Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
در کتاب من سزاوار خداحافظی بهتری بودم، مسعود مولوی به احساسات عمیق و دردناک پس از یک عشق نافرجام میپردازد. او دربارهی عشقی مینویسد که با بیمهری و رفتارهای سرد طرف مقابل همراه بوده است. در بخشهایی از کتاب، نویسنده از بیتفاوتی، زخمهایی که در رابطه خورده، و این که چگونه طرف مقابل عشق و احساسش را نادیده گرفته، صحبت میکند.
او از انتظارهای بیپاسخ، دلتنگیهای بیثمر، و تلاش برای نگهداشتن رابطهای که از طرف مقابل جدی گرفته نمیشد، مینویسد. در نهایت، یکی از پیامهای اصلی کتاب این است که فرد باید خود را لایق یک خداحافظی بهتر و یک عشق واقعی بداند، نه این که در رابطهای بماند که در آن نادیده گرفته شود یا احساساتش دستکم گرفته شود.
او از انتظارهای بیپاسخ، دلتنگیهای بیثمر، و تلاش برای نگهداشتن رابطهای که از طرف مقابل جدی گرفته نمیشد، مینویسد. در نهایت، یکی از پیامهای اصلی کتاب این است که فرد باید خود را لایق یک خداحافظی بهتر و یک عشق واقعی بداند، نه این که در رابطهای بماند که در آن نادیده گرفته شود یا احساساتش دستکم گرفته شود.