سلام وقتتون بخیر . خانم عراقی عزیز لطفا سوال منو در صورت امکان جواب دهید دو سال است که منتظر پاسخ شما هستم که با صدای گرمتان مرا راهنمایی بفرمائید.
خانومی ۳۸ ساله هستم با همسرم همسن هستیم. یک پسر ۹ ساله داریم و ۱۱ سال ازدواج کردیم. هر دو فوق لیسانس.همسرم آدمی سرد از لحاظ هیجانی ، جنسی و عاطفی بود از اول. فردی خجالتی است که به سختی در جمع حرف میزند حتی با من و پسرم در خانه اهل هیچ گفتگویی نیس و دائم سرش در گوشی .چندین بار در دوران عقد خواستم بهم بزنم ولی خانواده ام اجازه ندادند به جدایی.چندین بار چت و قرارهای او را با خانمها متوجه شده ام . ۵ سال پیش هنگام تماس تلفنی با همسرم صدای دختری را در ماشینش شنیدم که معلوم شد دوس دخترش بوده . دعوای شدیدی درگرفت و خانواده اش از او حمایت کردند و مرا متهم به دروغگویی کرده و به خانواده ام گفتند دخترتان را ببرید. پس از چند ماه بخاطر بچه و عدم حمایت خانواده ام کوتاه آمدم و برگشتم. خانه ای را به اسم من زد و در مقابل مرا مجبور کرد مهریه ام را که بسیار بیشتر از مبلغ اپارتمان بود ببخشم. از ان پس تا بحثی میشود میگوید بهتر است توافقی جدا شویم. البته از سال سوم زندگی بسیار تمایل به جدایی داشت.اصلا دل به ساختن زندگی نمیدهد.از لحاظ مالی در حد متوسط هستیم و با اینکه مدرک فوق لیسانس دارد پیشرفت چندانی در کارش ندارد و من باید از بسیاری از نیازهایم بگذرم تا کم نیاوریم در هزینه ها. از لحاظ ظاهر و زیبایی در سطح بسیار بالاتری از همسرم هستم . بخاطر سردی هیجانی بنظر نمی رسد ارتباطات جدی با خانمها داشته باشد. در سالهای اخیر بشدت به گردشگری و طبیعت گردی علاقمند شده و دائم در سفرهای مجردی بسر میبرد که یکی از عوامل درگیریهای ماست. دفعه آخر حدود یکماه پیش که بدون اطلاع من و با تعدادی از دختر و پسرهای فامیلش به تفریح رفته بود بحثمان شد و قهر کرد و به منزل مادرش رفت.ضمن اینکه چندین بار دیگر با قهر منزل را ترک کرده بمدت ۱ هفته تا ۱ ماه. پایش در یک کفش کرده که طلاق بگیریم .من هم دیگر پس از گذشت سالها تحمل بی مهری و بی توجهی هایش و عدم حمایت عاطفی او از من در زندگی ، بسیار با او پرخاشگر شده ام و در مقابل کوچکترین اشتباهش بسیار داد و دعوا راه میندازم. لطفا مرا راهنمایی کنید که آیا این زندگی ارزش نگهداشتن دارد یا خیر ؟با تشکر از شما بانوی مهربان 🙏
خانومی ۳۸ ساله هستم با همسرم همسن هستیم. یک پسر ۹ ساله داریم و ۱۱ سال ازدواج کردیم. هر دو فوق لیسانس.همسرم آدمی سرد از لحاظ هیجانی ، جنسی و عاطفی بود از اول. فردی خجالتی است که به سختی در جمع حرف میزند حتی با من و پسرم در خانه اهل هیچ گفتگویی نیس و دائم سرش در گوشی .چندین بار در دوران عقد خواستم بهم بزنم ولی خانواده ام اجازه ندادند به جدایی.چندین بار چت و قرارهای او را با خانمها متوجه شده ام . ۵ سال پیش هنگام تماس تلفنی با همسرم صدای دختری را در ماشینش شنیدم که معلوم شد دوس دخترش بوده . دعوای شدیدی درگرفت و خانواده اش از او حمایت کردند و مرا متهم به دروغگویی کرده و به خانواده ام گفتند دخترتان را ببرید. پس از چند ماه بخاطر بچه و عدم حمایت خانواده ام کوتاه آمدم و برگشتم. خانه ای را به اسم من زد و در مقابل مرا مجبور کرد مهریه ام را که بسیار بیشتر از مبلغ اپارتمان بود ببخشم. از ان پس تا بحثی میشود میگوید بهتر است توافقی جدا شویم. البته از سال سوم زندگی بسیار تمایل به جدایی داشت.اصلا دل به ساختن زندگی نمیدهد.از لحاظ مالی در حد متوسط هستیم و با اینکه مدرک فوق لیسانس دارد پیشرفت چندانی در کارش ندارد و من باید از بسیاری از نیازهایم بگذرم تا کم نیاوریم در هزینه ها. از لحاظ ظاهر و زیبایی در سطح بسیار بالاتری از همسرم هستم . بخاطر سردی هیجانی بنظر نمی رسد ارتباطات جدی با خانمها داشته باشد. در سالهای اخیر بشدت به گردشگری و طبیعت گردی علاقمند شده و دائم در سفرهای مجردی بسر میبرد که یکی از عوامل درگیریهای ماست. دفعه آخر حدود یکماه پیش که بدون اطلاع من و با تعدادی از دختر و پسرهای فامیلش به تفریح رفته بود بحثمان شد و قهر کرد و به منزل مادرش رفت.ضمن اینکه چندین بار دیگر با قهر منزل را ترک کرده بمدت ۱ هفته تا ۱ ماه. پایش در یک کفش کرده که طلاق بگیریم .من هم دیگر پس از گذشت سالها تحمل بی مهری و بی توجهی هایش و عدم حمایت عاطفی او از من در زندگی ، بسیار با او پرخاشگر شده ام و در مقابل کوچکترین اشتباهش بسیار داد و دعوا راه میندازم. لطفا مرا راهنمایی کنید که آیا این زندگی ارزش نگهداشتن دارد یا خیر ؟با تشکر از شما بانوی مهربان 🙏