ادب‌سار


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
instagram.com/AdabSar
گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View
فروشگاه ادبسار: @AdabSar1

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


🪽🦊 جشن آبسالان و فرخندگی روباهان بالدار


🦊 جشن‌های پرشمار اسپندماه با «جشن آبسالان» آغاز می‌شود. آب‌پاشان و جشن روباه نام‌های دیگر آن هستند. با بررسی برخی از گاه‌شماری‌های کهن گفته شده که زمان برگزاری آن در ایران باستان برابر با یکم اسپند بود.
گمان می‌رود که این جشن به بهانه‌ی پایان یخ‌زدگی جویبارها، آب شدن برف، روان شدن آب چشمه‌ها، به گوش رسیدن سدا(صدا)ی دلنواز رودخانه‌ها و آواز پرندگان، شکفتن گیاهان و دیده شدن دوباره‌ی روباهان که ایرانیان آن را فرخنده می‌دانستند، برگزار می‌شد.
گویا آبسالان پیوند تنگاتنگی با نوروز و جشن‌های فروردین دارد ولی داستان‌های ناهمانندی نیز درباره‌اش گفته شده است. شاید آبسالان یکی از جشن‌های باران‌خواهی بود که اکنون در استان‌های خشک کشور به شیوه‌های دیگری برگزار می‌شود. از سویی در گاهشماری سیستانی، نام سومین ماه سال «اوسال» است شاید بتوان برداشت کرد که این جشن با گذشت روزگاران جابجا شده است.

🦊 افسانه‌های «جشن آبسالان» از زبان «ابوریحان بیرونی» و دیگران بسیار خواندنی‌اند:
- در روزگار کیانیان و در آستانه‌ی بهار روباهان بالداری پدیدار می‌شدند که آمدن آنان مایه‌ی خوشبختی مردم در آن روزگاران بود. پس از کیانیان، روباهان بالدار ناپدید شدند ولی تا روزگار ابوریحان (و تاکنون) مردم دیدن روباه در آستانه‌ی بهار را نیک می‌شمردند.
- در این روز جمشیدشاه برای نخستین بار در دریا مروارید یافت. مردم نیز برای گذشتن سرمای سخت گذشته و نزدیک شدن بهار شادمانی می‌کردند.
- بیرونی از زبان ایرانشهری و او از زبان موبدان ارمنی گفته‌اند که در این روز بر فراز یک کوه بزکوهی سپیدی پدیدار می‌شود. اگر بزکوهی فریاد بکشد سالی خوش و اگر فریاد نکشد خشکسالی در پیش است.

🦊 چند دیدگاه درباره‌ی چیستی آبسالان بخوانیم:
- آبسالان هم‌ریشه با آبشار و نشانه‌ی پیدایش بهار است.
- آبسالان در پازند «آوساران» و در مینوی خرد «آپسالان» است. تفضلی و مک‌کنزی با نگاه به هر دو، آن را به چمار (معنی) هنگام بهار و روز بهاری می‌دانند.
- در برگردان «مینوی خرد» به انگلیسی و همچنین نیبِرگ آن را روز توفانی و روز بارانی چمیده‌اند (معنی کرده‌اند).
- در «ریگ‌ودا» این واژه «آپسارا» و به گمان به چمار ابر یا رگبار است که روی گیسوی بلند خورشید را می‌گیرد.
- نام «آبسال وهاری» در نوشته‌های بیرونی شاید نشانه‌ی نزدیک شدن به بهار باشد.
- سروده‌ای از ناصرخسرو می‌گوید #آبسالان با کمبود آب در پیوند است؛ نه با خرمی و سبزی بهار:
-همی تابد ز چرخ سبز عیوق
چو آتش بر صحیفه آبسالی!
- در سروده‌ی «ابو نواس» در سده‌ی دوم، آبسال به ماناک (معنی) باران و رگبار بهاری است. این واژه برای نخستین بار و برای نام بردن از جشنی فرخ در کنار نوروز و مهرگان آمده و پیداست که جشنی بزرگ بود.
-به حق المهرجان و نوکروز
و فرخروز آبسال الکبیس!


🦊 آیین‌های جشن آبسالان:
بر پایه‌ی افسانه‌ها در این روز خداوند نیکی، بدی و چگونگی رخ دادن آن‌ها را در دست گرفت. گفته شده که کیانیان جشن آبسالان را «بهارجشن» می‌گفتند.
ایرانیان در بامداد جشن آبسالان با نگاه به آسمان و ابرها، درباره‌ی فراوانی یا خشکسالی سال آینده پیش‌بینی می‌کردند. مردم و پادشاه در این روز به دشت‌ها می‌رفتند و پیش از اینکه پادشاه خوراک بخورد، به او پوپک، جوجه و کره‌خر پیشکش می‌کردند.


✍ #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #اسپندگان #جشن_آبسالان #آبسالان

🦊🪽 @AdabSar



🌍🌦 «سپنته‎آرمییتی» امشاسپند یا فرشته‌ی #سپندارمذگان است، ساخته شده از واژگان اوستایی سپنت (پاک) + آرمییتی(فروتنی). در پهلوی آن را به خرد والا برگرداندند. او نماد باروری و رویاندن جوانه‌ها پس از زمستانی سخت بود. سپندارمزد و اسپندارمذ از نام‌های او هستند.

تنها دشمن و همیستار (رقیب) او دیو ناخشنودی و خیره‌سری «ترومییتی»‌ بود. هرکس مایه‌ی ناخشنودی سپندارمزد و زنان که نماد باشندگی او بودند، می‌شد، یار ترومیییتی خوانده می‌شد.

در افسانه‌ها فرشته‌ی اسپندارمذ یار نویسندگان و اندیشمندان بود. به نوشته‌ی پلوتارک، اردشیر دوم هخامنشی تندرستی همسرش استاتیرا که زنی فرزانه بود را از سپندارمذ خواستار شد.

سپندارمذگان را «جشن برزگران» نیز می‌‏نامند. زیرا برزگران همیاران سپندارمذ در رویاندن زمین هستند و در این زمان آماده‎ی کشت‌وکار می‌شوند.

بیرونی درباره‌ی این افسانه نوشته که «آرش شیواتیر» برای پس‎گیری سرزمین‎های ایران از تورانیان جان در تیری گذاشت که به رهنمونی اسپندارمذ ساخته بود. او به منوچهر پیشدادی فرمان داد تا برای آرش تیر و کمان بسازد تا هنگام نیاز از مرزهای ایران پاسبانی کند.

#جشن_های_ایرانی #اسپندگان

🌦🌍🌱 @AdabSar



🌍🌱 سپندارمذگان یا اسپندگان یکی از بزرگ‎ترین و افسانه‎ای‌ترین جشن‎های ایرانی در ستایش سپندارمذ، ایزدبانوی زمین، از مهین ایزدان، نگهبان زمین، جانوران، سرسبزی و باروری، همچنین نماد مادری، مهربانی، فروتنی و بردباری بود.
سپندارمذ در ایران برنام (لقب) زمین و نماد عشق بود. زیرا با فروتنی و گذشت به همه مهر می‌ورزید، زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگریست و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود می‌پذیرفت.
این ایزدبانو به جانوران چراگاه می‌بخشید، از زاده شدن فرزندان نیک شادمان می‌شد و از راه رفتن زنان و مردان بداندیش و دزد آزرده می‌گشت ولی مادرانه تاب می‌آورد و در برابرشان شکیبا بود.
اسپندارمذگان در ایران باستان روز بزرگداشت زن و زمین بود. زیرا که زنان و زمین هر دو در ویژگی‎های زایندگی، پدیدآوردن زندگی، باروری و رویش، هنباز (مشترک) بودند. این ویژگی از نام آن‎ها و ریشه‎ی یکسان زن و زمین نیز هویداست.


#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #سپندارمذگان #اسپندگان

🌍🌱 @AdabSar



از ایران بسی زن بپا خاسته است
که دیهیم‌ها را بیاراسته است


#توران_شهریاری
#اسپندگان #سپندارمذگان

🌹❤️ @AdabSar


تبادل قاصدک dan repost

✰ آقـــــای تــــــاریـــــخ ✰

📺 حقایقی که میخکوبتان میکند
📺 ویدئوهای کمیاب از
#ایران_قدیم
📺 موسیقی و خاطراتی از گذشته‌های دور


‌👇🏾👇🏾
http://telegram.me/joinchat/AAAAAFYc_MTDf65o-hmnUA

📙 تاریخ بدون سانسور را با ما ورق بزنید!!!


بباید خرَد شاه را ناگزیر
هم آموزشِ مردِ برنا و پیر

دلِ پادشا چون گراید به مِهر
بر او کام‌ها تازه دارد سپهر

دل و مغزِ مردمْ دو شاهِ تن‌اند
دگر آلتِ تنْ سپاهِ تن‌اند

چو مغز و دلِ مردم آلوده گشت
به نومیدی از رایْ پالوده گشت

بدان تنْ سراسیمه گردد روان
سپه چون زیدْ شاه بی‌پهلوان

چو روشن نباشدْ بپْراگنَد
تنِ بی‌روان را به خاک افگنَد

چنین هم چو شد شاه بی‌دادگر
جهان زو شود زود زیر و زبَر

بر اوبَرْ پس از مرگْ نفرین بوَد
همانْ نامِ او شاهِ بی‌دین بوَد

بدین دار چشم و بدان دار گوش
که اوی‌َست دارنده‌ی جان و هوش

هر آن پادشا کو جز این راه جُست
ز نیکی‌ش باید دل و دست شُست

ز کشوَرْشْ بپْراگند زیردَست
همان از درَش مردِ خسروپرست
#شاهنامه #فردوسی

امید که:
تو را جاودان مهتری باد و ناز


گزینش #جعفر_جعفرزاده
خوش‌نویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar



ای دلبرِ ما مباش بی دل بَرِ ما
یک دلبر ما بِه که دوصَد(سد) دل بَرِ ما

نه دل بَرِ ما نه دلبر اَندَر بَرِ ما
یا دل بَرِ ما فرست یا دلبرِ ما


#ابوسعید_ابوالخیر
#چکامه_پارسی
@AdabSar


🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻ضبط = Record، سِدابرداری(صدابرداری)، آواگیری، واگَت، نگهداری، نگهداشت، گرفتن، بایگانی، از آنِ خود، بازداشت، فراهم‌آوردن
🔻ضبط‌صوت = سِداگیر، آواگیر، آوانگهدار، آوانگار
🔻ضبط‌کردن = To record، واگَتیدن، به‌نواربرداشتن، گرفتن، نگاهداری، بایگانی‌کردن، از آنِ خود کردن، زیر فرمان آوردن، فروگرفتن
🔻ضبط کرد= به‌نوار برداشت، واگَتید، گرفت، بایگانی کرد، از آنِ خود کرد، فروگرفت
🔻ضبط کن= به‌نوار بردار، بِواگَت، سِداگیری کن، آواگیری کن، بگیر، بازداشت کن، بایگانی کن، از آن خود کن، فروگیر
🔻ضبط‌ و ربط= گردآوری، آراستگی، سامان، سر و سامان، سرپرستی جایی یا کاری، یادداشت‌کردن
🔻ضَباط= بایگان، واگَت‌گر
🔻ضُباط= (ضابط ها)، بایگان‌ها، واگَت‌گران
🔻ضباطت= بایگانی، نگهداشتن
🔻مضبوط= نگاهداشته، بایگانی‌شده، اُستُوان، استوار، از بر شده، به‌یادسپرده، بازداشته، اَمیت(=بی‌غلط)
🔻مضبوطات= نگاهداشته‌ها، بایگانی‌شده‌ها
🔻مضبوط‌داشتن= نیک نگاه‌داشتن، استوارکردن، میت برگرفتن(میت=غلط)
🔻مضبوط‌کردن= نیک نگاه داشتن، استوارکردن، میت برگرفتن(میت=غلط)
🔻مضبوطه= نگاهداشته، بایگانی‌شده

✍نمونه:
🔺مخفیانه صدایش را ضبط کردند=
پنهانی سِدایش را واگَتیدند
پنهانی سِدایش را برداشتند
پنهانی سِدایش را گرفتند
پنهانی سِدایش را به‌نواربرداشتند

🔺اموال مسروقه با مساعی مامورین انتظامی کشف و ضبط شدند=
کالاهای دزدیده‌شده با پشتکار شهربانی یافته و نگهداشته شدند
دزدیده‌ها با کوشش‌های گَمارده‌های شهربانی بازیافته و فروگرفته شدند

🔺ضبط‌وربط امور را بر عهده گرفت=
سروسامان‌دادن کارها را بر دوش گرفت


✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
#ضبط #ضبط_صوت #ضباط #ضباطت #مضبوط #مضبوطه #مضبوطات #Record
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸


‍ ⛈ جشن بادبره و افسانه‌ی ایزد نیکوکار و ویرانگر


⛈ باد یکی از چهار آخشیج سپند (عنصر مقدس) و پاک‌کننده بود. باد در زبان اوستایی «واتـَه» و سپس «وای» گفته می‌شد و ایزد باد از بزرگ‌ترین ایزدان ایرانی در باورهای زُروانی و زرتشتی بود. باد در زندگی کشاورزان ارزش ویژه‌ای داشت. آن‌ها دریافته بودند که باد چه دگرگونی‌هایی در زیست‌بوم و کشت‌وکار پدید می‌آورد. به گمان «جشن بادبره» در بادروز از بهمن ماه برابر با بیست‌ودوم این ماه در ایران باستان برگزار می‌شد.

⛈ ایزد باد یکی از کهن‌ترین ایزدان هند و ایرانی است. در باور مردمان هندوایرانی جهان سه رده داشت: زمین، آسمان و هوا. نوشته‌اند که ایزد باد (وای/وایو) بر هوا و پهنه‌ی میان گنبد آسمان و روی زمین فرمان می‌راند. در نوشته‌های کهن ایرانی از او به نام اندورا به چم (معنی) تهی یاد شده است. در آیین‌های هندو او پیام‌آور خدایان است.

⛈ ایزد باد چهره‌ای دوگانه دارد. هم خوب بود و «وای وَه» یا «وای بِه» نام داشت و هم بد بود و سویه‌ی بد او «وای وَتـتـَر» یا «وای بد» نامیده می‌شد. زیرا باد از هر دو جهان نیک و بد می‌گذرد و دو رفتار زیان‌بار و سودرسان دارد. او نیکوکار است ولی می‌تواند با نیروی ویرانگر خود همه‌چیز و همه ‌کس را نابود سازد. او دو روی زندگی‌بخش و مرگ‌آفرین دارد. هم نخستین دمی است که زندگی با او آغاز می‌شود و هم واپسین دمی است که مرگ را با خود به همراه می‌آورد. در افسانه‌های هندی به وای بد ایندرا می‌گفتند که از دیوها و اهریمنان بود.

⛈ مردم خورآسان (شرق) ایران بزرگ، ایزد وای را آفریننده و نگهبان پل چینوت (صراط) می‌دانستند. او را پشتیبان و آرام‌بخش روان‌های درگذشته می‌دانستند و باور داشتند این ایزد روان‌های درگذشتگان را در سفرشان به آسمان همراهی می‌کند. وای در دگرگونی‌های زبانی بسیار به «واد» و «باد» دگرگون شد. ایزد وای در ویسپرد همراه آسمان و دریای فراخکرت که نماد جای تهی است ستوده شده است.

⛈ در افسانه‌ها ایزد وایو گردونه‌ای زرین دارد و خدایی نیرومند، فراخ‌سینه، جنگجویی سهمناک، دلیر، تیزرو و پیروز شونده با تن‌پوش ارغوانی است. او زمانی که جامه‌ی نبرد بر تن دارد با جنگ‌افزار زرین خود دشمنان را دنبال و اهریمن را نابود می‌کند و از آفرینش اورمزد پاسداری می‌کند. وایو نماد آسمانی ارتشتاران است.

⛈ گفتنی است افسانه‌های باستانی ایزدان، پرشمارند و پیچیده‌اند و در این یادداشت‌ها تنها به گوشه‌ای از آن می‌توان پرداخت.


✍ گردآورنده: #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_بادبره #بهمنگان #بادروز


📖 برداشت آزاد از:
- اسطوره‌شناسی ایزدان ایرانی «شروین وکیلی»
- دانشنامه‌ی ایرانیکا
- امردادنیوز
- رسانه اینترنتی باستان‌شناس


⛈ آشنایی با جشن‌ها و افسانه‌های در پیوند با ایزد باد

جشن یلدا و افسانه‌ی ایزد باد:
t.me/AdabSar/21338

جشن تیرگان و همراهی ایزد باد با تیر آرش:
t.me/AdabSar/20893
t.me/AdabSar/20899

جشن سیزده به‌در و شکست دیو خشکسالی در همراهی ایزدان باد و باران:
t.me/AdabSar/20672

جشن خردادگان و شکست دیو گرسنگی و تشنگی به دست ایزد باد و ایزدبانوی خرداد:
t.me/AdabSar/20818

جشن امردادگان و رویاندن دوباره‌ی گیاهان به دست ایزد باد و ایزدبانوی امرداد:
t.me/AdabSar/20943


🌾🌬 جشن بادبره نشانه‌ی ارزشمندی «باد» در زندگی نیاکان


🌦 روز بیست و دوم هرماه از گاهشماری باستانی ایران «بادروز» نام داشت و گرامی داشته می‌شد. زیرا باد یکی از چهار آخشیج سپند (عنصر مقدس) و پاک‌کننده بود. باد در زندگی کشاورزان ارزش ویژه‌ای داشت. آن‌ها دریافته بودند که باد چه دگرگونی‌هایی در زیست‌بوم و کشت‌وکار پدید می‌آورد. به این جشن «باذوره» نیز می‌گفتند. باد در زبان اوستایی «واتـَه» گفته می‌شد و ایزد باد از بزرگ‌ترین ایزدان ایرانی در باورهای زُروانی و زرتشتی بود.

🌦 پیشینیان سالی یک‌بار بادروز را جشن می‌گرفتند. ایران‌شناسان درباره‌ی اینکه «جشن بادبره» در چه زمانی برگزار می‌شد دو گمان دارند.
برخی بادروز از دی‌ماه و شماری دیگر همچون ابوریحان بیرونی بادروز از بهمن‌ماه را درست می‌دانند. بیرونی در آثارالباقیه زمان جشن بادروز را روز ۲۲ بهمن‌ماه می‌داند و می‌نویسد که در نوروز جشنواره‌ای همانند جشن بادروز در اسپادانا (اصفهان) و در یک هفته برگزار می‌شود.

🌦 در جشن بادروزی بازار همگانی برپا می‌شد و مردم در آن روز مانند جشن تیرگان رشته‌هایی از نخ هفت‌رنگ را به آغوش باد می‌سپردند.
ابوریحان بیرونی می‌گوید که در گومِس (قم) و شهرها و روستاهای نزدیک به آن بادروز با شادی، پایکوبی و راه افتادن کاروان‌های شادی همراه بود. همچنین در بازار ویژه‌ی این جشن، ابزار شادمانی در دسترس بود: «روز بیست و دوم هر ماه باد نام دارد و در بهمن ماه این روز جشنی است که به همین نام معروف است. در قم و نواحی آن رسومی از شرب و لهو برای این عید قائل می‌شوند که مانند رسوم دیگر اعیاد است. چنانکه در اصفهان در ایام نوروز بازاری برپا می‌شود و عید می‌گیرند و آن را در اصفهان کژین گویند و فقط فرق باد روز و کژین آن است که آن یک روز و این یک هفته است.» برداشت‌ها از نوشته بیرونی این است که جشن کژین در اسپادانا نیز در ستایش باد برگزار می‌شد.

🌦 «جشن باد» افسانه‌ای خواندنی دارد. می‌گویند در هزاره‌های دور، هفت سال در سرزمین ما باد نوزید. پس از هفت سال در چنین روزی چوپانی نزد خسرو* رفت و گفت: دیشب بادی به آهستگی وزید تا جایی که موی گوسپندان اندکی جنبید. این رویداد ایرانیان را شاد کرد و «جشن بادروزی» پدید آمد.
در داستان‌ها نوشته‌اند «شبان نزد کسرا رفت» کسرا اربیده (تازی شده) خسرو است و در گذشته تازیان به همه‌ی پادشاهان ایران کسرا می‌گفتند. در داستان‌های جشن بادروزی نوشته نشده که فردید (منظور) کدام پادشاه ایران است. تنها می‌توان گمان کرد که یکی از پادشاهان کهن پیش از ساسانیان باشد.


✍🏼 و 📸 #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #بهمنگان #بادروز

📖📖 برداشت از:
- گاهشماری و جشن‌های ایران باستان «هاشم رضی»
- جشن‌های ایرانیان «عسگر بهرامی»

🌬🌾 @AdabSar


✉️ پیام شما
فرستنده: «معمار ابراهیم»


با سپاس از کوشش‌های ادبساری
شما.
چندانکه نوشته‌اید درگویش‌های
لری به حیاط خانه هووش/حووش می‌گویند.
دربختیاری هم هَوْش می‌گویند.

به‌گمان این از واژه هندوآریایی یا
هندوایرانی است.
در لاتین هم به خانه/ سرا/ جایگاه و همانند آن
هَوْس = house می‌گویند.

@AdabSar


✉️ پیام شما
فرستنده: «دیناروند»


درودها
و سپاس بسیار از زنده نگه داشتن فرهنگ و هنر ایران و ایرانی. بسیار درود

در جشن سده برخی لران در چهار طرف هوش (حیاط خانه) شاخه‌های کوتاه شده درختان را آتش می‌زنند و دور تا دورش دست در دست هم می‌رقصند و آواز می‌خوانند.
البته در قدیم به مجموع اتاق‌ها و حیاط هوش می‌گفتند ولی امروزه فقط به محوطه محصور شده یا همان حصار خونه که دروازه ورودی هم دارد هوش می‌گویند.

دکتر سیروس حامی از شاهنامه‌پژوهان یزد
در پیامی تلگرامی از من پرسید شما به حیاط خانه چه می‌گویید؟ گفتم: هوش. برخی به کل خانه یعنی مجموع اتاق‌ها وحیاط می‌گویند هوش. البته امروزه بیشتر در مناطق روستایی و بکر و در میان سالخورده‌ها این کاربرد بیشتر است. ایشان فرمودند به گمانم هوش شما از هوشنگ که اولین سرپناه را برای انسان ساخته، گرفته شده باشد.

#جشن_سده
@AdabSar


بدان ای برادر که بیدادْشاه
پیِ پادشاهی ندارد نگاه

به آگندنِ گنجْ شادان بوَد
به زُفتی سرِ سرفرازان بوَد

خُنُک شاهِ با داد و یزدان‌پرست
کزو شاد باشد دلِ زیردست

به داد و به بخشش فزونی کنَد
جهان را بدین رهنمونی کنَد

نگه‌ دارد از دشمنانْ کشورش
به ابر اندرآرَد سر و افسرش

به داد و به آرامْ گنج آگنَد
به بخشش ز دلْ رنج بپراگنَد

هرآن‌کس که او این هنرها بجُست
خرَد باید و حزم و رایِ درست
#شاهنامه #فردوسی

بادا که:
به کامِ تو گردد همه روزگار


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوش‌نویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar


🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻البته = اگرچه، چراکه‌نه، هرآینه، به‌هرروی، هرچند، هرگز، همانا، بی‌گمان، به‌راستی‌که، بااین‌همه، زنهار
🔻صدالبته= سَددَرسَد(صددرصد)

✍نمونه:
🔺البته درک درستی از آن ندارند=
هرچند/اگرچه دریافت درستی از آن ندارند

🔺فکر می‌کنی تورا بخشیده‌ام؟ البته که نه!=
گمان می‌کنی تورا بخشیده‌ام؟ به‌راستی که نه!
می‌پنداری تورا بخشیده‌ام؟ بی‌گمان نه!
می‌گمانی تورا بخشیده‌ام؟ زنهار که نه!
به‌گمانت تورا بخشیده‌ام؟ هرگز!

🔺البته قولی است مشهور که مطبوعات رکن و قوه‌ی چهارم مملکتند=
هرآینه گفته می‌شود که چاپنامه‌ها، ستون و نیروی جهارم کشورند


✍ #مجید_دری
#پارسی_پاک
#البته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸


❄️ جشن میانه‌ی زمستان و روزشماری فرارسیدن بهار دل‌انگیز


❄️ جشن میانه‌ی زمستان یکی از جشن‌های بخش‌بندی سال بود که ایرانیان در این روز برای گذشتن نیمی از زمستان سخت و نزدیک شدن به بهار دل‌انگیز پایکوبی می‌کردند.
در گذشته‌های دور که هنوز گاهشمار هفته و ماه نبود، ایرانیان برای بخش‌بندی سال، یک سال را به چهار وَرشیم (فصل) و هر وَرشیم را با برگزاری جشنی در میانه‌ی آن به دو بخش می‌کردند و این بخش‌بندی، راهکاری ساده و باریک‌بینانه برای شمارش روزها و آگاه شدن از آغاز و پایان سال بود. یکی دیگر از انگیزه‌های برگزاری جشن‌های نیمه‌ی بهار، تابستان، پاییز و زمستان این بود که کشاورزان و دامداران بتوانند برای کشت‌وکار خود برنامه‌ریزی کنند. در گذشته‌های دور به این جشن‌ها گاهنباری می‌گفتند.

❄️ پژوهشگران بر این باورند که جشن‌های گاهنباری هشت جشن بودند. ولی موبدان ساسانی با دستبَری (تحریف) آیین‌های کهن، دو جشن را زدوده‌اند تا جشن‌های گاهنباری شش‌گانه شود و با شش گام آفرینش در باورهای مزدیسنایی و برخی از باورهای دینی نوساخته‌ی این موبدان هماهنگ شود. از سویی جشن‌ها را دارای ریشه‌ی دینی بنمایانند.

❄️ گروهی از پژوهشگران گفته‌اند که سال گاهنباری از هنگام دگرگونی (انقلاب) تابستانی یا نخستین روز تابستان (بلندترین روز سال) آغاز می‌شد و پس از هفت پاره‌ی زمانی (سه پایان ورشیم و چهار میانه) به آغاز سال پسین می‌رسید. پایان بهار یا آغاز تابستان مانند دیگر ورشیم‌ها، دارای جشن گاهنباری نبود و جشن آغاز سال نو به‌شمار می‌رفت.

❄️ اگر جشن میانه‌ی زمستان یکی از جشن‌های گاهنباری باشد، برجسته‌ترین آیین آن بخشش و دهش بود. زیرا انگیزه و آیین‌های جشن‌های گاهنباری یکی بودند. در سده‌های پس از آن هم مردمان استان‌ها و روستاهای گوناگون با برگزاری آیین‌هایی، جشن میانه‌ی زمستان را زنده نگاه می‌داشتند. نواختن ساز و سر دادن آواز، پایکوبی، پختن و خوردن آش، نیایش و شب‌نشینی بخش‌هایی از آیین‌های گذشته‌های نه‌چندان دور بود.

❄️ شاید بتوان گفت جشن «پیرشالیار» در کردستان، جشن «میرما» در مازندران و اَپاختر (شمال) کوهستان‌های هندوکش (استان‌های تخار، بغلان و سمنگان)، جشن کوسه‌گلدی یا کوسه‌ناقالی و... که در این روزها برگزار می‌شوند به‌جا مانده از جشن میانه‌ی زمستان هستند. گفته شده نیمه‌ی زمستان در برخی گاهشمارهای بومی مانند گاهشمار‌ «وهار کردی» که در لرستان، بختیاری و کردستان نشانه‌های آن تا به امروز مانده است، آغاز سال نو به شمار می‌رفت.


✍️ #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_میانه_زمستان #بهمنگان

برای آشنایی با افسانه‌ها، پیدایش، کارکرد و آیین‌های #جشن_گاهنباری این برچسب را در ادب‌سار بجویید.


📖📖 برگرفته از:
- راهنمای زمان جشن‌ها و گردهمایی ملی ایرانیان «رضا مرادی غیاث‌آبادی»
- گاهشماری و جشن‌های ایران باستان «هاشم رضی»


🎼 فرتور(عکس): جشن پیر شالیار در اورامانات

❄️ @AdabSar


چو بدخو شود مردِ درویشِ خوار
همی‌بیند آن از بدِ روزگار

همه‌ساله بی‌کار و نالان ز بخت
نه رای و نه دانش نه زیبای تخت

وگر بازگیرند ازو خواسته
شود جان و مغز و دلش کاسته

به بی‌چیزی و بدخویی یازد اوی
ندارد خرَد گردن‌ افرازد اوی

نه چیز و نه دانش نه رای و هنر
نه دین و نه خشنودی دادگر
#شاهنامه_فردوسی

امیدوارم:
به کامِ تو خورشید گردان بوَد


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوش‌نویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar



🔥 هوشنگ پیشدادی که بود؟


پس از آشنایی با داستان‌های #جشن_سده بد نیست بدانیم هوشنگ چه کسی بود. گفته می‌شود هوشنگ پسر سیامک و از نوادگان کیومرث یکی از پادشاهان پیشدادی ایران بود و در هرجا که مردم می‌زیستند آتشکده‌ای برپا کرد که همیشه روشن بود تا مردم برای گرم و روشن نگاه داشتن خانه‌هایشان به آتش دسترسی داشته باشند و آتش خانه‌ی خود را از این آتشکده بگیرند.

از این‌رو شهرمندی (تمدن) و یکجانشینی در زمان او آغازید زیرا کوچ برای گرما رخ می‌داد و برپایی آتشگاه مردمان را از کوچ بی‌نیاز می‌کرد. افسانه‌ی پیدایش آتش به دست هوشنگ شاید از کوشش او برای برپایی آتشکده‌ها و آسوده زیستن مردمان برآمده باشد.
بر پایه‌ی داستان‌ها آهن در زمان او یافت شد و هوشنگ پیشه‌ی آهنگری را بنیاد نهاد. به مردمان برزگری و کشاورزی آموخت تا زندگی خود را بگردانند و زندگانی خود را در راه آبادانی جهان گذراند.
از روزگار کهن تا امروز یکی از آرزوهای خوب ایرانیان برای یکدیگر این است:
«تنور خانه‌ات همیشه روشن باد»
این آرزو و نیایش به‌جا مانده از روزگار هوشنگ است.


🎨 نازک‌نگاره/ریزنگاره (مینیاتور) برگرفته از داستان هوشنگ و پدید آمدن آتش است.

🔥 @AdabSar


🔥 فردوسی و داستان پیدایش جشن سده


🔥 درباره‌ی پیدایش جشن سده بسیار گفته‌اند.
یکی از افسانه‌های ایرانی که گویا بر شاهنامه‌ی فردوسی استوار است، می‌گوید که جشن سده جشن پیدایش آتش به دست هوشنگ، پادشاه پیشدادی است. بر این پایه هوشنگ چهار پشت پس از گیومرت (کیومرث) زاده شد. در افسانه‌ها گیومرت نخستین آدم روی زمین بود.

🔥 ولی شاهنامه‌پژوهانی چون «جلال خالقی مطلق» و «مصطفا جیحونی» می‌گویند که داستان پرتاب سنگ به سوی مار و پیدایش آتش به دست هوشنگ داستانی از شاهنامه نیست و در دست‌نویس فلورانس شاهنامه نیز دیده نمی‌شود. به باور آن‌ها این داستان پس از فردوسی به شاهنامه افزوده شده، در ایران باستان چنین باوری نبود و در هیچ‌یک از نیپیک(کتاب)های ایران‌شناسی پیش و پس از فردوسی این داستان دیده نمی‌شود. زیرا پیدایش آتش بسیار کهن‌تر از زمان هوشنگ است.

🔥 «فریدون جنیدی» می‌گوید دو سوم شاهنامه پس از فردوسی به آن افزوده شده ولی درباره‌ی داستان هوشنگ سخنی نمی‌گوید.

🔥 چندتن از شاهنامه‌پژوهان با خالقی مطلق همداستان نیستند و سروده‌ی پیدایش آتش به دست هوشنگ را از آن فردوسی می‌دانند.
شاید پیدایش این افسانه از این همسانی (شباهت) است که هوشنگ به چَم (معنی) خوب، درخشان، خانه‌ی خوب، نخست‌زاد، پیش‌آفریده و نماد فروغ و روشنایی است و آتش نیز نخستین آفریده‌ی ایزد برای زمین خوانده می‌شد.

🔥 چنانچه افسانه‌ی پیدایش آتش به دست هوشنگ پیشدادی را فردوسی سروده باشد، می‌توان جشن سده را بجا مانده از زمان پادشاهی هوشنگ دانست. ابوریحان بیرونی نیز آن را یادگار زمان فریدون می‌داند. داستان هوشنگ و پیدایش آتش را از فرانک دوانلو بخوانید:
t.me/AdabSar/9922

✍ #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_سده

🔥 @AdabSar



🔥⭐️ سده، درود ستاره‌ی گرما به زمین


در مازندران، لرستان، سیستان‌وبلوچستان، کشاورزان، روستاییان و چوپان‌ها هنگام پسین (عصر) روی بام، دامنه‌ی کوه یا کنار کشتزار و چراگاه آتش می‌افروزند و گرد آن می‌آیند.

در کرمان، سده جشنی باشکوه است. در چادرنشینان بافت و سیرجان سده‌سوزی چوپانی برگزار می‌شود. در یکی از روستاهای جیرفت (آبادی بلوک از دهستان اسماعیلی) شب دهم بهمن آتش بزرگ سده با چهل شاخه از درختان هرس شده‌ی باغ به نشانه‌ی چهل روز (چله‌ی بزرگ) در میدان ده می‌افروزند و از روی آن می‌پرند و می‌خوانند:
سده سده‌ی دهقانی
چهل کنده‌ی سوزانی
هنوز گویی زمستانی

پیش‌ترها که سده‌سوزی در دشت‌های باز برگزار می‌شد، مردم در شامگاه (غروب) گرداگرد آتش غالی (قالی) می‌انداختند و پیش از افروختن آتش با هم دیدار می‌کردند.

در #جشن_سده آش می‌پزند، آجیل می‌خورند و پس از افروختن آتش دست در دست، گرد آتش می‌آیند و پس از کم شدن آتش از روی آن می‌پرند و سوارکاران به نمایش می‌پردازند.
برزگران کمی از خاکستر سده را در کشتزار می‌پاشند و آن را مایه فراوانی می‌دانند.

بر پایه یک باور کهن، در این شب ستاره‌ی گرما به زمین درود می‌فرستد.

⭐️🔥 @AdabSar


🔥🪐 افسانه‌ی پیدایش جشن سده و رهایی جوانان از چنگ آژی‌دهاک


🔥 تاکنون درباره‌ی جشن سده و داستان‌های پیدایش آن بسیار شنیده و خوانده‌ایم. از داستان‌های هوشنگ تا جمشید و فریدون. از دیدگاه‌هایی که پدیده‌های کیهانی، ستارگان و گاهشماری را پایه‌ی پیدایش سده دانسته‌اند تا نیازهای زندگی کشاورزی و راهکارهای مردمان باستان برای رویارویی با پدیده‌های سختی چون سرما و تاریکی.

🔥 در یکی از داستان‌ها گفته شده که فریدون پس از به بند کشیدن آژی‌دهاک دستور داد تا مردم در بام‌ها آتش بیفروزند و این پیروزی را جشن بگیرند و سپس جشن سده بنیاد گذاشته شد. فریدون پس از پیروزی بر آژی‌دهاک با «ارمایل» روبرو شد. ارمایل را آشپز و وزیر آژی‌دهاک خوانده‌اند. فریدون ارمایل را نکوهید که چرا مغز جوانان را خوراک آژی‌دهاک کرده است و ارمایل پاسخ داد که من هر روز یک جوان را از مرگ رهانیدم. زیرا به‌جای مغز دوم یک مغز گوسپند به آژی‌دهاک خوراندم تا یک جوان جان به‌در برد. فریدون گفت چگونه بدانم که راست می‌گویی؟ ارمایل پیکی برای آن جوانان فرستاد که در شب در بام‌ها آتش بیفروزند تا فریدون ببیند. شب‌هنگام سد(صد) آتش روشن و نمایان شد. پس این رخداد به پیدایش جشن سده انجامید. فریدون به بی‌گناهی او پی‌برد و فرمانروایی دماوند را به ارمایل سپرد.

🔥 یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی که هنوز در میان زرتشتیان یزد زنده است و در آذرماه برگزار می‌شود، جشن «هیرُم‌بو» یا «هیرُم‌با» است که در هزاره‌های دور نیز سد روز مانده به نوروز برگزار می‌شد. به گمان برخی پژوهشگران جشن سده با این جشن در پیوند است.


✍ #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_سده #جشن_های_ایرانی

🔥🪐 @AdabSar

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.