ادامه...👆
در این دو سال که در توییتر بودهام، به مفاهیم و مسائل مختلفی پرداختهام. بهعنوان نمونه:
...-گذار فرآیند نیست و یک برنامه است. گذار باید حداقلی و برای شروعِ سیاست باشد. برای حفظِ آزادیها ضروری است که "پایانِ سیاست"ها فقط پس از گذار تعقیب شود -صلحِ پایدار نیاز به تضعیفِ قدرتِ ملی دارد -بدون تبدیلشدن به یک کشورِ عادی، امکانِ زندگیل عادی فراهم نمیشود/۹
-ارادهگرایی بیقدرتان شاید به عقلانیتِ قدرت منتهی شود، ولی مطالبهگری بیقدرتان تاثیری بر عقلانیت ندارد -ارادهگرایی تبدیلِ نارضایتی به اعتراض است و استمرارِ اعتراض یا تکرارِ اعتراض مشروعیتزداست و انباشتِ مشروعیتزدایی به امتناعِ اصلاح میرسد/۱۰
-خردهجنبشگرایی، کنترلشدگی را آسان میکند و نتیجهگیری بدون بازگشت ندارد. درحالیکه خردهبرنامهگرایی هم بدونبازگشت است و هم امکانِ امکان است -مدارا نیازی به نسبیتگرایی یا کثرتگرایی ندارد، برای مدارا حساسیتزدایی کافیست. مدارا با بیقدرتان است. نامدارایی با قدرت ضروری است/۱۱
-خشم با خشونت تفاوت دارد و خشم با تغییر پایان مییابد و به خشونت تبدیل نمیشود -مسئلهشناسی، راهکارها را تعیین میکند. با وجود مفروضات و مبانی مشابه، راهکارها مشابه میشود. راهکار از تحلیل و تحلیل از توصیف برمیخیزد. راهکار تمامیتخواهی با راهکار شبهدموکراسی هیچ اشتراکی ندارد/۱۲
-دادخواهی با تکیه بر افشاگری و رسواسازی فقط پیگیریِ عدالت نیست، بلکه اجرای عدالت است و رسواسازی یک خشونتِ ضروری است -تحقیرشدگان خواهانِ تحقیرِ تحقیرکنندگان و حذفشدگان خواهانِ حذفِ حذفکنندگانند. بدون انحلالِ ساختارِ تبعیض، آرامش بهدست نمیآید/۱۳
اما با وجود پرداختن به این مسائل و برخی مسائلِ دیگر در اینمدت به مسئولیتِ شخصی در دوران تمامیتخواهی و ابتذال شر توجه بیشتری شد. برایهمین تردیدی ندارم که توجه به ابتذال شر زیادهروی نخواهد بود. بهویژه اینروزها که شبکههای اجتماعی رقیبِ سرسختی برای رسانههای عمومی شده است./۱۴
نکته دیگر اینکه اندیشمندان هر جامعه به مسئلهی جامعهی خودشان میپردازند. برایهمین آثارشان بهطور مستقیم نمیتواند "مسئلهی ایران" را حل کند. البته برای "اندیشیدن" و درنتیجه شناخت بهتر و یافتن راهکار بهتر به آن نیاز داریم. مثلاً میفهمیم گاهی صورتبندی، نتیجه را تعیین میکند./۱۵
مثلاً اگر در هر مسئلهای بهجای اینکه مردم را مخالفِ حکومت بدانیم، حکومت را مخالفِ مردم بدانیم و بگوییم مردم خودِ واقعیشانند؛ پذیرفتهایم که مردم، انسانهایی با بدیهیترین ویژگیهای زندگیشان چون آزادبودن، آزاداندیشیدن، دوستداشتن، کارکردن، تفریحکردن و شادبودناند./۱۶
پس بهجای اینکه بگوییم در همهجا قدرت همین است و مردم در همهجا قدرت را پذیرفتهاند؛ میگوییم در همهجا انسان همین است و حکومتی که نتواند با این بسازد، شایسته نیست. البته انسانها تغییر میکنند. اما سیاستورزی تغییر حکومتها و حاکمان برای ایجاد بهبود و ساختنِ آیندهی بهتر است./۱۷
Majid Tavakoli
@scu_tweet
در این دو سال که در توییتر بودهام، به مفاهیم و مسائل مختلفی پرداختهام. بهعنوان نمونه:
...-گذار فرآیند نیست و یک برنامه است. گذار باید حداقلی و برای شروعِ سیاست باشد. برای حفظِ آزادیها ضروری است که "پایانِ سیاست"ها فقط پس از گذار تعقیب شود -صلحِ پایدار نیاز به تضعیفِ قدرتِ ملی دارد -بدون تبدیلشدن به یک کشورِ عادی، امکانِ زندگیل عادی فراهم نمیشود/۹
-ارادهگرایی بیقدرتان شاید به عقلانیتِ قدرت منتهی شود، ولی مطالبهگری بیقدرتان تاثیری بر عقلانیت ندارد -ارادهگرایی تبدیلِ نارضایتی به اعتراض است و استمرارِ اعتراض یا تکرارِ اعتراض مشروعیتزداست و انباشتِ مشروعیتزدایی به امتناعِ اصلاح میرسد/۱۰
-خردهجنبشگرایی، کنترلشدگی را آسان میکند و نتیجهگیری بدون بازگشت ندارد. درحالیکه خردهبرنامهگرایی هم بدونبازگشت است و هم امکانِ امکان است -مدارا نیازی به نسبیتگرایی یا کثرتگرایی ندارد، برای مدارا حساسیتزدایی کافیست. مدارا با بیقدرتان است. نامدارایی با قدرت ضروری است/۱۱
-خشم با خشونت تفاوت دارد و خشم با تغییر پایان مییابد و به خشونت تبدیل نمیشود -مسئلهشناسی، راهکارها را تعیین میکند. با وجود مفروضات و مبانی مشابه، راهکارها مشابه میشود. راهکار از تحلیل و تحلیل از توصیف برمیخیزد. راهکار تمامیتخواهی با راهکار شبهدموکراسی هیچ اشتراکی ندارد/۱۲
-دادخواهی با تکیه بر افشاگری و رسواسازی فقط پیگیریِ عدالت نیست، بلکه اجرای عدالت است و رسواسازی یک خشونتِ ضروری است -تحقیرشدگان خواهانِ تحقیرِ تحقیرکنندگان و حذفشدگان خواهانِ حذفِ حذفکنندگانند. بدون انحلالِ ساختارِ تبعیض، آرامش بهدست نمیآید/۱۳
اما با وجود پرداختن به این مسائل و برخی مسائلِ دیگر در اینمدت به مسئولیتِ شخصی در دوران تمامیتخواهی و ابتذال شر توجه بیشتری شد. برایهمین تردیدی ندارم که توجه به ابتذال شر زیادهروی نخواهد بود. بهویژه اینروزها که شبکههای اجتماعی رقیبِ سرسختی برای رسانههای عمومی شده است./۱۴
نکته دیگر اینکه اندیشمندان هر جامعه به مسئلهی جامعهی خودشان میپردازند. برایهمین آثارشان بهطور مستقیم نمیتواند "مسئلهی ایران" را حل کند. البته برای "اندیشیدن" و درنتیجه شناخت بهتر و یافتن راهکار بهتر به آن نیاز داریم. مثلاً میفهمیم گاهی صورتبندی، نتیجه را تعیین میکند./۱۵
مثلاً اگر در هر مسئلهای بهجای اینکه مردم را مخالفِ حکومت بدانیم، حکومت را مخالفِ مردم بدانیم و بگوییم مردم خودِ واقعیشانند؛ پذیرفتهایم که مردم، انسانهایی با بدیهیترین ویژگیهای زندگیشان چون آزادبودن، آزاداندیشیدن، دوستداشتن، کارکردن، تفریحکردن و شادبودناند./۱۶
پس بهجای اینکه بگوییم در همهجا قدرت همین است و مردم در همهجا قدرت را پذیرفتهاند؛ میگوییم در همهجا انسان همین است و حکومتی که نتواند با این بسازد، شایسته نیست. البته انسانها تغییر میکنند. اما سیاستورزی تغییر حکومتها و حاکمان برای ایجاد بهبود و ساختنِ آیندهی بهتر است./۱۷
Majid Tavakoli
@scu_tweet