۵_۶سالم بود با مامانم رفته بودیم بیرون
وقتی برگشتیم، داداشام دوتا از گلدونای مامانمو شکسته بودن
مامانم از شدت عصبانیت هر سه تا مونو میزد هرچی میگفتم من با تو بیرون بودم گوش نمیکرد😂😂😂😂😂😂
خون جلوی چشاشو گرفته بود
🅾 @mosbat185
وقتی برگشتیم، داداشام دوتا از گلدونای مامانمو شکسته بودن
مامانم از شدت عصبانیت هر سه تا مونو میزد هرچی میگفتم من با تو بیرون بودم گوش نمیکرد😂😂😂😂😂😂
خون جلوی چشاشو گرفته بود
🅾 @mosbat185