با زندگی به جنگ مرگ میرویم...!
✍️سپیده قلیان
وضعیت، جنگی است. پشت دیوارهای بلند و سیمهای خاردار این جبهه، ما زنانی هستیم که هر روز اسامی اعدامیان را زمزمه میکنیم و به آینده نگاه میکنیم. حکم اعدام "پخشان عزیزی"، زنی که روزگاری پناه کودکان جنگزده بود، تایید شده است! از این پس، بند ما زنی دارد که هر لحظه ممکن است نبودنش به قصهای تلخ و زخمی عمیق بر وجدان ما و شما بدل شود.
پخشان، نماد عشق به انسانیت است. اما اکنون او در برابر مرگی ایستاده که نه از عدالت که از کینه و انتقام سرچشمه گرفته است. همان مرگی که جمهوری اسلامی به کمک بشار اسد، برای هزاران انسان بیگناه در سوریه رقم زد و حالا همان داس خونین را دوباره به جان فرزندان این خاک انداخته است.
اما اینجا، تنها قصهی یک فرد نیست. اینجا داستان ما همه است. قصهی پخشان با قصهی همهی ما گره خورده است، با قصهی مادران چشمانتظاری که رد خون فرزندانشان در خیابان است، با قصهی مردمانی که "زندگی" آرزویشان شده است.
جمهوری اسلامی میخواهد ما را از هم جدا کند، قصههای ما را پراکنده کند و ما را به گوشههای انزوا براند. اما ما میدانیم که امید، در گره خوردن همین قصههاست، در بافتن یک زنجیرهی محکم از دردها و مقاومتها، از اشکها و ایستادگیها....
ما نمیتوانیم و نمیخواهیم ساکت بمانیم. اگر امروز صدایمان را بلند نکنیم، فردا نوبت قصهی دیگری خواهد بود. میخواهیم که این زنجیره را قویتر کنید. نگذارید قصهی پخشان، قصهای بیپایان از حسرت و سکوت باشد. صدای او باشید، قصهی او باشید.
باید با "زندگی" به جنگ "مرگ" رفت. از زندگی زنجیری بسازیم در مقابل هر حلقه از طناب دار...! دست من را میگیری که حلقهی بعدی زنجیر باشی؟
سپیده قلیان
بند زنان زندان اوین
۲۲ دیماه ۱۴۰۳
💢سه شنبه ۲۵ دی ۱۴۰۳
💢۱۴ ژانویه ۲۰۲۵
https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
www.instagram.com/Peshrawcpiran1
✍️سپیده قلیان
وضعیت، جنگی است. پشت دیوارهای بلند و سیمهای خاردار این جبهه، ما زنانی هستیم که هر روز اسامی اعدامیان را زمزمه میکنیم و به آینده نگاه میکنیم. حکم اعدام "پخشان عزیزی"، زنی که روزگاری پناه کودکان جنگزده بود، تایید شده است! از این پس، بند ما زنی دارد که هر لحظه ممکن است نبودنش به قصهای تلخ و زخمی عمیق بر وجدان ما و شما بدل شود.
پخشان، نماد عشق به انسانیت است. اما اکنون او در برابر مرگی ایستاده که نه از عدالت که از کینه و انتقام سرچشمه گرفته است. همان مرگی که جمهوری اسلامی به کمک بشار اسد، برای هزاران انسان بیگناه در سوریه رقم زد و حالا همان داس خونین را دوباره به جان فرزندان این خاک انداخته است.
اما اینجا، تنها قصهی یک فرد نیست. اینجا داستان ما همه است. قصهی پخشان با قصهی همهی ما گره خورده است، با قصهی مادران چشمانتظاری که رد خون فرزندانشان در خیابان است، با قصهی مردمانی که "زندگی" آرزویشان شده است.
جمهوری اسلامی میخواهد ما را از هم جدا کند، قصههای ما را پراکنده کند و ما را به گوشههای انزوا براند. اما ما میدانیم که امید، در گره خوردن همین قصههاست، در بافتن یک زنجیرهی محکم از دردها و مقاومتها، از اشکها و ایستادگیها....
ما نمیتوانیم و نمیخواهیم ساکت بمانیم. اگر امروز صدایمان را بلند نکنیم، فردا نوبت قصهی دیگری خواهد بود. میخواهیم که این زنجیره را قویتر کنید. نگذارید قصهی پخشان، قصهای بیپایان از حسرت و سکوت باشد. صدای او باشید، قصهی او باشید.
باید با "زندگی" به جنگ "مرگ" رفت. از زندگی زنجیری بسازیم در مقابل هر حلقه از طناب دار...! دست من را میگیری که حلقهی بعدی زنجیر باشی؟
سپیده قلیان
بند زنان زندان اوین
۲۲ دیماه ۱۴۰۳
💢سه شنبه ۲۵ دی ۱۴۰۳
💢۱۴ ژانویه ۲۰۲۵
https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
www.instagram.com/Peshrawcpiran1