سوگیری شناختی
۳- تجانس احساسی Mood congruence : این سوگیری با تاثیر بافتار پیوند نزدیکی دارد. بر اساس این سوگیری، افراد شاد مسائل شاد را بیشتر به یاد می َآورند و افراد غمگین، موضوعات و خاطرات غم انگیز. یعنی میان احساس فردی و یادآوری اطلاعات رابطه وجود دارد. مفاهیم در حوزه علوم انسانی و به خصوص علوم سیاسی و روابط بین الملل خنثی نیستند بلکه بار احساسی دارند و از این بار احساسی استفاده زیادی در گفتمان سازی، روایت سازی و جلب حمایت عمومی به عمل می آید.
روابط ایران و آمریکا نیز با کوله باری از تجارب و مفاهیم منفی آمیخته شده و ذهن تصمیم گیرندگان دو کشور را احاطه کرده که دارای بار احساسی متوسط، شدید و یا بسیار شدید هستند. هنوز کودتای 28 مرداد در ایران و یا گروگانگیری در آمریکا زنده است اما بار احساسی آنها در گذر زمان کاسته شده اما بار احساسی ترور سردار سلیمانی در ایران و یا بار احساسی حمله به عین الاسد و یا اعتراضات داخلی ایران و نحوه مقابله با آن، بسیار بالاست. به همین خاطر هر اتفاق منفی مهمی که می افتد و بار احساساتی بالایی دارد، یاد و خاطره حوادث و تجربیات منفی گذشته را نیز زنده می کند. این امر سبب می شود تا تمایل به مذاکره و گفتگو برای ماهها و شاید سالها به تعویق بیافتد. مقامات سیاسی از نظر تاثیرپذیری از احساسات تفاوت چندانی با افراد عادی ندارند. گاهی از نظر احساسی بسیار آسیب پذیرتر هستند. احساس غرور، عظمت و شکوهی که در نتیجه یک تصمیم کسب می کنند و یا احساس تحقیر، تضعیف، و شکستی که در نتیجه یک تصمیم نادرست یا اقدام ناخواسته بر آنها تحمیل می شود، بسیار بیشتر از افراد معمولی است.
در حوزه دوره مذاکرات برجام، ایران گفتگو در خصوص سایر موضوعات را منوط به تجربه برجام کرد. این موضوع علاوه بر بعد عقلانی و محاسباتی آن، بعد احساسی نیز داشت. ایران پس از سه دهه و با پشت سرگذاشتن تجارب ناموفق متعدد، وارد مذاکره مستقیم با آمریکا شده بود. لذا طبیعی می نمود که از نظر احساسی آمادگی ورود به سایر موضوعات که جنبه احساسی بیشتری داشتند را نداشت. این موضوع مورد سوء استفاده رقبا و دشمنان منطقه ای ایران قرار گرفت. آنها تصمیم گرفتند برای جلوگیری از شکل گیری روابط ایران و آمریکا و مذاکرات بیشتر، برجام را به شکست بکشانند. شکست برجام می توانست یک تجربه منفی بزرگ دیگر به فهرست تجارب منفی میان ایران و آمریکا اضافه کرده و تعامل میان آنها را برای مدتها به تاخیر اندازد.
از همین زاویه تلاش برای ایجاد درگیری نظامی میان ایران و آمریکا در دوره ترامپ توسط اسراییل و عربستان تلاشی حساب شده بود که تا حدی نیز موفق شد. درگیری نظامی، احساس خصومت را میان دو کشور را به اوج می رساند و مذاکره مستقیم را سالها به تاخیر می اندازد. هر چه احساسات منفی بیشتری به هم گره بخورند، تصمیم گیرندگان تمایل بیشتری دارند تا رفتار همدیگر را منفی تفسیر و تحلیل کنند. برای جلوگیری از آنچه رخ داد، ایران می توانست همزمان با مذاکرات هسته ای، مذاکرات دو جانبه با عربستان را نیز با جدیت در دستور کار قرار دهد و گروههای فلسطینی را به یافتن راه حل مسالمت آمیز تشویق نماید. نه تنها چنین کاری صورت نگرفت، بلکه به موازات مذاکرات برجام، تنشهای منطقه ای اوج گرفت
۳- تجانس احساسی Mood congruence : این سوگیری با تاثیر بافتار پیوند نزدیکی دارد. بر اساس این سوگیری، افراد شاد مسائل شاد را بیشتر به یاد می َآورند و افراد غمگین، موضوعات و خاطرات غم انگیز. یعنی میان احساس فردی و یادآوری اطلاعات رابطه وجود دارد. مفاهیم در حوزه علوم انسانی و به خصوص علوم سیاسی و روابط بین الملل خنثی نیستند بلکه بار احساسی دارند و از این بار احساسی استفاده زیادی در گفتمان سازی، روایت سازی و جلب حمایت عمومی به عمل می آید.
روابط ایران و آمریکا نیز با کوله باری از تجارب و مفاهیم منفی آمیخته شده و ذهن تصمیم گیرندگان دو کشور را احاطه کرده که دارای بار احساسی متوسط، شدید و یا بسیار شدید هستند. هنوز کودتای 28 مرداد در ایران و یا گروگانگیری در آمریکا زنده است اما بار احساسی آنها در گذر زمان کاسته شده اما بار احساسی ترور سردار سلیمانی در ایران و یا بار احساسی حمله به عین الاسد و یا اعتراضات داخلی ایران و نحوه مقابله با آن، بسیار بالاست. به همین خاطر هر اتفاق منفی مهمی که می افتد و بار احساساتی بالایی دارد، یاد و خاطره حوادث و تجربیات منفی گذشته را نیز زنده می کند. این امر سبب می شود تا تمایل به مذاکره و گفتگو برای ماهها و شاید سالها به تعویق بیافتد. مقامات سیاسی از نظر تاثیرپذیری از احساسات تفاوت چندانی با افراد عادی ندارند. گاهی از نظر احساسی بسیار آسیب پذیرتر هستند. احساس غرور، عظمت و شکوهی که در نتیجه یک تصمیم کسب می کنند و یا احساس تحقیر، تضعیف، و شکستی که در نتیجه یک تصمیم نادرست یا اقدام ناخواسته بر آنها تحمیل می شود، بسیار بیشتر از افراد معمولی است.
در حوزه دوره مذاکرات برجام، ایران گفتگو در خصوص سایر موضوعات را منوط به تجربه برجام کرد. این موضوع علاوه بر بعد عقلانی و محاسباتی آن، بعد احساسی نیز داشت. ایران پس از سه دهه و با پشت سرگذاشتن تجارب ناموفق متعدد، وارد مذاکره مستقیم با آمریکا شده بود. لذا طبیعی می نمود که از نظر احساسی آمادگی ورود به سایر موضوعات که جنبه احساسی بیشتری داشتند را نداشت. این موضوع مورد سوء استفاده رقبا و دشمنان منطقه ای ایران قرار گرفت. آنها تصمیم گرفتند برای جلوگیری از شکل گیری روابط ایران و آمریکا و مذاکرات بیشتر، برجام را به شکست بکشانند. شکست برجام می توانست یک تجربه منفی بزرگ دیگر به فهرست تجارب منفی میان ایران و آمریکا اضافه کرده و تعامل میان آنها را برای مدتها به تاخیر اندازد.
از همین زاویه تلاش برای ایجاد درگیری نظامی میان ایران و آمریکا در دوره ترامپ توسط اسراییل و عربستان تلاشی حساب شده بود که تا حدی نیز موفق شد. درگیری نظامی، احساس خصومت را میان دو کشور را به اوج می رساند و مذاکره مستقیم را سالها به تاخیر می اندازد. هر چه احساسات منفی بیشتری به هم گره بخورند، تصمیم گیرندگان تمایل بیشتری دارند تا رفتار همدیگر را منفی تفسیر و تحلیل کنند. برای جلوگیری از آنچه رخ داد، ایران می توانست همزمان با مذاکرات هسته ای، مذاکرات دو جانبه با عربستان را نیز با جدیت در دستور کار قرار دهد و گروههای فلسطینی را به یافتن راه حل مسالمت آمیز تشویق نماید. نه تنها چنین کاری صورت نگرفت، بلکه به موازات مذاکرات برجام، تنشهای منطقه ای اوج گرفت