"تنها احمقها صدای خود را به خنده بلند میکنند" این جمله ایست از "بندیکت"، قدیس معروف مسیحی که پیروانش هم به تأسّی از او و قواعد کتابش مردمانی عبوس بودند. "فرانسیس آسیزی" نیز یک کشیش را غمگین میپسندید ولی بر عکس این دو "سن توماس" فردی شوخ بود و از خدا شوخ طبعی میخواست.
کردی به خنده نقطه موهوم را دونیم
ای مبطل قواعد حکمت لبان تو!
نمیدانیم مسیح خنده رو بوده یا نه ولی در تاریخ مسیحیت، قدیس مخصوص کمدینها یعنی "سنت لورنس" به شوخی معروف بود از این جهت که وقتی او را زنده کباب میکردند به جلادانش گفت: "بیایید مرا زیر و رو کنید تا طرف دیگرم هم خوب بپزد!" شاید اگر ما مسلمانهای ایران مسیحی میشدیم، بیشتر بندیکتی بودیم تا توماسی! به ویژه آنکه بندیکت هم به رنگ سیاه علاقه داشت و جامه راهبان پیرو خود را چنین میپسندید و به هر حال عبوسزهد او در چهرههایی چون غزالی متبلور است که در احیاء علوم کمتر نشانی از شوخی و لطافت دارد و اغلب بر نهج خشیت و ترس گام زده است.
با این همه، عجیب است که جامعه شیعه بیشتر بندیکتی باشد زیرا در تاریخ، عبوسزهد عمر بن خطاب و تازیانهاش معروف است و اینکه میگفت:
"من كثر ضحكه قلت هيبته، ومن مزح استخف به.."
اما علی بن ابی طالب(ع) بالعکسِ خلیفه دوم مردی بوده شوخ طبع و خنده رو والعهدة علی الرّاوی که عمر میگفته مردم به ۳ دلیل زیر بار خلافت علی نخواهند رفت و اولینش: كثرة دعابته! یعنی شوخ طبعی بیش از حدش! بوده است.
به هر روی ملت ما خندیدن را به ویژه از جانب مقدسان خوش نمیداشته و خودِ ملا و طلبه هم به عنوان کسانی که خود را به اهل دین پیوند میزنند، بیشتر ترجیح میدهند ترشرو باشند و حریف مجلس روضه و گریه! ولی داستانهایی از شوخیهای عجیب و گاهی غیر قابل باور این قشر هم نقل شده است که بیشتر در بین خودشان بوده تا عوام و نشان میدهد نباید در این باره هم استقرایی حکم کرد! یکی از این داستانها را خودم شاهد بودم ولی از اطرافیان آن مرحوم معلم اخلاق! بیمناکم که مرا به سرنوشت"جرالد سگارلی"دچار کنند، بنابراین بگذارید داستانی دیگر را بگویم که از "ادیب نیشابوری دوم" نقل شده و من از زبان "مدرّس افغانی" در درسهای عربیش شنیده ام. میگویند وقتی ادیب در حال تدریس مبحث اجناس در منطق بود، طلبهای برای اظهار فضل گفت: "این مطلب را شما از فلان کتاب گفتهاید که در حواشی آن آمده است.ادیب پاسخ داد: "تو هم اگر درس بگویی مطلب را از ..ننه ات بیرون نمی آری بلکه از جایی می خوانی!"
برای کسانی که میخواهند بیشتر درباره این قِسم شوخیهای طلبگی بدانند توصیه میکنم نسخهای از زهر الربیع را مطالعه کنند که حاوی حکایاتی ناگفتنی و قدیمی است و اگر خندیدند برای صاحب آن هم فاتحه ای بفرستند!
گذشتگان همه عشرت کنند کآسودند
چرا که عیش برون رفته ازمیانه ما
ایا کسان که پس از ما رسید فاتحه ای
به شکر آنکه نبودید درزمانه ما
محمّدامین احمدپور
@savadvabayaz | سواد و بیاض
کردی به خنده نقطه موهوم را دونیم
ای مبطل قواعد حکمت لبان تو!
نمیدانیم مسیح خنده رو بوده یا نه ولی در تاریخ مسیحیت، قدیس مخصوص کمدینها یعنی "سنت لورنس" به شوخی معروف بود از این جهت که وقتی او را زنده کباب میکردند به جلادانش گفت: "بیایید مرا زیر و رو کنید تا طرف دیگرم هم خوب بپزد!" شاید اگر ما مسلمانهای ایران مسیحی میشدیم، بیشتر بندیکتی بودیم تا توماسی! به ویژه آنکه بندیکت هم به رنگ سیاه علاقه داشت و جامه راهبان پیرو خود را چنین میپسندید و به هر حال عبوسزهد او در چهرههایی چون غزالی متبلور است که در احیاء علوم کمتر نشانی از شوخی و لطافت دارد و اغلب بر نهج خشیت و ترس گام زده است.
با این همه، عجیب است که جامعه شیعه بیشتر بندیکتی باشد زیرا در تاریخ، عبوسزهد عمر بن خطاب و تازیانهاش معروف است و اینکه میگفت:
"من كثر ضحكه قلت هيبته، ومن مزح استخف به.."
اما علی بن ابی طالب(ع) بالعکسِ خلیفه دوم مردی بوده شوخ طبع و خنده رو والعهدة علی الرّاوی که عمر میگفته مردم به ۳ دلیل زیر بار خلافت علی نخواهند رفت و اولینش: كثرة دعابته! یعنی شوخ طبعی بیش از حدش! بوده است.
به هر روی ملت ما خندیدن را به ویژه از جانب مقدسان خوش نمیداشته و خودِ ملا و طلبه هم به عنوان کسانی که خود را به اهل دین پیوند میزنند، بیشتر ترجیح میدهند ترشرو باشند و حریف مجلس روضه و گریه! ولی داستانهایی از شوخیهای عجیب و گاهی غیر قابل باور این قشر هم نقل شده است که بیشتر در بین خودشان بوده تا عوام و نشان میدهد نباید در این باره هم استقرایی حکم کرد! یکی از این داستانها را خودم شاهد بودم ولی از اطرافیان آن مرحوم معلم اخلاق! بیمناکم که مرا به سرنوشت"جرالد سگارلی"دچار کنند، بنابراین بگذارید داستانی دیگر را بگویم که از "ادیب نیشابوری دوم" نقل شده و من از زبان "مدرّس افغانی" در درسهای عربیش شنیده ام. میگویند وقتی ادیب در حال تدریس مبحث اجناس در منطق بود، طلبهای برای اظهار فضل گفت: "این مطلب را شما از فلان کتاب گفتهاید که در حواشی آن آمده است.ادیب پاسخ داد: "تو هم اگر درس بگویی مطلب را از ..ننه ات بیرون نمی آری بلکه از جایی می خوانی!"
برای کسانی که میخواهند بیشتر درباره این قِسم شوخیهای طلبگی بدانند توصیه میکنم نسخهای از زهر الربیع را مطالعه کنند که حاوی حکایاتی ناگفتنی و قدیمی است و اگر خندیدند برای صاحب آن هم فاتحه ای بفرستند!
گذشتگان همه عشرت کنند کآسودند
چرا که عیش برون رفته ازمیانه ما
ایا کسان که پس از ما رسید فاتحه ای
به شکر آنکه نبودید درزمانه ما
محمّدامین احمدپور
@savadvabayaz | سواد و بیاض