🌱کمالگرایی یه ویژگی خوبه یا یه سم واقعی؟!
بیاید ببینیم کمالگرایی افراطی ما چطوری باعث به وجود اومدن چالشهای روانی میشه؟
افسردگی:
من وقتی از خودم احساس رضایت میکنم که به همه هدفهام کامل رسیده باشم. مثلا اگه امسال توی تحصیل و شغل و رابطهم فقط یکیش هم برام رضایتبخش نباشه، احساس ناامیدی شدیدی میکنم.
اهمالکاری:
من میترسم برم سراغ تسکهای کاری.
دیدن کسی که برام خیلی مهمه رو عقب میاندازم.
و تکالیفم رو انجام نمیدم؛ چرا؟ چون میترسم از اینکه کامل نباشم یا طرد بشم. از طرفی دوست دارم برای هر کاری زمان زیادی بهم داده بشه چون هر کاری برام اهمیت زیادی داره.
وسواس:
حرفهایی که زدم، کارهایی که انجام دادم و حتی وسایل خونه رو مدام چک میکنم تا ایرادی نداشته باشه. میترسم بخاطر کارهای من فاجعهای پیش بیاد و مسئولش من باشم. اینطوری تصویر من تو نگاه دیگران و خودم خراب میشه.
اضطراب:
خب من دوست دارم همه چی کامل باشه به همین دلیل نگرانم و این نگرانی خودش نمیذاره کارم رو خوب انجام بدم. تو نوشتن پایان نامه، توی قرار گذاشتن با کسی که دوستش دارم و گرفتن یه مهمونی خوب نگرانیم اونقدر پیش میره که همه چیو کنسل میکنم.
اضطراب اجتماعی:
من دوست دارم از دید بقیه فوق العاده باشم. واسه همین وقتی تیپ خوبی ندارم، قرارهام رو نمیرم، جلوی بقیه حرف نمیزنم و زیاد تو جمع نمیشینم. چون میترسم کسی به نقاط ضعفم اشاره کنه.
کمبود اعتماد به نفس:
این که فقط تو یه زمینه پیشرفت کنم اسمش موفقیت نمیشه. من باید از هر بعدی موفق باشم. کار خاصی نکردم اگه فقط تحصیلم رو ادامه دادم و چند تا مدرک هنری هم گرفتم. کاش میتونستم بهتر عمل کنم. من واقعا از خودم راضی نیستم.
بیاید ببینیم کمالگرایی افراطی ما چطوری باعث به وجود اومدن چالشهای روانی میشه؟
افسردگی:
من وقتی از خودم احساس رضایت میکنم که به همه هدفهام کامل رسیده باشم. مثلا اگه امسال توی تحصیل و شغل و رابطهم فقط یکیش هم برام رضایتبخش نباشه، احساس ناامیدی شدیدی میکنم.
اهمالکاری:
من میترسم برم سراغ تسکهای کاری.
دیدن کسی که برام خیلی مهمه رو عقب میاندازم.
و تکالیفم رو انجام نمیدم؛ چرا؟ چون میترسم از اینکه کامل نباشم یا طرد بشم. از طرفی دوست دارم برای هر کاری زمان زیادی بهم داده بشه چون هر کاری برام اهمیت زیادی داره.
وسواس:
حرفهایی که زدم، کارهایی که انجام دادم و حتی وسایل خونه رو مدام چک میکنم تا ایرادی نداشته باشه. میترسم بخاطر کارهای من فاجعهای پیش بیاد و مسئولش من باشم. اینطوری تصویر من تو نگاه دیگران و خودم خراب میشه.
اضطراب:
خب من دوست دارم همه چی کامل باشه به همین دلیل نگرانم و این نگرانی خودش نمیذاره کارم رو خوب انجام بدم. تو نوشتن پایان نامه، توی قرار گذاشتن با کسی که دوستش دارم و گرفتن یه مهمونی خوب نگرانیم اونقدر پیش میره که همه چیو کنسل میکنم.
اضطراب اجتماعی:
من دوست دارم از دید بقیه فوق العاده باشم. واسه همین وقتی تیپ خوبی ندارم، قرارهام رو نمیرم، جلوی بقیه حرف نمیزنم و زیاد تو جمع نمیشینم. چون میترسم کسی به نقاط ضعفم اشاره کنه.
کمبود اعتماد به نفس:
این که فقط تو یه زمینه پیشرفت کنم اسمش موفقیت نمیشه. من باید از هر بعدی موفق باشم. کار خاصی نکردم اگه فقط تحصیلم رو ادامه دادم و چند تا مدرک هنری هم گرفتم. کاش میتونستم بهتر عمل کنم. من واقعا از خودم راضی نیستم.