به سوال عجیبی برخوردم.
«اگر کتاب بودی اسمت چه میشد؟»
کسی از من نپرسیده بود اما دنبال جوابی گشتم تا حداقل خودم را قانع کنم.
دوست دارم بدانم که ایا کتاب قطوری میشدم؟
یا میشدم یکی از همانهایی که نه محتوای درست حسابی دارند و نه جای زیادی در جعبه چیزهای بدرد نخور اشغال میکنند؟
من فکر میکنم از ان کتاب های نصفه نیمه میشوم.
از انهایی که نویسنده وسط داستان ولش میکند و بعد که میخواندش میگوید؛ این چه چرت و پرتی بود که نوشتم!؟
از همان هایی که حتی اسم ندارند و در دفتر تقویم و برنامه ریزی بدرد نخور پدربزرگ نوشته میشوند.
حتی نوک مداد وسط خط شکسته میشود و تکه های کربن اطراف جملهها را کثیف میکند.
دقیقا از همانها.
اره درست است، فهمیدم؛
من کتابی هستم که اسمی ندارد.
«اگر کتاب بودی اسمت چه میشد؟»
کسی از من نپرسیده بود اما دنبال جوابی گشتم تا حداقل خودم را قانع کنم.
دوست دارم بدانم که ایا کتاب قطوری میشدم؟
یا میشدم یکی از همانهایی که نه محتوای درست حسابی دارند و نه جای زیادی در جعبه چیزهای بدرد نخور اشغال میکنند؟
من فکر میکنم از ان کتاب های نصفه نیمه میشوم.
از انهایی که نویسنده وسط داستان ولش میکند و بعد که میخواندش میگوید؛ این چه چرت و پرتی بود که نوشتم!؟
از همان هایی که حتی اسم ندارند و در دفتر تقویم و برنامه ریزی بدرد نخور پدربزرگ نوشته میشوند.
حتی نوک مداد وسط خط شکسته میشود و تکه های کربن اطراف جملهها را کثیف میکند.
دقیقا از همانها.
اره درست است، فهمیدم؛
من کتابی هستم که اسمی ندارد.