🔴 نگاهی به یک خودکشی سیاسی
✍شهاب الدین حائری شیرازی
ما فعالان سیاسی در ایران با انواع فشار، مخیر می شویم بین فعالیت سیاسی انتقادی یا داشتن یک زندگی معمولی.
سیستم امنیتی به شما با رفتارش تفهیم می کند تو اگر بخواهی از سیاستهای مملکت انتقاد کنی مجبوری دائما استرس تشکیل پرونده جدید و نداشتن یک شغل و نداشتن آرامش را با خود همراه داشته باشی.
وحید اشتری یک نمونه بود که خواست در کنار منتقد بودن یک رستوران داشته باشد که دستگیر شد و روانه زندان تا کارش تعطیل شد و ازاد شد و وسائلش را حراج کرد و رفت پی زندگیش!
این یک سیستم خودویرانگر هست که اجازه نقد کارهایش و سیاستهایش را نمی دهد.
ما چهارتا، یک نمونه هستیم از عملکرد سیستم امنیتی با منتقدین.
مهدی نصیری اخیرا شهریه و بیمه اش قطع شد، رحیم قمیشی و ناصر دانشفر هم خیلی وقت است از تدریس محرومند.
بنده هم از امامت جماعت و کار تبلیغی و طلبگی و تدریس محرومم.
خوب؛ کیانوش سنجری علاوه بر همه این مصائب تحمل زندان و بازجویی و تحقیر و بستری شدن در تیمارستان را هم کرده بود.
مگر روح و روان یک انسان چقدر تحمل دارد؟!
این کارها با منتقد یا معترض چه تاثیر اصلاحی دارد؟
جز اینکه منتقد را به دشمن خونی خود مبدل می کنید؟
آیا با این کارها میزان انتقاد و اعتراض کم شده؟
یا هم چوب را می خورید و هم پیاز.
هم منتقد را به دشمن مبدل می کنید و هم انتقاد و اعتراض کم نمی شود که گسترده تر می گردد.
سیستم امنیتی به جای درگیر کردن خود با آنچه نظام را در معرض متلاشی شدن قرار می دهد مثل علل سیستمی و نفوذ، که به استمرار سیاستی براندازانه انجامیده مثل سیاست ستیزه با امریکا، به منتقدین بند می کند تا آن سیاست غلط با قدرت استمرار یابد و حکومت را متلاشی کند.
به نظر می رسد ناتوانی سیستم و نظام برای توجیه سیاستها، به جای انکه حکام را به عقلایی کردن سیاستها بکشاند، آنها را به سمت و سوی زمینه استمرار سیاست غلط با بستن دهان منتقدین کشانده.
سخن گفتن ما که جز پند و اندرز نیست این که نمی تواند موجب زوال حکومتی شود، آنچه موجب زوال حکومت خواهد شد سیاست مخرب است.
https://t.me/virayeshe_zehn
✍شهاب الدین حائری شیرازی
ما فعالان سیاسی در ایران با انواع فشار، مخیر می شویم بین فعالیت سیاسی انتقادی یا داشتن یک زندگی معمولی.
سیستم امنیتی به شما با رفتارش تفهیم می کند تو اگر بخواهی از سیاستهای مملکت انتقاد کنی مجبوری دائما استرس تشکیل پرونده جدید و نداشتن یک شغل و نداشتن آرامش را با خود همراه داشته باشی.
وحید اشتری یک نمونه بود که خواست در کنار منتقد بودن یک رستوران داشته باشد که دستگیر شد و روانه زندان تا کارش تعطیل شد و ازاد شد و وسائلش را حراج کرد و رفت پی زندگیش!
این یک سیستم خودویرانگر هست که اجازه نقد کارهایش و سیاستهایش را نمی دهد.
ما چهارتا، یک نمونه هستیم از عملکرد سیستم امنیتی با منتقدین.
مهدی نصیری اخیرا شهریه و بیمه اش قطع شد، رحیم قمیشی و ناصر دانشفر هم خیلی وقت است از تدریس محرومند.
بنده هم از امامت جماعت و کار تبلیغی و طلبگی و تدریس محرومم.
خوب؛ کیانوش سنجری علاوه بر همه این مصائب تحمل زندان و بازجویی و تحقیر و بستری شدن در تیمارستان را هم کرده بود.
مگر روح و روان یک انسان چقدر تحمل دارد؟!
این کارها با منتقد یا معترض چه تاثیر اصلاحی دارد؟
جز اینکه منتقد را به دشمن خونی خود مبدل می کنید؟
آیا با این کارها میزان انتقاد و اعتراض کم شده؟
یا هم چوب را می خورید و هم پیاز.
هم منتقد را به دشمن مبدل می کنید و هم انتقاد و اعتراض کم نمی شود که گسترده تر می گردد.
سیستم امنیتی به جای درگیر کردن خود با آنچه نظام را در معرض متلاشی شدن قرار می دهد مثل علل سیستمی و نفوذ، که به استمرار سیاستی براندازانه انجامیده مثل سیاست ستیزه با امریکا، به منتقدین بند می کند تا آن سیاست غلط با قدرت استمرار یابد و حکومت را متلاشی کند.
به نظر می رسد ناتوانی سیستم و نظام برای توجیه سیاستها، به جای انکه حکام را به عقلایی کردن سیاستها بکشاند، آنها را به سمت و سوی زمینه استمرار سیاست غلط با بستن دهان منتقدین کشانده.
سخن گفتن ما که جز پند و اندرز نیست این که نمی تواند موجب زوال حکومتی شود، آنچه موجب زوال حکومت خواهد شد سیاست مخرب است.
https://t.me/virayeshe_zehn