سناریو جلسه مشاوره خانواده:
شخصیتها:
* مشاور: (با تجربه، همدل، و راهنما)
* پدر: (عصبی، ناامید، تاکید بر موفقیت فرزند)
* مادر: (درگیر، نگران، تلاش برای کمک به فرزند)
* پسر: (کلاس هشتم، با نمرات پایین در ریاضی و علوم)
محل: اتاق مشاوره
نقطه شروع:
* مشاور: «سلام، خوش آمدید. ممنونم که برای مشاوره وقت گذاشتید. لطفاً خودتان را معرفی کنید و بگویید چه چیزی شما را به اینجا آورده است.»
* پدر: «ما پدر و مادر [اسم پسر] هستیم. پسرمان کلاس هشتم است و متاسفانه در درسهای ریاضی و علوم نمرات خیلی پایینی گرفته. ما خیلی برایش هزینه کردهایم و از او انتظار داریم که موفق شود. خیلی ناامید و عصبانی هستیم.»
* مادر: «من خیلی نگرانم. با [اسم پسر] زیاد کار میکنم، ولی نمیدانم چرا پیشرفتی نمیکند. واقعاً نمیدانم باید چکار کنم.»
* پسر: (سکوت میکند و سرش را پایین میاندازد)
* مشاور: «متشکرم از توضیحاتتان. [اسم پسر]، شما هم اگر حرفی داری میتونی بزنی.»
* پسر: (با صدای آرام) «نمیدونم... درسها برام سخت شده.»
آسیبشناسی مشکل:
* مشاور: «متوجه هستم. خب، پدر و مادر، شما گفتید که خیلی برای پیشرفت [اسم پسر] هزینه کردهاید. میشه کمی بیشتر توضیح بدید که چه کارهایی انجام دادهاید؟»
* پدر: «ما بهترین معلمهای خصوصی رو گرفتیم، کلاسهای تقویتی ثبتنامش کردیم، هر کتاب و جزوهای که لازم داشته براش تهیه کردیم. همه چیز براش فراهم کردیم، ولی انگار فایده نداره.»
* مادر: «من هر روز باهاش تمرین میکنم، ولی انگار نه انگار. گاهی فکر میکنم اصلاً گوش نمیده.»
* مشاور: «[اسم پسر]، شما چه احساسی نسبت به این کلاسها و تمرینها دارید؟»
* پسر: «خسته میشم... خیلی زیاد شده... حس میکنم دیگه نمیتونم.»
* مشاور: «درسته... پدر و مادر، متوجه هستم که شما خیلی نگران پیشرفت تحصیلی [اسم پسر] هستید، اما گاهی اوقات فشارهای زیاد نتیجه عکس میده. [اسم پسر]، آیا شما از درسخوندن لذت میبری یا حس میکنی یه جور اجباره؟»
* پسر: «اجباره... بیشتر وقتها خسته کنندهاس.»
تشخیص مشکل:
* مشاور: «خب، به نظر میرسه که ما با چند موضوع روبرو هستیم. اولاً، [اسم پسر] تحت فشار زیادی قرار گرفته. این فشار میتونه باعث اضطراب و بیزاری از درس بشه. ثانیاً، والدین به شدت بر موفقیت تحصیلی متمرکز شدهاند و این خودش میتونه بار روانی زیادی بر [اسم پسر] تحمیل کنه. پدر، شما فرمودید که [اسم پسر] تنها سرمایه زندگی شماست و باید موفق شود. می دونید این جمله چه فشاری بر یک پسر نوجوان وارد میکنه؟»
* پدر: (متعجب) «خب... ما فقط میخواهیم بهترینها رو براش فراهم کنیم.»
* مشاور: «درسته، اما گاهی اوقات بهترینها رو به شکل درستی ارائه نمیدیم. [اسم پسر]، شما فکر می کنید چرا درس ریاضی و علوم برات سخت شده؟»
* پسر: «نمیدونم... شاید چون معلمهاش خوب نیستند.»
* مشاور: «شاید هم این طور باشه، اما گاهی اوقات ما با مسائلی روبرو میشیم که فقط تقصیر معلم نیست. ممکنه اون درس برات جذاب نباشه یا روش یادگیریت با روشی که الان ارائه میشه همخوانی نداشته باشه. آیا ممکنه؟»
* پسر: (فکر میکند) «شاید...»
نقش والدین در افت تحصیلی:
* مشاور: «پدر و مادر، من متوجه نگرانیهای شما هستم، اما باید بگم که فشارهای بیش از حد و تمرکز صرف بر نمرات، ممکنه نتیجه معکوس بده. [اسم پسر] نیاز داره تا اول حس ارزشمند بودن داشته باشه، بعد سراغ پیشرفت تحصیلی بره. ما نباید اون رو فقط به عنوان یک وسیله برای رسیدن به آرزوهامون ببینیم. چرا باید این بچه بار سنگین موفقیت خانواده رو به دوش بکشه؟ چون تک فرزنده؟ خب فرزندان بیشتری به دنیا میآوردید. قرار نیست چون تک فرزنده تمام آرزوهای شما رو برآورده کنه.»
* مادر: (با کمی تامل) «شاید حق با شماست... ما واقعاً فقط به فکر نمرهها بودیم.»
* پدر: (سکوت میکند و کمی فکر میکند)
* مشاور: «بهترین کاری که الان میتونید انجام بدید اینه که از [اسم پسر] حمایت کنید، به حرفهاش گوش بدید و تلاش کنید تا علایق و تواناییهای واقعیاش رو پیدا کنید. او نیاز داره احساس کنه که فارغ از نمرههاش دوستش دارید و بهش اهمیت میدید.»
راهکار درمانی:
* مشاور: «برای شروع، من پیشنهاد میکنم که:
1. فشار روی [اسم پسر] کم بشه: کلاسهای تقویتی و تمرینهای اضافی رو کاهش بدید و بهش اجازه بدید استراحت کنه و به کارهایی که دوست داره بپردازه.
شخصیتها:
* مشاور: (با تجربه، همدل، و راهنما)
* پدر: (عصبی، ناامید، تاکید بر موفقیت فرزند)
* مادر: (درگیر، نگران، تلاش برای کمک به فرزند)
* پسر: (کلاس هشتم، با نمرات پایین در ریاضی و علوم)
محل: اتاق مشاوره
نقطه شروع:
* مشاور: «سلام، خوش آمدید. ممنونم که برای مشاوره وقت گذاشتید. لطفاً خودتان را معرفی کنید و بگویید چه چیزی شما را به اینجا آورده است.»
* پدر: «ما پدر و مادر [اسم پسر] هستیم. پسرمان کلاس هشتم است و متاسفانه در درسهای ریاضی و علوم نمرات خیلی پایینی گرفته. ما خیلی برایش هزینه کردهایم و از او انتظار داریم که موفق شود. خیلی ناامید و عصبانی هستیم.»
* مادر: «من خیلی نگرانم. با [اسم پسر] زیاد کار میکنم، ولی نمیدانم چرا پیشرفتی نمیکند. واقعاً نمیدانم باید چکار کنم.»
* پسر: (سکوت میکند و سرش را پایین میاندازد)
* مشاور: «متشکرم از توضیحاتتان. [اسم پسر]، شما هم اگر حرفی داری میتونی بزنی.»
* پسر: (با صدای آرام) «نمیدونم... درسها برام سخت شده.»
آسیبشناسی مشکل:
* مشاور: «متوجه هستم. خب، پدر و مادر، شما گفتید که خیلی برای پیشرفت [اسم پسر] هزینه کردهاید. میشه کمی بیشتر توضیح بدید که چه کارهایی انجام دادهاید؟»
* پدر: «ما بهترین معلمهای خصوصی رو گرفتیم، کلاسهای تقویتی ثبتنامش کردیم، هر کتاب و جزوهای که لازم داشته براش تهیه کردیم. همه چیز براش فراهم کردیم، ولی انگار فایده نداره.»
* مادر: «من هر روز باهاش تمرین میکنم، ولی انگار نه انگار. گاهی فکر میکنم اصلاً گوش نمیده.»
* مشاور: «[اسم پسر]، شما چه احساسی نسبت به این کلاسها و تمرینها دارید؟»
* پسر: «خسته میشم... خیلی زیاد شده... حس میکنم دیگه نمیتونم.»
* مشاور: «درسته... پدر و مادر، متوجه هستم که شما خیلی نگران پیشرفت تحصیلی [اسم پسر] هستید، اما گاهی اوقات فشارهای زیاد نتیجه عکس میده. [اسم پسر]، آیا شما از درسخوندن لذت میبری یا حس میکنی یه جور اجباره؟»
* پسر: «اجباره... بیشتر وقتها خسته کنندهاس.»
تشخیص مشکل:
* مشاور: «خب، به نظر میرسه که ما با چند موضوع روبرو هستیم. اولاً، [اسم پسر] تحت فشار زیادی قرار گرفته. این فشار میتونه باعث اضطراب و بیزاری از درس بشه. ثانیاً، والدین به شدت بر موفقیت تحصیلی متمرکز شدهاند و این خودش میتونه بار روانی زیادی بر [اسم پسر] تحمیل کنه. پدر، شما فرمودید که [اسم پسر] تنها سرمایه زندگی شماست و باید موفق شود. می دونید این جمله چه فشاری بر یک پسر نوجوان وارد میکنه؟»
* پدر: (متعجب) «خب... ما فقط میخواهیم بهترینها رو براش فراهم کنیم.»
* مشاور: «درسته، اما گاهی اوقات بهترینها رو به شکل درستی ارائه نمیدیم. [اسم پسر]، شما فکر می کنید چرا درس ریاضی و علوم برات سخت شده؟»
* پسر: «نمیدونم... شاید چون معلمهاش خوب نیستند.»
* مشاور: «شاید هم این طور باشه، اما گاهی اوقات ما با مسائلی روبرو میشیم که فقط تقصیر معلم نیست. ممکنه اون درس برات جذاب نباشه یا روش یادگیریت با روشی که الان ارائه میشه همخوانی نداشته باشه. آیا ممکنه؟»
* پسر: (فکر میکند) «شاید...»
نقش والدین در افت تحصیلی:
* مشاور: «پدر و مادر، من متوجه نگرانیهای شما هستم، اما باید بگم که فشارهای بیش از حد و تمرکز صرف بر نمرات، ممکنه نتیجه معکوس بده. [اسم پسر] نیاز داره تا اول حس ارزشمند بودن داشته باشه، بعد سراغ پیشرفت تحصیلی بره. ما نباید اون رو فقط به عنوان یک وسیله برای رسیدن به آرزوهامون ببینیم. چرا باید این بچه بار سنگین موفقیت خانواده رو به دوش بکشه؟ چون تک فرزنده؟ خب فرزندان بیشتری به دنیا میآوردید. قرار نیست چون تک فرزنده تمام آرزوهای شما رو برآورده کنه.»
* مادر: (با کمی تامل) «شاید حق با شماست... ما واقعاً فقط به فکر نمرهها بودیم.»
* پدر: (سکوت میکند و کمی فکر میکند)
* مشاور: «بهترین کاری که الان میتونید انجام بدید اینه که از [اسم پسر] حمایت کنید، به حرفهاش گوش بدید و تلاش کنید تا علایق و تواناییهای واقعیاش رو پیدا کنید. او نیاز داره احساس کنه که فارغ از نمرههاش دوستش دارید و بهش اهمیت میدید.»
راهکار درمانی:
* مشاور: «برای شروع، من پیشنهاد میکنم که:
1. فشار روی [اسم پسر] کم بشه: کلاسهای تقویتی و تمرینهای اضافی رو کاهش بدید و بهش اجازه بدید استراحت کنه و به کارهایی که دوست داره بپردازه.