام دادنشون دلایل قشنگ یا الهی یا حقوق بشری داشتن.
توی ورس اول دیو ماستین می‌گه:
"وقتی یکی رو بکشی، قاتلی
وقتی بیشتر و بیشتر می‌کشی، پیروزی
حالا همه رو بکش و تو تبدیل به یه خدا می‌شی"
این قسمت دقیقا اشاره به جنایت‌های جنگی‌ای حرف می‌زنه که رهبران دنیا مرتکب شدن و از زیر محاکمه شدن و جواب پس دادن در رفتن. چرا؟ چون برای هدف والا و درستی اون کشتارهای عظیم رو انجام دادن و همین برای مردم کافیه تا چشم‌هاشون رو روی خشونت و زشتی ببندن و تظاهر کنن اصلا وجود نداره.
بعد از ورس اول یه صحنه از محاکمه ی یکی به حبس ابد تا پایان زندگی رو می‌شنویم و وقتی قاضی حکم رو می‌گه، متهم فریاد می‌زنه:
"زندگی؟! منظورت از زندگی چیه؟! من که زندگی‌ای ندارم."
دقیقا بعد از این می‌شنویم که توی زندان داره بهش تجاوز می‌شه و یه زندانی دیگه با خنده می‌گه:" پسر، بهتره که خودت رو تسلیم مسیح کنی و روحت مال اون باشه؛ چون کونت مال منه."
من هر وقت صدای خنده‌اش رو می‌شنوم انقدر حس انزجار بهم دست می‌ده که نمی‌تونم تحملش کنم.
گروه این آهنگ رو با الهام از حرف‌های یکی از دوستان دیو ماستین که مدت‌ طولانی‌ای توی زندان بود و براشون درباره ی زندان و شرایط زندانی‌ها حرف می‌زد، نوشتن.
دیو ماستین توی یکی از مصاحبه‌هاش گفت که دوستش تعریف می‌کرد اونجا دور زندانی‌های تازه ملافه می‌پیچیدن و کله‌گنده‌ها و هیکلی‌های بقیه ی سلول‌ها تا می‌خورد بهش مشت و لگد می‌زدن. بعد هرکس که زورش می‌رسید هرکدوم رو که می‌خواست برمی‌داشت و برای خودش یه جور برده ی سکس می‌ساخت که توی زندان بهشون می‌گفتن: man pussy.
بعد از چندماه، اون آدم سرسختی که توی خیابون‌ها می‌گشت، تبدیل می‌شه به یه وسیله برای لذت بقیه ی زندانی‌ها و نگهبان‌ها. وسیله‌ای که دیگه زندگی‌ای نداره که بخواد بهش محکوم بشه.
درواقع از نگاه دیو ماستین، دادگاه صحنه ی فروش آلت تناسلی متهم‌هاست. حتی قبل از اینکه حکم اعلام بشه، معلومه که قراره چه بلایی سرشون بیاد و به چه چیزی تبدیل بشن.
خلاف کردن، دستیگر شدن و اتفاقاتی که توی زندان می‌افته، افتخاری نداره.
مثل این می‌مونه که تمام این خلافکار‌ها رو پرت کنن توی چاهی که ازشون یه هیولای رقت‌انگیز می‌سازه که نمی‌تونه از اون چاه بیرون بیاد و به همین خاطر، خرخره ی تمام آدم‌هایی که به دلایل متفاوت توی همون چاه گیر کردن رو می‌جوه و انقدر ازشون استفاده می‌کنه تا از بین برن و دیگه به درد کسی نخورن.
مشکل اصلی، خلافکارهایی نیست که پلیس بعد از دستگیر کردنشون به خودش افتخار می‌کنه. خود زندان باعث اتفاق افتادن هزاران جنایت و کثافت‌کاری دیگه می‌شه که هیچکس ازشون خبری نداره. ولی می‌دونید، "تا وقتی پشت دیوارها و میله‌ها اتفاق می‌افته و خبرش به گوش کسی نمی‌رسه، ایرادی نداره. داره؟"
خیلی از مردم همچین اندیشه‌ای دارن و به این فکر نمی‌کنن خیلی از اون آدم‌ها بالاخره آزاد می‌شن و تمام اون پلیدی و ظلمی که دیدن رو با خودشون توی جامعه می‌آرن و زخم‌هاشون هم خودشون رو ذره ذره تباه می‌کنه، هم دیگران رو.




توی ناشناس از دیروز خیلی‌ها خواسته بودن که آهنگ اصلی ویس دیشبم رو بفرستم.
بفرمایید^^


انقدر با کیفیتش حال کردم که اصلا برام مهم نیست یه جاش پیکم بین سیم‌ها گیر کرد و از ضرب افتاد:| احساس می‌کردم اگه یکی دیگه ضبط کنم دیگه هیچوقت به چنین کیفیتی دست پیدا نمی‌کنم:|


من به این نتیجه رسیدم که می‌تونم از این بات مناسب سواستفاده کنم و ویس‌هام رو اینطوری با کیفیت هی بفرستم و تظاهر کنم میکروفون گوشیم خیلی خفنه و به هیچ عنوان صدای گیتارم رو شبیه وقتی نمی‌کنه که بخوای سوهان روی سرامیک حمام بکشی. اینجوری می‌تونم تظاهر کنم از گوشیم و میکروفونش و ویسای تلگرامم متنفر نیستم:|

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

520

obunachilar
Kanal statistikasi