دانی که چیست مصلحت ما؟ گریستن
پنهان ملول بودن و تنها گریستن
بیدرد را به صحبت ارباب دل چه کار؟
خندیدن آشنا نبود با گریستن
دائم به گریه غرقم و چون نیک بنگرم
زین گریه ره دراز بود تا گریستن
عمری به گریههای هوسآلود صرف شد، کنون
عمری به تازه بایدم و واگریستن
درمان من ز مسیحا مجو که هست
دردم جفای یار و مداوا گریستن
گاهی به یاد سرو قدی، گریه هم خوش است
تا کی ز شوق سدرهی طوبا گریستن
هر کس که هست گریه به جانش رواست و بس
نتوان به عالمی تن تنها گریستن
عرفی ز گریه دست نداری که در فراق
دردت ز دل نمی برد الا گریستن
#عرفی_شیرازی
■ شعرخوانی
●
@Reading_poem