#گناهم_باش
#پارت_1
خواهرزادم بی خبر از کششی که من نسبت بهش داشتم با اون پیراهن کوتاه که کل اندامش و بیرون انداخته بود، رو تختم خوابش برده بود.
استغفاری کردم و ازش رو گرفتم و زیر لب غریدم:
- خر شدی ماهان بدبخت تو داییشی کنترل خشتکتم نداری!!!!
چشمام از شدت نیاز سرخ شده بود و مردونهام یطوری سخت شده بود که خشتک شلوارم داشت جر میخورد و همون لحظه با تن سک.سی کوچولوش رو تختم غلت زد که چشمام نو.ک سینه های درشتش رو دید و آل.تم تیر کشید.
داغ کرده سمتش رفتم و بی طاقت دستمو رو نیپل هاش نوازش وار کشیدم که ناله ریزی کرد و آتیش شهوتمو بیشتر کرد و یه مرتبه روش خیمه زدم و از رو لباس نازکش نوک سیخ پستونشو به دهن گرفتم و محکم مکیدم
- دد.....دایی داری....چیکار میکنی؟!!
خمار جلوی لباسشو جر دادم و قبل از اینکه وحشیانه به سمت سینه هاش حمله کنم دستمو به بینِ پاش رسوندم و شورت خیسشو از روش کنار زدم که به خودش لرزید
- جوووون عروسک واسم خیس کردی؟
- ز.....زشته دایی نکن تو حالت خوب نیست
انگشت کلفتمو لای پاش بالا پایین کرد و به.شتشو محکم مالیدم که با دهن کوچولوش شروع به ناله کرد و وحشیانه به نوک صورتی سینه هاش حمله کردم
- دیگه نمیتونم زلفا، لعنتی تو این شکم کوچولوت امشب باید از تخمای من پر بشه
قراره واسه دایی توله بزایی........
https://t.me/+FGYUv6H3g4kzOTY8
https://t.me/+FGYUv6H3g4kzOTY8
https://t.me/+FGYUv6H3g4kzOTY8
ماهان... دایی ناتنی از فرنگ برگشته ای که یه عمر توی خارج زندگی کرده و میل جنسی نداشته و با هیچ دختری نخوابیده ولی وقتی بر میگرده ایران با دیدن خواهرزاده سک*سیش مردونگیش سیخ میکنه و.......❌😱🤯
#پارت_1
خواهرزادم بی خبر از کششی که من نسبت بهش داشتم با اون پیراهن کوتاه که کل اندامش و بیرون انداخته بود، رو تختم خوابش برده بود.
استغفاری کردم و ازش رو گرفتم و زیر لب غریدم:
- خر شدی ماهان بدبخت تو داییشی کنترل خشتکتم نداری!!!!
چشمام از شدت نیاز سرخ شده بود و مردونهام یطوری سخت شده بود که خشتک شلوارم داشت جر میخورد و همون لحظه با تن سک.سی کوچولوش رو تختم غلت زد که چشمام نو.ک سینه های درشتش رو دید و آل.تم تیر کشید.
داغ کرده سمتش رفتم و بی طاقت دستمو رو نیپل هاش نوازش وار کشیدم که ناله ریزی کرد و آتیش شهوتمو بیشتر کرد و یه مرتبه روش خیمه زدم و از رو لباس نازکش نوک سیخ پستونشو به دهن گرفتم و محکم مکیدم
- دد.....دایی داری....چیکار میکنی؟!!
خمار جلوی لباسشو جر دادم و قبل از اینکه وحشیانه به سمت سینه هاش حمله کنم دستمو به بینِ پاش رسوندم و شورت خیسشو از روش کنار زدم که به خودش لرزید
- جوووون عروسک واسم خیس کردی؟
- ز.....زشته دایی نکن تو حالت خوب نیست
انگشت کلفتمو لای پاش بالا پایین کرد و به.شتشو محکم مالیدم که با دهن کوچولوش شروع به ناله کرد و وحشیانه به نوک صورتی سینه هاش حمله کردم
- دیگه نمیتونم زلفا، لعنتی تو این شکم کوچولوت امشب باید از تخمای من پر بشه
قراره واسه دایی توله بزایی........
https://t.me/+FGYUv6H3g4kzOTY8
https://t.me/+FGYUv6H3g4kzOTY8
https://t.me/+FGYUv6H3g4kzOTY8
ماهان... دایی ناتنی از فرنگ برگشته ای که یه عمر توی خارج زندگی کرده و میل جنسی نداشته و با هیچ دختری نخوابیده ولی وقتی بر میگرده ایران با دیدن خواهرزاده سک*سیش مردونگیش سیخ میکنه و.......❌😱🤯