#ماه_بلند148
سوار آسانسور که شدیم یکی از همسایه ها رو دیدیم.
_سلام، احوال شما خوب هستید؟
_سلام، خیلی ممنونم
_چند وقته دلدار خانم رو نمی بینم راستش از بار قبلی که شیرینی داده بود ظرفتون پیش ما جا مونده هر وقت اومد بگین که بیارم براتون.
نمی دونستم چی باید بگم!
سرم رو انداختم پایین
_نمی خواد زحمت بکشید دلدار جان رفتن خارج از کشور برای همین دیگه به دردشون نمی خوره
با تعجب به شیرین نگاه کردم.
_عههه به سلامتی چقدر عالی پس راهی شدید، هر جا هستید خوش باشید با اجازتون
اون رفت و دستای شیرین توی دستای من قفل شد.
سوار ماشین شدیم، پشتم گرم بود به شیرین ولی باید بهش می گفتم که نمی خوام دلدار رو طلاق بدم، می دونمم رئیس به خاطر همین مسئله هم شیرین رو به اینجا فرستاده.
_شیرین قبل از اینکه راه بیفتیم باید یه چیزی رو بهت بگم...
کنجکاو نگاهم کرد، خجالت می کشیدماز حرفی که میخواستم بزنم اما چاره ای نداشتم.
نگاهم رو ازش دزدیدم
_شیرین اگه بخوایم باهم ازدواج کنیم باید بدونی که من نمی تونم دلدار رو طلاق بدم
زیر چشمی نگاهش کردم، دیدم که یک لحظه انگار ناراحت شد.
_موردی نداره عطا، دلدار برای تو مثل یه موادِ و تو هم حکم یه آدم معتاد رو داری.
من کاری می کنم که اعتیادت نسبت به دلدار کم و کم تر شه!
سوار آسانسور که شدیم یکی از همسایه ها رو دیدیم.
_سلام، احوال شما خوب هستید؟
_سلام، خیلی ممنونم
_چند وقته دلدار خانم رو نمی بینم راستش از بار قبلی که شیرینی داده بود ظرفتون پیش ما جا مونده هر وقت اومد بگین که بیارم براتون.
نمی دونستم چی باید بگم!
سرم رو انداختم پایین
_نمی خواد زحمت بکشید دلدار جان رفتن خارج از کشور برای همین دیگه به دردشون نمی خوره
با تعجب به شیرین نگاه کردم.
_عههه به سلامتی چقدر عالی پس راهی شدید، هر جا هستید خوش باشید با اجازتون
اون رفت و دستای شیرین توی دستای من قفل شد.
سوار ماشین شدیم، پشتم گرم بود به شیرین ولی باید بهش می گفتم که نمی خوام دلدار رو طلاق بدم، می دونمم رئیس به خاطر همین مسئله هم شیرین رو به اینجا فرستاده.
_شیرین قبل از اینکه راه بیفتیم باید یه چیزی رو بهت بگم...
کنجکاو نگاهم کرد، خجالت می کشیدماز حرفی که میخواستم بزنم اما چاره ای نداشتم.
نگاهم رو ازش دزدیدم
_شیرین اگه بخوایم باهم ازدواج کنیم باید بدونی که من نمی تونم دلدار رو طلاق بدم
زیر چشمی نگاهش کردم، دیدم که یک لحظه انگار ناراحت شد.
_موردی نداره عطا، دلدار برای تو مثل یه موادِ و تو هم حکم یه آدم معتاد رو داری.
من کاری می کنم که اعتیادت نسبت به دلدار کم و کم تر شه!