همین لحظه حاوی بهشت و دوزخ است
همه اش بستگی به تو دارد .
اگر تو خوش باشی ، شاد باشی
اگر عاشق زندگی باشی و آن را محترم بداری و جشن بگیری در بهشت هستی
اگر نتوانی شادمانی کنی ، اگر چنان زنجیرهای سنگینی برپا و دست داشته باشی که نتوانی با آهنگ زندگی به رقص در آیی ، آن وقت در دوزخ به سر می بری.
جهنم و بهشت همینجا هستند.
درست در وسط زندگی ات.
گاهی اتفاق می افتد که تو در جهنم قرار داری و شخصی که کنارت نشسته است در وسط بهشت است.
پس بهشت و جهنم از یکدیگر دور نیستند
حالات روانی هستند, راه های زندگی هستند.
همه اش به خودت بستگی دارد.
مسئله رفتن به بهشت نيست.
مسئله حمل کردن آن در درون است.
تا هرکجا که بروی در درونش باشی.
اگر آن را در درونت نداشته باشی در هیچ کجای دیگر وجود ندارد.
بهشت فقط در یک مکان وجود دارد.
و آن در درون توست.
من به خدا و بهشت چندان علاقمند نيستم،
بلكه علاقمند عشقم،
زيرا كسي كه بداند عشق چيست ناگزير
مي داند كه خدا چيست اما نه برعكس.
اگر تو به خدا باور داشته باشي ممكن است نداني كه عشق چيست.
در حقيقت، بازيافتگان خدا بيشترين تنفر را روي زمين ايجاد كرده اند
هيچكس ديگر تا اين حد شرارت نيافريده است.
همه آنان در توطئه اي بزرگ دست داشته اند.
آنان از خدا از صلح و از عشق سخن مي گويند و تنها كاري كه انجام مي دهند خونريزي است و نه چيزي ديگر.
و اين ماجرا قرنهاست كه ادامه دارد.
هيچ گناهكاري آن قدر گناه نكرده است كه مقدس نمايان كرده اند.
شايد خود آنان مستقيما چنين كاري انجام نداده باشند اما مردم را به انجام آن تحريك كرده اند.
اكنون كه انسان كمي آگاه تر و هشيارتر شده تمام اين چيزها بسيار احمقانه، مضحك و پيش پاافتاده شده است.
از اين رو تاكيد من بر عشق است،
زيرا اگر عشق باشد تمام ديگر چيزها نيز خواهند بود.
در اين، جاي هيچ بحث و منازعه اي نيست.
انسان عاشق نمي تواند مدت زيادي دوري خدا را تاب آورد.
حتي اگر بخواهد از خدا بگريزد نمي تواند.
او خدا را خواهد يافت،
محكوم به يافتن خداست.
ناگزير از آن است.
همه اش بستگی به تو دارد .
اگر تو خوش باشی ، شاد باشی
اگر عاشق زندگی باشی و آن را محترم بداری و جشن بگیری در بهشت هستی
اگر نتوانی شادمانی کنی ، اگر چنان زنجیرهای سنگینی برپا و دست داشته باشی که نتوانی با آهنگ زندگی به رقص در آیی ، آن وقت در دوزخ به سر می بری.
جهنم و بهشت همینجا هستند.
درست در وسط زندگی ات.
گاهی اتفاق می افتد که تو در جهنم قرار داری و شخصی که کنارت نشسته است در وسط بهشت است.
پس بهشت و جهنم از یکدیگر دور نیستند
حالات روانی هستند, راه های زندگی هستند.
همه اش به خودت بستگی دارد.
مسئله رفتن به بهشت نيست.
مسئله حمل کردن آن در درون است.
تا هرکجا که بروی در درونش باشی.
اگر آن را در درونت نداشته باشی در هیچ کجای دیگر وجود ندارد.
بهشت فقط در یک مکان وجود دارد.
و آن در درون توست.
من به خدا و بهشت چندان علاقمند نيستم،
بلكه علاقمند عشقم،
زيرا كسي كه بداند عشق چيست ناگزير
مي داند كه خدا چيست اما نه برعكس.
اگر تو به خدا باور داشته باشي ممكن است نداني كه عشق چيست.
در حقيقت، بازيافتگان خدا بيشترين تنفر را روي زمين ايجاد كرده اند
هيچكس ديگر تا اين حد شرارت نيافريده است.
همه آنان در توطئه اي بزرگ دست داشته اند.
آنان از خدا از صلح و از عشق سخن مي گويند و تنها كاري كه انجام مي دهند خونريزي است و نه چيزي ديگر.
و اين ماجرا قرنهاست كه ادامه دارد.
هيچ گناهكاري آن قدر گناه نكرده است كه مقدس نمايان كرده اند.
شايد خود آنان مستقيما چنين كاري انجام نداده باشند اما مردم را به انجام آن تحريك كرده اند.
اكنون كه انسان كمي آگاه تر و هشيارتر شده تمام اين چيزها بسيار احمقانه، مضحك و پيش پاافتاده شده است.
از اين رو تاكيد من بر عشق است،
زيرا اگر عشق باشد تمام ديگر چيزها نيز خواهند بود.
در اين، جاي هيچ بحث و منازعه اي نيست.
انسان عاشق نمي تواند مدت زيادي دوري خدا را تاب آورد.
حتي اگر بخواهد از خدا بگريزد نمي تواند.
او خدا را خواهد يافت،
محكوم به يافتن خداست.
ناگزير از آن است.