امشب یه جمله خوندم که اولش خیلی برام بی معنی بود ولی بعد باعث شد کلی راجبش فکر کنم.
"من شمشیری داشتم که از تو محافظت کنه ولی برای داشتنت تاجی نداشتم"
راست میگفت. من همیشه از دور دوستت داشتم.میدونم مقصرم چون هیچوقت نتونستم عشقمو رو در رو بهت ابراز کنم نمیدونم چم بود. نمیدونم چیکار باید میکردم که همه چیز اینطوری نشه ولی از یچیزی خیلی مطمئنم
اینکه من اعماق اعماق وجودم عاشقت بودم و برات میمردم. و حتی وقتی میخواستم بمیرم، بخاطرت از مرگ برمیگشتم که بیشتر کنارت باشم.
من میخواستم برات همه چیز باشم و بهت همه چیز بدم.
اره. من شمشیر رو داشتم ولی تاج رو نه.
"من شمشیری داشتم که از تو محافظت کنه ولی برای داشتنت تاجی نداشتم"
راست میگفت. من همیشه از دور دوستت داشتم.میدونم مقصرم چون هیچوقت نتونستم عشقمو رو در رو بهت ابراز کنم نمیدونم چم بود. نمیدونم چیکار باید میکردم که همه چیز اینطوری نشه ولی از یچیزی خیلی مطمئنم
اینکه من اعماق اعماق وجودم عاشقت بودم و برات میمردم. و حتی وقتی میخواستم بمیرم، بخاطرت از مرگ برمیگشتم که بیشتر کنارت باشم.
من میخواستم برات همه چیز باشم و بهت همه چیز بدم.
اره. من شمشیر رو داشتم ولی تاج رو نه.