هیسونگ فقط میترسه بازتاب بدی توی زندگی فرزندش داشته باشه یا روزی به قدری شکسته بشه که نتونه وقتی فرزندش ازش درخواست کمک میکنه به سرعت بهش برسه
از این میترسه که فرزندش مثل خودش شخصی رو توی سرش به هر دلیلی بسازه و به جای اون شخص توی ذهنش نتونه باشه
چون رابطه عمیقی با ایوان داره و یه رابطه عمیق با فرزندش میخواد نمیخواد روزی باشه که نتونه ایت کارو بکنه و هر کسی به جز خودش بکنه و در آخر دید که اگر اون خانواده رو با جهیون بسازه جهیون هیچوقت اجازه نمیده موقع پریشونی فرزندش اون تنها بمونه
درواقع جهیون هم میتونست هیسونگ رو آروم کنه که اون در رو باز کنه و هم خودش میتونست در رو روی فرزند باز کنه تا کمکش کنه
از این میترسه که فرزندش مثل خودش شخصی رو توی سرش به هر دلیلی بسازه و به جای اون شخص توی ذهنش نتونه باشه
چون رابطه عمیقی با ایوان داره و یه رابطه عمیق با فرزندش میخواد نمیخواد روزی باشه که نتونه ایت کارو بکنه و هر کسی به جز خودش بکنه و در آخر دید که اگر اون خانواده رو با جهیون بسازه جهیون هیچوقت اجازه نمیده موقع پریشونی فرزندش اون تنها بمونه
درواقع جهیون هم میتونست هیسونگ رو آروم کنه که اون در رو باز کنه و هم خودش میتونست در رو روی فرزند باز کنه تا کمکش کنه