✅در ستایش مقاومت شرافتمندانه و نجیبانه ضیا نبوی
✍️عزیز قاسم زاده
ضیا نبوی دهمین سال حضور در زندان و ده ولادت در زندان را سپری کرده است. او از سال ۸۱ که وارد دانشگاه شد تا به امروز تجربه محرومیت های تحصیلی و زندان های طولانی را از سر گذرانیده است. طولانی ترین دستگیری او در سال ۸۸ است که هشت سال پی در پی و بدون مرخصی را در زندان سپری نمود. ضیا نبوی با همه این هزینهها، دنیای صبوری است. او بیش از اینکه دل به انتقام و کینه بسپرد به رهایی و آزادی انسان و برپایی عدالت چشم دوخته است. تفاوت او با بسیاری این است که از خود چهرهای انقلابیتر، خشمگینتر، مقاومتر و عدالتخواهتر ترسیم میکنند اما ضیا نبوی به رغم فربه بودن کارنامهی مقاومت و دلیریش، رغبتی و فرصتی در این مسیر از خود بروز نداده است و دل در گرو آرمان های بزرگ تری سپرده است.از این رو او از خود و بازجوییهای طولانی و مرارتهایش، کمتر سخن میگوید؛ ضیا مرد عمل است تا سخن.
ضیا نبوی در حوزه اندیشه علوم انسانی و نظریات علوم سیاسی و مکاتب فلسفی، بسیار مجهز است. به رغم اینکه در ابتدا در رشته شیمی تحصیل کرد با تغییر رشته تا مقطع دکترا به تحصیل در رشته جامعه شناسی پرداخت. زندانهای طولانی و مشقتهای بسیار، گرد و غبارهای وجودی او را زدوده و در وجودش، بذر سرمایه ی شرافت و صداقت بی منتهایی ریشه دوانیده است. او سال گذشته در اعتراض به مسموم سازی ها علیه دانش آموزان زندانی شد. در اعتراض به وجود ساس در بند ۸ زندان اوین برایش پرونده ای تازه تشکل شد، گرچه با شواهد آشکار در این پرونده، ضیا نبوی از اتهام نشر اکاذیب تبرئه شد اما دو ماه مانده به اتمام یک سال زندانش، پرونده دیگری برایش در اعتراض او به ساقط شدن هواپیمای اوکراینی و روشن کردن شمع برای قربانیان پرواز ps۷۵۲، گشوده شده است و باید زندان دیگری را بعد از اتمام زندانی کنونی سپری کند.
مولانا وار باید او را خطاب قرار داد و گفت:
با تو ما چون رز به تابستان خوشیم
حکم داری هین بکش تا میکشیم
خوش بکش این کاروان را تا به حج
ای امیر صبر مفتاح الفرج
نام او به درستی ضیا است او از تبار نور و روشنی است ابیاتی که مولانا در دفتر چهارم مثنوی حسام الدین را خطاب قرار میدهد و او را ضیا مینامد، شاید بهترین توصیف شمایل نیکو خصال ضیا نبوی را به تصویر بکشد:
زان ضیا گفتم حسامالدین ترا
که تو خورشیدی و این دو وصفها
کین حسام و این ضیا یکیست هین
تیغ خورشید از ضیا باشد یقین
نور از آن ماه باشد وین ضیا
آن خورشید این فرو خوان از نبا
شمس را قرآن ضیا خواند ای پدر
و آن قمر را نور خواند این را نگر
شمس چون عالیتر آمد خود ز ماه
پس ضیا از نور افزون دان به جاه
@Sahamnewsorg
✍️عزیز قاسم زاده
ضیا نبوی دهمین سال حضور در زندان و ده ولادت در زندان را سپری کرده است. او از سال ۸۱ که وارد دانشگاه شد تا به امروز تجربه محرومیت های تحصیلی و زندان های طولانی را از سر گذرانیده است. طولانی ترین دستگیری او در سال ۸۸ است که هشت سال پی در پی و بدون مرخصی را در زندان سپری نمود. ضیا نبوی با همه این هزینهها، دنیای صبوری است. او بیش از اینکه دل به انتقام و کینه بسپرد به رهایی و آزادی انسان و برپایی عدالت چشم دوخته است. تفاوت او با بسیاری این است که از خود چهرهای انقلابیتر، خشمگینتر، مقاومتر و عدالتخواهتر ترسیم میکنند اما ضیا نبوی به رغم فربه بودن کارنامهی مقاومت و دلیریش، رغبتی و فرصتی در این مسیر از خود بروز نداده است و دل در گرو آرمان های بزرگ تری سپرده است.از این رو او از خود و بازجوییهای طولانی و مرارتهایش، کمتر سخن میگوید؛ ضیا مرد عمل است تا سخن.
ضیا نبوی در حوزه اندیشه علوم انسانی و نظریات علوم سیاسی و مکاتب فلسفی، بسیار مجهز است. به رغم اینکه در ابتدا در رشته شیمی تحصیل کرد با تغییر رشته تا مقطع دکترا به تحصیل در رشته جامعه شناسی پرداخت. زندانهای طولانی و مشقتهای بسیار، گرد و غبارهای وجودی او را زدوده و در وجودش، بذر سرمایه ی شرافت و صداقت بی منتهایی ریشه دوانیده است. او سال گذشته در اعتراض به مسموم سازی ها علیه دانش آموزان زندانی شد. در اعتراض به وجود ساس در بند ۸ زندان اوین برایش پرونده ای تازه تشکل شد، گرچه با شواهد آشکار در این پرونده، ضیا نبوی از اتهام نشر اکاذیب تبرئه شد اما دو ماه مانده به اتمام یک سال زندانش، پرونده دیگری برایش در اعتراض او به ساقط شدن هواپیمای اوکراینی و روشن کردن شمع برای قربانیان پرواز ps۷۵۲، گشوده شده است و باید زندان دیگری را بعد از اتمام زندانی کنونی سپری کند.
مولانا وار باید او را خطاب قرار داد و گفت:
با تو ما چون رز به تابستان خوشیم
حکم داری هین بکش تا میکشیم
خوش بکش این کاروان را تا به حج
ای امیر صبر مفتاح الفرج
نام او به درستی ضیا است او از تبار نور و روشنی است ابیاتی که مولانا در دفتر چهارم مثنوی حسام الدین را خطاب قرار میدهد و او را ضیا مینامد، شاید بهترین توصیف شمایل نیکو خصال ضیا نبوی را به تصویر بکشد:
زان ضیا گفتم حسامالدین ترا
که تو خورشیدی و این دو وصفها
کین حسام و این ضیا یکیست هین
تیغ خورشید از ضیا باشد یقین
نور از آن ماه باشد وین ضیا
آن خورشید این فرو خوان از نبا
شمس را قرآن ضیا خواند ای پدر
و آن قمر را نور خواند این را نگر
شمس چون عالیتر آمد خود ز ماه
پس ضیا از نور افزون دان به جاه
@Sahamnewsorg