تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


درباره: اسلام‌شناسی، تاریخ، اندیشه‌ی سیاسی
* صفحه‌ی من در سایت آکادمیا:
http://independent.academia.edu/AdnanFallahi
* لینک نخستین مطلب کانال:
https://t.me/AdnanFallahi/2

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


... همانطور که سلطان عبدالحمید دوم در ژوئن 1891 پس از اطلاع از فشار مجدد صهیونیست‌ها بر دروازه‌های فلسطین گفت:
چرا باید کسانی را که اروپاییانِ فرهیخته به عقب برگرداندند و از کشورهای خود بیرون کردند، بپذیریم؟"


Benny Morris,
Righteous Victims: A History of the Zionist–Arab Conflict: 1881–1999,
p. 40,
Vintage Books, 1999.
#The_New_Historians


@AdnanFallahi


راست افراطی چیست؟

سخن از خیز جریان‌های موسوم به راست افراطی (Far_right) در دنیای امروز، سخن پربسامدی است. کسانی چون ترامپ در امریکا، نتنیاهو در اسراییل و احزابی چون حزب "آلترناتیو برای آلمان" (AFD) را از مصادیق راست افراطی می‌دانند. اما آیا می‌توان سنجه و معیار نسبی‌ای برای تشخیص جریان یا سیاست راست افراطی پیش کشید؟
در اینجا می‌توان به تاریخ اندیشه‌های سیاسی و خاستگاه جریان‌های راست/چپ ارجاع داد و از بصیرت‌های تاریخنگاری چون ارنست نولته بهره برد. مورخان تولد رسمی جریان‌های راست و چپ را به انقلاب فرانسه و پس از آن نسبت می‌دهند. منتقدان انقلاب فرانسه، انقلابیون فرانسوی را نماینده‌ی دیدگاه‌های افراطی می‌دانستند؛ دیدگاه‌هایی که در شعارهایی چون آزادی، برادری، برابری و ضدیت با نهاد دین و پادشاهی متبلور شده بود. بر اساس آنچه که نولته می‌گوید در اینجا تقدم زمانی با اندیشه‌ی چپ بود فلذا:
راست هیچ نیست مگر واکنشی به چپ"[۱].

با این توضیحات می‌توان نشانه‌های راست افراطی را با معکوس کردن ایده‌های چپ افراطی رصد کرد. و از آنجا که رتوریک راست حاکم در دوره‌ی ما معمولا حتی به کوچکترین ناهمسویی‌ با خود نیز تحت عنوان "چپگرایی" و "چپ افراطی" می‌تازد فلذا دور نیست که خود آنها را راست یا راست افراطی بخوانند.
___
ارجاعات:
[۱]. ارنست نولته، در:
آشوویتس یکتا؟ نولته، هابرماس و ۲۵سال دعوای تاریخنگاران، ص۵۶، گردآوری و تالیف: ماتیاس برودکرب، ترجمه مهدی تدینی، تهران: نشر کویر.

✍️عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi


مقصود از ناسیونالیسم خودپرستی است منتهی خودپرستیِ اجتماعی نه افرادی. یعنی این که شخص ملت خود را فوق همه ملل بداند. وجود او را واجب و وجود سایر ملل را مضر یا بی فایده یا لااقل کم اهمیت و غیر قابل اعتنا فرض کرده، بنای او بر این باشد که سایرین را فدای خود بکند و از اختلاط و امتزاج با آنها احتزاز نماید. اما انترناسیونالیسم به کلی برعکسِ این است یعنی نفی ملیت و قومیت. وصاحبان این مسلك معتقدند که اقوام و ملل نباید از یکدیگر امتیاز داشته باشند و دولتهای مختلف تشکیل دهند، بلکه باید مشترکا زندگانی کنند. اما به عقیده اکثر عقلا و صاحبنظرانِ این دوره، این دو مسلک در دو طرف افراط و تفریط واقع شده اند و حد اعتدالی باید اختیار کرد. نه آن قدر ملت‌پرست باید بود که نسبت به سایر ملل بغض و عداوت حاصل شود، نه آن اندازه بین المللی باید بود که امتیاز قومیت و ملیت از بین برود. چه در این مرحله از تمدن که ما هستیم امتیاز قومیت و ملیت را نمی توان از بین برد، و مصلحت هم نیست از بین ببریم، زیرا که عامل قویِ ترقی دنیاست. از طرف دیگر بغض و عداوت با سایر ملل هم نه لازم و نه مطابق صلاح و صرفه ملل است، زیرا که امروز زندگانی دنیا صورتی پیدا کرده که همه ملل بهم محتاج اند و نمی توانند منفرد وجدا زندگانی کنند و باید راهی پیدا کرد که ملل به طریق همکاری و موافقت با یکدیگر پیش آیند و اساس روابط بین الملل بر تعاون گذاشته شود.

محمد علی فروغی (ذکاءالملک)،
مقالات فروغی،
1/203،204
تهران: انتشارات توس، چـ3، زمستان1387
#محافظه‌کاری_ایرانی


@AdnanFallahi


وهذا التمييز بين الدين والسياسة ينبني إسلاميا على جملة موجهات هي:
ـ إن «الدين» هو ما كان مطلوبا «لمصالح الآخرة»، أي ما هو مطلق من تعاليم وأحكام في الدين. بينما أحكام السياسة تدخل ضمن مـا هـو مطلوب «لمصالح الدنيا». فهي ليست دينا بالمعنى الأول، أي ليست وحيا ولا أحكاما مطلقة. لكنها دين بالمعنى الثاني، أي خاضعة لرؤية الدين العامة للإنسان وللمجتمع، وملتزمة بمبادئه وأخلاقه وإطاره العام.
ـ إن مقام رئاسة الدولة (أو الإمامة) إذن مقام دنيوي، يسمي شهاب الدين القرافي ما يصدر عنه من سياسات وإجراءات وقرارات «تصرفات بالإمامة»، وتكون «فيما يقع فيه التنازع المصالح الدنيا» احترازا «من مسائل الاجتهاد في العبادات ونحوها، فإن التنازع فيها ليس لمصالح الدنيا بـل لمصالح الآخرة، فلا جرم لا يدخلها حكم الحاكم أصلا»، وبالتالي فإن الحكم «الديني المحض» يصدر عن مقام الإفتاء، بينما «القرار السياسي» يصدر عن الجهة المؤهلة، من رئاسة للدولة أو مستويات المسؤولية الأخرى فيها.
ـ إن لكل تصرف من التصرفات المختلفة ـ عند القرافي ـ مستندًا مختلفًا. فالفتيا تعتمد الأدلة الشرعية، والقضاء يعتمد الحجاج أو الأدلة المقدمة من قبل المتخاصمين. وتصرف الإمام (أو التصرف السياسي) يعتمد المصلحة الراجحة أو الخالصة في حق الأمة «وهي غير الحجة»، أي غير الدليل الشرعي. وقد وضح ذلك قائلا: «اعلم أن العبادات لا يدخلها الحكم البتة، بل الفتيا فقط، فكل ما وجد فيه من الإخبارات فهي فتيا فقط، فليس لحاكم أن يحكم بأن هذه الصلاة صحيحة أو باطلة، ولا أن هذا الماء دون القلتين، فيكون نجسا، فيحرم على المالكي بعد ذلك استعماله، بل ما يقال في ذلك إنما هو الفتيا إن كان مذهب السامع عمل بها، وإلا فله تركها، والعمل بمذهبه». وهكذا يظهر أن شؤون الدين بالمعنى الخاص هو من مهمة «المفتي» أو غيره من المختصين أو المكلفين بالمهام «الدينية»، بينما القرار السياسي هو من مهمة المختصين أو المكلفين بالمسؤوليات السياسية.
ـ ومما يميز الفتيا عن «التصرف» السياسي، أن الفتيا إخبار عن الحكم الشرعي، وهو غير ملزم. أما التصرف بالإمامة (أو التصرف السياسي) فهو ملزم. ومن هنا ورد القول: «إن الحكم إلزام والفتيا إخبار». ولذلك فإن فتاوى المفتين يمكن أن تختلف، وقد تتعارض، ولا حرج. وللمسلم أن يختار منها انطلاقا من اقتناعه بالأدلة التي يستند إليها. بينما «التصرف» السياسي الذي يأتيه المكلف بالمسؤوليات السياسية فهو ملزم، لأن السلطة السياسية ـ بحكم تعريفها نفسه ـ مفوض لها إلزام مواطنيها بسياساتها وقراراتها التي تهدف من حيث المبدأ حفظ أمن واستقرار المجتمع وتحقيق مصالحه.


د. سعد الدین العثماني (من قيادات حزب العدالة والتنمية [إخوان] المغرب)،
الدین والسیاسة: تمییز لا فصل،
ص102،103
القاهرة: دار الکلمة: 2015.
#الفکر_السیاسي_في_الإسلام


@AdnanFallahi


مفاهیمی مانند اسلامگرا، اسلام سیاسی، دولت اسلامی، دولت سکولار و امثالهم، در ترازو و سنجه‌ی اندیشه‌ی سیاسی قُدَمایی، مفاهیمی کاملا نوپدید و نوآیین به شمار می‌روند؛ هرچند که خود این مفردات نزد معاصرین نیز انباشته از ابهام، غموض و چه‌بسا تناقضات بسیارند.
در اندیشه‌ی سیاسی مسلمانان قدیم ـ دستکم به روایت اهل سنت ـ حکومت‌ها من‌حیث ارتباط با دیانت اسلام فقط بر دو نوع بودند: دولت مسلمین، دولت کفار. هم‌چنین از نگاه قدمای علمای اهل سنت، هر کدام از این دو نوع خود بر دو قسم بود: حکومت جور و حکومت عدل.
نیز اگر واژه‌ی عربی "الإسلامي" و جمع آن "الإسلامیون" (معادل عربی واژه‌ی "اسلامگرا" یا Islamist) را بخواهیم در ترازوی قدما معنا کنیم، هر کسی که شهادتین را گفته باشد اسلامگرا (الإسلامي) محسوب می‌شود. و از همین روست که فی‌المثل متکلم و عالِم بزرگ قرن سوم و چهارم ابوالحسن اشعری (324ق) ـ پیشوای مکتب کلامیِ اشاعره ـ کتاب مشهورش در حوزه‌ی ملل و نحل را مقالات الإسلامیین واختلاف المصلين نامیده است که به معنای "سخنان مسلمانان و اختلاف نمازگزاران" است.
ممكن و بلكه محتوم است كه در بستر تاریخ، مفاهیم و مقولات جدیدی از دل یک سنت تاریخی سر بر آورند. اما اینکه بتوان تمام این مفاهیم و مقولات را در امتداد سنت قدما دانست و یا با سنجه‌ی قدیم، به تبیین و گشودن سره از ناسره‌ی این جدید دست یازید، ادعایی مناقشه‌برانگیز و دشوار است.


@AdnanFallahi


قوت و شوکت ایران سبب عظمت و عزت اسلام خواهد بود به شرط این که اولیای دین هم بخواهند مقتضیات روزگار را در نظر بگیرند و بدانند چه باید کرد.

محمد علی فروغی (ذکاءالملک)،
مقالات فروغی،
1/189،
تهران: انتشارات توس، چـ3، زمستان1387
#محافظه‌کاری_ایرانی


@AdnanFallahi


تـُراث📚کانال عدنان فلّاحی dan repost
🖇بعثت نبوی و اخلاق

فقها و علمای اصول فقه، منابع استنباط و استخراج فقهی را گاه تا نوزده مورد هم برشمرده‌اند[1]. با این وجود اثری از "اخلاق" در این منابع نیست. یعنی به فرض تعارض دو یا چند استنباط فقهی، اخلاق هیچ نقشی در فرآیند گزینش و اصطلاحاً «ترجیح» بین این فتاوای گوناگون ندارد. فقها در مباحث مربوط به «ترجیح»، و کیفیت تصمیم‌گیری مجتهد به هنگام تعارض ادله، هیچ جایی را برای عنصر اخلاق نگشوده‌اند[2].
این کم‌توجهی و حتی بی‌توجهی به اخلاق و دخالت دادن آن در فرآیند استنباط احکام، در حالی است که قرآن گاه کل اعتبار بعثت نبوی و چراییِ پیروی صحابه از رسول را منوط و مشروط و معلق بر حُسن اخلاق می‌داند. ابن تیمیه متکلم و فقیه بزرگ حنابله، بحثی را پیش می‌کشد که چگونه می‌توان ادعای نبوت را راستی‌آزمایی کرد؛ او تنها راه اثبات بعثت را تطبیق آن با عقل می‌داند؛ بدین معنا که از آنجا که عقلاً صداقت از محاسن اخلاقی محسوب می‌شود، برای اثبات بعثت ابتدا باید ثابت شود که این ویژگی اخلاقی (صداقت) در نبی وجود دارد:
..پیش از آن [= ثبوت دلالت نقل]، باید ثبوت نبوت و صدق خبر را از طریق عقل دانست تا بتوان پس از آن، به خبر کسی که صداقتش با عقل ثابت شده است، استناد کرد»[3].
صدالبته قرآن خود با آوردن مصادیق واضح، تصریح می‌کند که قوام بعثت و پیامبری ـ علاوه بر صداقت ـ بر محاسنِ «ذاتاً و عقلاً» اخلاقیِ دیگری نیز مبتنی است:
و اگر درشتخوی و سنگدل بودی از پيرامون تو پراكنده می‌شدند[4].

در این آیه‌ی مدنی (نازل شده در مدینه) می‌بینیم که پراکنده نشدن صحابه از اطراف پیامبر اسلام(ص) منوط و مشروط و معلق بر این مهم شده است که پیامبر، پایبند یک اصل اخلاقی (رئوفت و پرهیز از سنگدلی) باشد. به دیگر سخن، بنا بر نقل الهی، صحابه‌ی پیامبر(ص) در مدینه، برغم اینکه به بعثت ایشان ایمان آورده بودند، درصورت نقض یکی از محاسن اخلاقیِ از سوی پیامبر(ص)، قطعاً او را رها می‌کردند (لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ). طبری مفاد این آیه را به نهادینه شدن حُسن اخلاقی در وجود پیامبر(ص) تفسیر می‌کند[5] و فخررازی در شرح خود بر این آیه، وجود رذیلت اخلاقی سنگدلی و درشتخویی را، نافی هدف بعث و رسالت برمی‌شمارد:
... پس بنا بر این علل، واجب است که رسول از سوءاخلاق مبرا باشد... پس با عطف به این مفهوم، خداوند می‌گوید: و اگر درشتخوی و سنگدل بودی از پيرامون تو پراكنده می‌شدند؛ و اگر از پیرامون تو پراکنده می‌شدند هدف بعثت و رسالت نابود می‌شد[6].
برغم همه‌ی اینها، فقهای جریان غالب و ارتدکسی فقاهت، در سیر تکوین و تصلبِ تدریجی دستگاه‌ها و مکانیزم‌های استنباط فقهی، عنصر اخلاق را مسکوت‌عنه گذاشته و غالباً آن را در شیوه‌های ترجیح بین ادله وارد نمی‌کردند؛ حتی اهمیت توسل به مکانیسم‌های صرفاً نقلی و ظاهرگرایانه، کار را به جایی رساند که روش‌هایی تحت عنوان «الحیل الشرعیة» (حیله‌های شرعی) ابداع شد که با توسل به فرم و ظاهر کاملاً مطابق با سازوکارهای استنباط فقهی، راه‌های فرار از برخی مسلّمات احکام فقهی را پیش می‌کشید.
ـــــــــــــــــــ
[1]. الطوفي الحنبلي، رسالة في رعایة المصلحة، صص13،18
[2]. برای مثال نک مبحث "فِي التَّرْجِيحِ وَكَيْفِيَّةِ تَصَرُّفِ الْمُجْتَهِدِ عِنْدَ تَعَارُضِ الْأَدِلَّةِ" در: الغزالي، المستصفی، ص374ـ، دار الكتب العلمية بیروت، 1993.
[3]. «...فَلَا بُدَّ أَنْ يُعْلَمَ بِالْعَقْلِ قَبْلَ ذَلِكَ ثُبُوتُ النُّبُوَّةِ وَصِدْقُ الْخَبَرِ حَتَّى يُسْتَدَلَّ بَعْدَ ذَلِكَ بِخَبَرِ مَنْ ثَبَتَ بِالْعَقْلِ صِدْقُهُ» (ابن تیمیة، مجموع الفتاوی، 13/137،138)
[4]. مصطفی خرمدل، تفسیر نور، آل عمران:159
[5]. الطبری، تفسیر الطبری، 7/341، مؤسسة الرسالة.
[6]. «...وَلَوِ انْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاتَ الْمَقْصُودُ مِنَ الْبَعْثَةِ وَالرِّسَالَةِ» الرازی، تفسیر الرازی، 9/407

✍️عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi


هر قومی، فرهنگی مخصوص باید داشته باشد و عزت و احترام او بتناسب فرهنگ اوست و از این حکم کلی نتیجه ای که می گیریم این است که: ایران هم فرهنگی مخصوص بخود باید داشته باشد و فرهنگ ایرانی دارای مقامی باشد که فرهنگهای ملل دیگر همقدر شود. البته شنیده اید که اروپائیها میگویند آسیائی ها حیف است اروپائی شوند. این حرف غالباً از کسانی شنیده میشود که مغروض یا نادانند و این قسم تأویل میکنند که آسیائی ها نباید احوال خود را تغییر دهند و حتی مثلا کارخانه و راه آهن بسازند.
سخافت این سخن مسلّم است و هیچ دانشمند بی غرضی چنین چیزی نمی گوید، ولیکن ممکن است آن که روز اول این حرف را زده مقصود صحیحی داشته است یعنی آسیائیها نباید عیناً اروپائی شوند و در وجود آنها مستهلک گردند و از خودشان باید هویت داشته باشند. و من از اروپایی ها کسانی را دیده ام که این نظر را اظهار کرده اند و به همین ملاحظه، طرفدار استقلال ملل آسیا بوده اند اما طرفداری از توقف آنها در راه ترقی نمی کردند بلکه همواره مترصد بودند که آسیائی ها در فرهنگ خود چه پیشرفتی کرده و چه چیز تازه به ظهور آورده اند.


محمد علی فروغی (ذکاءالملک)،
مقالات فروغی،
1/176،177،
تهران: انتشارات توس، چـ3، زمستان1387
#محافظه‌کاری_ایرانی


@AdnanFallahi


تفاوتهای واقعی میان انسانها متکی بر تفاوت‌های باورهای بنیادین راجع به خیر و شر، راجع به این که چه چیز در مرتبه بالاتری است، [و] راجع به خداوند است.

آلن بلوم،
بسته شدن ذهن امریکایی،
ترجمه مرتضی مردیها
تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
#محافظه‌کاری_امریکایی


@AdnanFallahi


حتی اگر نبودْ تنوع ابزارهایی که بن گوریون به هدف تخلیه‌ی هرچه بیشتر جمعیت عرب از دولت یهودی (Jewish state) به کار گرفت، به سختی می‌توان در اینکه هدف نهایی وی همین بوده است شک کرد: یک جنگ اقتصادی با هدف از بین بردن حمل و نقل و تجارت اعراب و تامین مواد غذایی و مواد اولیه برای جمعیت شهری، جنگ روانی ـ از «هشدارهای دوستانه» گرفته تا ارعاب کامل و بهره‌برداری از وحشت ناشی از تروریسم زیرزمینی، و در نهایت و از همه مهم‌تر تخریب کل روستاها و اخراج ساکنان آنها توسط ارتش.

Simha Flapan,
The birth of Israel: myths and realities,
p. 90,
New York: Pantheon Books, 1987.
#The_New_Historians


@AdnanFallahi


وفي رأينا أن العلاقة الأوفق بين الدين والسياسة في الإسلام ليست هو الفصل القاطع، وليس هو الوصل والدمج التامين، بل هو وصل مع تمييز و تمايز. ونحن هنا نستعمل عبارة شهاب الدين القرافي التي دافع عنها في كتابه : «الإحكام في تمييز الفتاوى عن الأحكام وتصرفات القاضي والإمام»، بالتمييز بين تصرفات الرسول بوصفه نبيا، وبين تصرفاته بوصفه رئيسا للدولة.
والسبب في ذلك هو أنه لا يمكن إقرار فصل تام بين الدين والسياسة في أي مجتمع من المجتمعات، لأن الدين حاضر لدى الفرد المنتمي إلى المجتمع ـ سواء كان مسلما أو غير مسلم، متدينا أو غير متدين ـ حاضر في لا وعيه وفي ثقافته التي تشربها. كما أن الدين ـ أي دين ـ يطرح منظومة قيمية ومعيارية ويوجه للأهداف العليا التي يريد أن تسود الحياة وتوجه مسيرة الحضارة، مثل العدل والحرية والمساواة والشفافية والشورى وتكريم الإنسان وغيرها، وما ينتظره الدين من الناس المؤمنين به هو أن تنعكس هذه القيم المعيارية في علاقاتهم الدنيوية وفي عملهم السياسي. وبالتالي فإن الدين حاضر في السياسة كمبادئ موجهة، وروح دافقة دافعة، وقوة للأمة جامعة، لكن الممارسة السياسية مستقلة عن أي سلطة باسم الدين أو سلطة دينية.
إن تبني التمييز بين الدين والسياسة لا الفصل التام ولا الوصل إلى حد التماهي، هو الذي سيمنع من التنكر للإنجازات التي حققتها البشرية في مجال الفكر السياسي، ويمكن من الاستفادة من تطوراته، ويفسح المجال في نفس الوقت ليكون الدين معينا للقيم الأخلاقية والفكرية، بحيث يتم استصحاب هذه القيم في الممارسة السياسية استصحابا يثريها بالمعاني الإنسانية السامية. كما يمكن أن يبقى الدين ـ كما كان باستمرار طيلة تاريخنا القديم والحديث ـ محفزا للإصلاح السياسي، ومعالجة الظواهر السلبية في الحياة الإنسانية.


د. سعد الدین العثماني (من قيادات حزب العدالة والتنمية [إخوان] المغرب)،
الدین والسیاسة: تمییز لا فصل،
ص100،101،
القاهرة: دار الکلمة: 2015.
#الفکر_السیاسي_في_الإسلام


@AdnanFallahi


در حقیقت خسروپرویز، بهرام چوبین را به دو دلیل به کژآیینی متهم کرد: یکی بر این اساس که در مرام دیوانی ساسانی شورش برابر با بدعت بود و دیگر برحسب ارتداد آشکار بهرام چوبین. خسروپرویز به بهرام چوبین گفت: «زردشت در زند گفته است کسی که برگردد از دین پاک ترس و واهمه ای از خدا ندارد». در روایت فردوسی خسروپرویز از کژآیینی و ارتداد لفظی بهرام چوبین و پیروان او به گونه ای سخن میگوید که از آن، انکارِ دولت تلقی شود. خسروپرویز در آستانه جنگ با بهرام چوبین رو به خورشید که آن را روشنِ دادگر خواند نیایش و عهد کرد که اگر در جنگ پیروز شود، «هرکس از پشتیبانان بهرام چوبین اسیر شود او را به پرستش آتش شکوهمند وادارد (پرستندهٔ فرخ آتش کنم) و با این کار دل موبدان و هیربدان قلمرو خود را شاد سازد» (موبد و هیربد خوش کنم).

پروانه پورشریعتی،
افول و سقوط شاهنشاهی ساسانی؛ اتحادیه ساسانی ـ پارتی و فتح ایران به دست عربها،
ترجمه: آوا واحدی نوایی
نشر نی، 1398، چـ1


@AdnanFallahi


گرایش راست در معنای دقیق آن... عبارت است از مخالفت با برابری حقوق.

آلن بلوم،
بسته شدن ذهن امریکایی،
ترجمه مرتضی مردیها
تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
#محافظه‌کاری_امریکایی


@AdnanFallahi


بعضی حکمیان گفته‌اند که دو نوع ادب داریم: آداب شریعت و آداب سیاست. آداب شریعت آن است که واجب را ادا کند و آداب سیاست آن است که دنیا را آباد کند. و هر دوی این‌ها به عدالت برمی‌گردد که صلاحیت سلطان و آبادی شهرها در گروی آن است؛ زیرا هر آن‌که واجب [شرعی] را ترک کند تحقیقا بر خود ظلم کرده و هر آن‌که دنیا را خراب کند تحقیقا بر دیگران ظلم کرده است.

ابوالحسن الماوردي،
أدب الدین والدنیا،
ص134،
دار مكتبة الحياة، 1986.


@AdnanFallahi


... اراده‌ی انسان مانند حیوان چهارپایی است در کشاکش آن دو [یعنی خدا و شیطان]. اگر خداوند سوارش شود، این حیوان آن اراده می‌کند و آنجا می‌رود که خدا اراده کند... اگر شیطان سوارش شود این حیوان آن اراده می‌کند و آنجا می‌رود که شیطان اراده کند"


مارتین لوثر،
اسارت اراده،
در: مجموعه آثار لوثر، ج۳۳


@AdnanFallahi


خبر انتشار ترجمه‌ی مهم‌ترین اثر ارنست نولته ـ تاریخ‌نگار اندیشه و فاشیسم‌شناس بزرگ آلمانی ـ به قلم کوشای د. مهدی تدینی برای علاقمندان به "تاریخ‌اندیشی" خبر مسرت‌بخشی است.
نولته در اواخر عمر به خاورمیانه هم علاقمند شده بود. کتاب دیگر وی "اسلامگرایی" ـ که ایضا به قلم مهدی تدینی ترجمه شده ـ در همین بستر تألیف شده است. طبعا نمی‌توان درباره‌ی تاریخ معاصر خاورمیانه از منظر مفهومی بحث جدی‌ای کرد و به منازعه‌ی صهیونیسم سیاسی و اعراب فلسطینی نپرداخت. به همین دلیل است که نولته با به کار بستن شیوه‌ای که در تاریخنگاری فاشیسم اروپایی به کار بسته بود به سراغ خاورمیانه‌ی قرن بیستم می‌آید. و طبیعی است که تاریخ‌اندیشی چون او باید از رخدادهای اواخر عصر عثمانی بیآغازد تا بتواند پدیدار موسوم به اسلامگرایی را تبیین کند.
نولته البته به دلیل تخصص بی‌چون‌وچرایی که در تبارشناسی فاشیسم و ایده‌های مشابهش (شبه‌فاشیسم و...) داشت نمی‌توانست نسبت به ایدیولوژی یهودگرایی سیاسی یا قومگراییِ یهودی (صهیونیسم سیاسی) و تأثیر و تأثرات آن بر خاورمیانه و چه‌بسا غرب معاصر بی‌تفاوت باشد. البته این رویکرد برای او بدنامی بسیاری به بار آورد تا جایی که وقتی درگذشت روزنامه‌ی تایمز اسراییل وی را "مورخ مشهور یهودستیز" خواند[1]! صدالبته نولته هیچ‌گاه به ورطه‌ی یهودستیزی نیفتاد اما او نیز مانند کارل پوپر (فیلسوف سیاسی لیبرال) از منتقدان ایده‌ی صهیونیسم سیاسی بود؛ ایده‌ای که برای تبرئه‌ی خود از هر گونه نقد و پرسش، تدریجا خود را معادل یهودیت (به مثابه یک دین) جلوه داد و قبای یهودستیزی را بر تن منتقدان خود دوخت.
علی‌ای حال مجتهد فاشیسم ارنست نولته، صهیونیسم سیاسی را این‌گونه تصویر و توصیف می‌کرد:
صهیونیست‌ها اساسا خواهان چیزی شبیه به خواسته‌ی نازی‌ها بودند، یعنی دقیقا تسخیر و استمعارِ یک فضای حیاتی*"[2].

* فضای حیاتی (به آلمانی: Lebensraum) مفهومی ناظر بر توسعه‌طلبی سرزمینی امپراتوری آلمان (رایش دوم) در اواخر قرن نوزدهم است. بعدا حزب ناسیونال‌سوسیالیسم آلمان (حزب نازی) شکل افراطی این ایده را سرلوحه‌ی اقدامات نظامی خود در خاک اروپا قرار داد.
ــــــــــ
ارجاعات:
[1]. https://blogs.timesofisrael.com/germanys-best-known-antisemitic-and-anti-zionist-historian-ernst-nolte-is-dead/
[2]. کتاب "Streitpunkte : heutige und kunftige Kontroversen um den Nationalsozialismus"
به نقل از ترجمه‌ی انگلیسی عبارت نولته در:
Sergio Itzhak Minerbi,
"Ernst Nolte and the Memory of the Shoah",
Jewish Political Studies Review, 14:3-4 (Fall 2002)


@AdnanFallahi


حیا [Modesty] در احکام قدیمی، یک فضیلت زنانه محسوب می‌شد، زیرا میل و خواهش قدرتمندی که مردان را به زنان مربوط می‌کند مهار می‌کرد و ارضایی را فراهم می‌کرد که در هماهنگی با زایش و پرورش فرزندان است؛ این همان مخاطره و مسئولیتی است که طبیعت بر عهده زنان گذاشته است و ریشه‌های زیستی دارد. اگر چه حیا، آمیزش جنسی را به تاخیر می‌انداخت، اما نتیجه‌اش ایجاد چنین ارضایی در مرکز یک زندگی جدی و افزایش جذابیت تاثیرات متقابل خوشایند میان دو جنس بود که در آن، رضایت امیال همان قدر مهم بود که مالکیت بر بدن. تقلیل یا سرکوب حیا قطعاً رسیدن به هدفِ برآوردنِ خواهش را آسان‌تر می‌سازد هدفی که قصد انقلاب جنسی بود اما ساختار التزام و دلبستگی را هم با تقلیل سکس به امری فی‌نفسه و جدا، بر می‌چیند.

آلن بلوم،
بسته شدن ذهن امریکایی،
ترجمه مرتضی مردیها
تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
#محافظه‌کاری_امریکایی


@AdnanFallahi


ادامه از فرسته‌ی قبل👆🏻
5)اعراب فلسطینی
ابهام در چگونگی اداره غزه در فردای اجرایی شدن مرحله سوم از توافق دوحه، گواهی دیگر بر تشتت سرنوشت سیاسی اعراب فلسطینی است؛ خاصه که سازمان فتح و شبه‌دولت مستقر در رام الله با هرگونه حضور حماس در حکمرانی غزه شدیدا مخالفت کرده و دامنه این منازعه به برخی اردوگاه‌های کرانه باختری هم رسیده است. این مخالفت در حالی است که وضعیت کرانه باختری نیز بسیار ناپایدار است و خشونت‌های شهرک‌نشینانِ اولتراصهیونیست دامنگیر بسیاری از اعراب فلسطینی این منطقه شده است تا جایی که در سال گذشته حتی صدای امریکا هم بلند شد و دولت بایدن برای اولین بار تحریمهایی را علیه صهیونیست‌های افراطی و عموما مسلح کرانه باختری تصویب کرد. حجم این خشونت‌ها ـ حتی پیش از 7اکتبر2023 ـ به حدی بود که مَثیو میلر سخنگوی کاخ سفید یکی از دلایل حمله حماس را همان خشونت‌های شهرک‌نشینان خواند. علی ای‌ حال اینک در انتهای این جنگ خونبار، سرنوشت سیاسی اعراب فلسطینی داخل اسراییل (موسوم به اعراب48)، اعراب فلسطینی ساکن در مناطق سه‌گانه‌ی توافق اسلو در کرانه باختری، و اعراب فلسطینی حاضر در غزه بیش از پیش از همدیگر گسسته شده است. نشانه‌های این گسست را البته در آنجا می‌توان دید که برغم درخواست‌های مکرر رهبران حماس برای قیام و خیزش سراسری اعراب فلسطینی در کل سرزمین‌های اشغالی و حتی دیاسپورای فلسطینی (در اردن)، چنین چیزی عملا رخ نداد و حتی جنبش فتح هم حاضر نشد کارزار جنگی مشابهی را علیه اسراییل آغاز کند.
نهایتا باید دید که آیا دستاوردهای سیاسی این جنگ، می‌تواند طرف اسراییلی را به اجرای قطعنامه 242 شورای امنیت و تشکیل دولت مستقل فلسطینی در مرزهای 1967 و به پایتختی قدس شرقی مجاب کند یا خیر.

✍️عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi


🚉یوم کیپور دوم در ایستگاه دوحه

نزدیک به 500روز جنگ خونین غزه خوشبختانه بالاخره به ایستگاه آخر خود نزدیک شد. کارزار کشتار اسراییل، در ادامه‌ی نزدیک به 100سال منازعه‌ی صهیونیسم سیاسی و اعراب فلسطینی، با حمله شوکه آور 7اکتبر حماس شروع شد و با احتمالا بیش از 200هزار نفر تلفات انسانی در غزه پایان یافت. با اینکه چیز زیادی از بافت مسکونی و زیرساخت‌های غزه باقی نمانده است و حتی برخی کارشناسان حوزه‌ی مطالعات نسل‌کشی مانند مورخ یهودی رَز سگال (Raz Segal) و سازمان‌هایی چون دیدبان حقوق بشر و عفو بین الملل اقدامات اسراییل در این باریکه را مصداق اقدام به نسل‌کشی ـ فراتر از پاکسازی قومی اعراب فلسطینی در دهه‌های 50 و 70میلادی قرن بیستم ـ می‌دانند، اما در انتهای این نبرد سازمان سیاسی/چریکی حماس همچنان به حیات خود ادامه می‌دهد. در ادامه نکاتی را درباره این توافق و وضعیت منطقه بعد از جنگ یوم کیپور دوم می‌توان گوشزد کرد:
1)توافق دوحه
حصول این توافق درست در روزهای پایانی دولت بایدن امری اتفاقی نیست و نشان از فشار بسیار زیاد ترامپ بر طرف اسراییلی و همچنین میانجی‌ها ـ به خصوص طرف قطری ـ دارد وگرنه این توافق در نوبتهای پیشین بارها و بارها در مراحل نهایی بی‌نتیجه ماند. در متن و عنوان این توافق هیچ اشاره‌ای به حماس نشده و گویی که طرف اسراییلی آن را با میانجی‌های بی نام و نشان امضا کرده است. آینده سیاسی غزه نیز مسکوت است.
2)سازمان حماس
حماس در این مدت بسیاری از رهبران سیاسی و نظامی خود را از دست داد. با آمدن ترامپ و تحت فشار قرار گرفتن دوحه از سو مقامات امریکایی، آینده این سازمان بیش از پیش در هاله‌ای از ابهام قرار خواهد گرفت. حماس که در سال 2005 از وضعیت سازمان چریکی به یک شبه‌دولت مستقر ارتقا یافته بود اینک دوباره به یک سازمان چریکی بدل شده که احتمالا بخش بزرگی از بازوهای اقتصادی و نظامی خود را از دست داده است. از آن سو ـ برغم نشست‌های مشترک در پکن و مسکو ـ تضادهای بین حماس و فتح نه تنها کم نشده بلکه رو به وخامت نهاده است تا ماجرای شکاف‌های درونی سازمان‌های سیاسی فلسطینی ـ از زمان منازعه نَشاشیبی‌ها و مُفتی قدس تا به امروز ـ به شکل یک سریال ادامه‌دار باقی بماند.
3)اسراییل
در کنار برخی خسارت‌های اقتصادی و امنیتی، رژیم اسراییل در نازل‌ترین وضعیت "قدرت نرم" خود ـ احتمالا از زمان تاسیس تا به اکنون ــ قرار دارد. رهبران آن به عنوان جنایتکاران جنگی مشهور شده‌اند و نخست وزیر اسراییل نیز ـ در کنار محمد ضیف رهبر شاخه نظامی حماس ـ از سوی دیوان کیفری بین‌المللی به جنایت علیه بشریت محکوم شده و نتانیاهو در داخل خود اسراییل هم معاندان بسیاری پیدا کرده است. برجسته شدن بنیادهای منازعه فلسطین در این مدت به حدی بود که حتی جو بایدن هم به مطالعه تاریخ این منازعه ترغیب شد و عکسی از او منتشر شده است که کتاب "جنگ صدساله علیه فلسطین" اثر مورخ فلسطینی‌الاصل رشید خالدی را در دست دارد.
4)منطقه خاورمیانه
همانطور که جنگ یوم کیپور اول (حمله سادات به اسراییل برای آزادی صحرای سینا) پیامدهای نااندیشیده و ناخواسته‌ای مانند چرخش مصر از مدار شوروی به سمت امریکا را در پی داشت، جنگ یوم کیپور دوم هم نتایج عجیبی را به بار آورد. احتمالا مهم‌ترین نتیجه این جنگ در بُعد منطقه‌ای سقوط رژیم اسد در سوریه و ملحق شدن سوریه به حوزه‌ی نفوذ محور نزدیک به اخوانِ قطر/ترکیه است. در واقع اسراییل که در غزه در پی تضعیف و نابودی حماس بود، خواسته یا ناخواسته موجبات تقویت نفوذ محوری را مهیا کرد که نقش بازوی اصلی رسانه‌ای و تبلیغاتی حماس را ایفا می‌کنند. از سوی دیگر لبه تیز مواضع رسمی دولت سعودی علیه اسراییل ـ برغم حفظ فاصله با حماس ـ در این مدت برجسته‌تر شد و دستکم در کوتاه‌مدت خبری از عادی‌سازی روابط ریاض و تل‌آویو نخواهد بود.
ادامه در فرسته‌ی بعد👇🏻

@AdnanFallahi


⚔️سکولاریسمِ شافعی: تفکیک امر دنیا از امر آخرت

هرچند به دلیل تفاوت‌های اساسی بین الهیات مسیحی و اسلام، نمی‌توان مفهوم سکولاریسم را با اصطلاحات اسلامی معادل‌سازی دقیق کرد اما اگر معنای سکولاریسم غربی را از مجموعه قوانین شرعیِ کلیسای واتیکان (Codex Juris Canonici) وام بگیریم که زیر نظر پاپ پیوس دهم اصلاح شد و در سال 1917 در دوران پاپ بندیکت پانزدهم ابلاغ شد، سکولاریسم به معنای انتقال از حوزه‌ی کلیسایی به حوزه‌ی دنیوی است: بازگشت روحانیِ عادی، راهب یا روحانیِ سکولار به زندگی سکولار[1].
بنابراین در کنه سکولاریسم نوعی تفکیک بین امر دنیایی از امر اخروی در کار است. اگر این تفکیک را به تمییز بین مصلحت دین و مصلحت دنیا ترجمه کنیم آن‌گاه حضور این مفهوم را می‌توان در الهیات سیاسیِ سُنّی رصد کرد. فقهای سنی بین دو نوع امر در نصوص دینی تمایز قائل شده‌اند: امور مندوب، امور ارشادی:
مندوب، مطلوبِ منافع آخرت است و ارشاد، مطلوبِ منافع دنیا"[2]

بنابراین اوامر موجود در نصوص دینی، قابل تفکیک به دو حوزه‌ی متمایزند[3]. علمای اهل سنت ایضا گفته‌اند که اوامر ارشادی در حوزه‌ی مصالح دنیا، مشمول مساله‌ی گناه (اثم) نیست. یعنی عمل نکردن به این اوامر، مستوجب عقاب اخروی یا گناه نیست[4]. زَرکشی (794ق) می‌گوید این حوزه طبعا مستلزم ثواب اخروی هم نیست[5]. با این توضیحات، می‌توان این تفکیک را نزد قُدَمایی چون محمد بن ادریس شافعی (204ق) هم یافت. شافعی در بحث از نارضایتی مردم از حاکم، بعد از اشاره به این نکته که وی ذاتا از قدرت سیاسی گریزان است، می‌نویسد:
اگر کسی عهده‌دار حکمرانی بر مردمی شد که اکثرشان وی را خوش نمی‌دارند، ان شاء الله [در تداوم حکمرانی‌اش برغم مخالفت اکثریت مردم] مرتکب گناه نشده است؛ جز اینکه ترک حکمرانی برای او بهتر است؛ خواه مردم حاکم را خوش داشته باشند یا نداشته باشند"[6].

در اینجا می‌بینیم که شافعی ضمن توصیه‌ی عمومی به دوری و پرهیز از عهده‌دار شدن حکمرانی سیاسی و ناخوشایند دانستن اصل این مسأله، به این مهم اشاره می‌کند که حکمرانی برخلاف رضایت مردم ذیل مقوله‌ی گناه شرعی (اِثم) قرار نمی‌گیرد. از بین‌خطوط‌ خوانیِ اظهارات شافعی می‌توان دریافت که وی نیز مانند اَخلاف خود از میان فقهای اهل سنت، تفکیک آشکاری از حوزه مصالح دنیا (مانند حکمرانی سیاسی) و مصالح آخرت در ذهن دارد و مقولات اولی را با مستلزمات دومی، نمی‌سنجد.
ـــــــ
ارجاعات:
[1]. مدخل "سکولاریسم" از فرهنگ مفاهیم ترجمه‌ناپذیر پرینستون، ترجمه د. زانیار ابراهیمی (منتشر شده در کانال تلگرامی زانیار ابراهیمی)
[2]. "وَفَرَّقَ الْقَفَّالُ الشَّاشِيُّ وَغَيْرُهُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ النَّدْبِ بِأَنَّ الْمَنْدُوبَ مَطْلُوبٌ لِمَنَافِعِ الْآخِرَةِ، وَالْإِرْشَادُ لِمَنَافِعِ الدُّنْيَا"(الزرکشی، البحر المحیط، 3/276)
[3]. برای مطالعه‌ی بیشتر درباره‌ی مفهوم و مصداق این تفکیک نک: سعدالدین العثماني، الدین والسیاسة تمییز لافصل، ص53ـ، المنصورة: دار الکلمة، 2015.
[4]. همان، ص54
[5]. الزرکشی، البحر المحیط، 3/276
[6]. " وَلَوْ تَوَلَّى رَجُلٌ أَمْرَ قَوْمٍ أَكْثَرُهُمْ لَهُ كَارِهُونَ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ مَأْثَمٌ إنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى إلَّا أَنْ يَكُونَ تَرْكُ الْوِلَايَةِ خَيْرًا لَهُ أَحَبُّوهُ، أَوْ كَرِهُوهُ"(الشافعي، الأم، 1/187)

✍️عدنان فلّاحی


https://t.me/AdnanFallahi

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.