Postlar filtri


سلام به همه.

دوستان من چند روز پیش یه کاروان کربلا این‌جا معرفی کردم و متوجه شدم که یک‌سری نا‌رضایتی‌ها از اون کاروان اعم از مدیریت و امکانات و... وجود داشته. و لازم دونستم که از شما و اعضایی که به واسطه‌ی اعتماد من باهاشون هم‌سفر شدن یا قصد داشتند از این مسیر عازم بشن عذرخواهی کنم و بگم که تنها پشتوانه‌ی من برای تبلیغ اعتماد مدیر کاروان بود که دوستم بودن و حتی مبلغی هم بابت این تبلیغ دریافت نکردم.

من برای تبلیغ و انتخاب موارد تبلیغی خیلی خیلی سعی می‌کنم که تمام جوانب رو در نظر داشته باشم و مورد بی‌پشتوانه معرفی نکنم اما این اشتباه به هر حال صورت گرفته و این مسئولیت رو در خودم می‌بینم که بابتش عذرخواهی کنم.
امیدوارم که دیگه همچین تجربه‌های اتفاق نیوفته.🤍


یه بارم گفت تو خیلی نحیفی. حتی تغییر زاویه‌ی مردمک چشم هم می‌تونه آزرده‌ت کنه. کوچیک‌‌ترین ناملایمتی ازت انرژی می‌گیره. برای همین خیلی مراقب این شاخه‌ی شکننده‌ام.


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
من ادم این روزهای عشق و تدارکاتش نبودم؛ اما همین گلِ فانیِ قرمز رنگ قراره تا روزهای دور لب‌هام رو کش بیاره و توی رگ‌هام خون بدوونه؛ که ادامه بدم و به این فکر کنم که اندک‌جایی، قلبی، آغوشی، کسی، متعلق به منه.
پس زنده بآد عشق؛ زنده‌بآد گل‌ سرخ من.♥️


یه وقتایی طناب زندگی از دستم در می‌آد. انگار که ندونم الان کجام و دقیقا دارم چی‌کار می‌کنم.


« داشتم غرق می‌شدم شدی ملوان.»


تدریس عشق عذاب‌آورد منه.


Nafisjournal dan repost
هیچ زمانی اندازه این روزها ایگنور کردن رو به عنوان راه حل انتخاب نکرده بودم.
الان اینجوری شدم که هر اتفاقی میوفته میگم خب چکاری میتونم بکنم و چون جواب هیچیه، ترجیح میدم دنبال هم نکنم.
هیچ کانال خبری ندارم
قیمت لحظه ای هیچ چیزی رو هم چک نمیکنم
هم ناراحتم هم ناامیدم که چیز جدیدی هم نیست و فکر میکنم رد کردن آخرین مرحله از تلاشیه که برای بقا انتخاب کردم.
خیلی فرق داره شما برای بقا تلاش کنی یا برای رفاه
فکر میکنم ما در تلاش برای نمردن هستیم…


عائِج. dan repost
کانال داشتن خیلی پدیده‌ی جالبیه. بازتابی از خودِ زندگیه‌.
این مدلی که به صورت رندوم یه‌سری از آدم‌ها میان تو کانالت،
_بعضی‌ها با همون پیام اول ترکت می‌کنن، مثل همه‌ی آدم‌هایی که نگاه به چهره‌ت می‌کنن و اگه خوششون نیومد؛ خداحافظ.
_بعضی دیگه مهربون‌ترن. یه چند وقتی بهت فرصت می‌دن و بعد که حوصله‌شونو سر بردی، باب میلشون حرف نزدی یا وایب خوبی ازت نگرفتن، تنهات می‌ذارن‌. رفتن اینا سخت‌تره، چون ممکنه به بودنشون عادت کرده باشی.
تو زندگی هم بعضی آدم‌ها مقطعی‌ان. مثلا آدمی که برحسب اتفاق باهاش هم‌کلاسی، هم‌خوابگاهی، همکار و هم‌مسیر سفر شدی. یه چند وقتی هستن و بعد با دلیل یا بی‌دلیل از قصه‌ی زندگیت حذف می‌شن. گاهی حتی داغ رفتنشون هرگز از دلت پاک نمی‌شه‌‌.
اما
_یه عده معدود هستن که ورای بقیه‌ان. میان تو کانال، باهات هم‌دل می‌شن، تو خوشی باهات می‌خندن، تو غم دل‌داریت میدن، تو هر مودی کنارت می‌مونن و تنهات نمی‌ذارن.
مثل اون رفقایی که همیشگی‌ان. که اگه کل دنیا تنهات بذارن، می‌دونی رفیقت پشتت می‌مونه.
در هر صورت، چه آدم‌ها بمونن کنارت چه برن! وجودشون این فرصت رو می‌ده که رشد کنی. که بپذیری قرار نیست همه دوستت داشته باشن، قرار نیست همه موندنی باشن و قرار نیست کسیو با اصرار کنارت نگه داری.
وظیفه‌ی تو اینه که تلاش کنی "انسانِ ارزشمندی" باشی و در صورت امکان به زیستِ مفید اونا هم کمک کنی. اگه موند، دمش گرم، براش از جون مایه بذار.
اگه هم رفت بازم دمش گرم، تجربه‌ی رشد رو بهت هدیه داد.
و کل قصه‌ی زندگی پذیرش همه‌ی این از دست‌رفته‌ها و قدردانِ تمام دستاورد‌هاست‌.(:


تو یه آسمون طلایی، یه عالمه عروس دریایی می‌رقصن کنار من.


نتیجه‌گیری کانال امیدوار کننده‌ست ولی همچنان موضوع مهم خنثی‌خواهی وجود داره و روز به روز بیشترم می‌شه.
طبیعتا همه‌مون عاشق رنگ‌های کرم و سبز سدری و طوسی و خنثی و بژیم و معتقدیم که شیک‌تر و به اصطلاح پولداری‌ترن. واقعا هم چشم‌نوازن و علاوه بر اون خیلی راحت‌تر ست می‌شن و باعث می‌شن مرتب‌تر و مینیمال‌تر به نظر برسیم. حتی خود من بیشتر آیتم‌های کمدم رو رنگ‌های کرم و خنثی تشکیل داده.

ولی پای این موضوع داره به لایف‌استایل کودکان هم باز می‌شه و یه کانسپتی رو به وجود آورده به اسم sad beige mom یا مادران بژ غمگین!
این موضوع به این اشاره می‌کنه که ما بزرگسال‌ها داریم سلایق شخصی‌مون رو برای شکل‌گیری سلیقه و لایف‌استایل کودکانمون به طرز افراطی‌ای اعمال می‌کنیم و به صورت ناخودآگاه «رنگ‌های شاد» رو مساوی با «چیپ و زشت» بودن قرار می‌دیم.و واقعا این مخرب و اشتباهه.

رنگ‌ها حاوی پیام‌های روانی‌ان. روی احوال ما تاثیر می‌گذارن و هرکدومشون کارکرد خودشون رو توی روان ما دارن و این موضوع توی کودکان خیلی پررنگ‌تر هم هست.

تصور کنید یه کودک از ابتدا توی محیطی بزرگ بشه که هیچ رنگ زرد و صورتی و بنفش جیغی نیست. این دقیقا مثل اینه که یک‌سری از احساسات رو از روز اول در کودکمون خفه کنیم و اجازه‌ی ابرازش رو ازش بگیریم. دنیای بدون رنگ خیلی خیلی کسالت بار و افسرده‌کننده‌ست؛ و برای یک کودک که اولش خیلی درکی از استایل و هارمونی نداره، یک جور رنگ‌هراسی و محدودیت ذهنی می‌سازیم و در کنار همه‌ی این‌ها در نهایت خلاقیت و نشاط رو ازش سلب می‌کنیم.

به غیر از موارد بالا، با این کار به کودک این پیام پنهان رو می‌رسونیم که «رنگ‌ها هم ارزش دارن» و این نظام ارزش‌گذاری بی‌اساس تو ذهنش نقش می‌بنده و به چیزهای دیگه هم سرایت می‌کنه. مثلا چون رنگ خنثی پیام ثروت و شیک بودن رو مخابره می‌کنه پس ثروت و با کلاسی مساوی می‌شه با ملاک ارزشمندی آدم‌ها و اشیاء و برعکسش؛ بقیه‌ی کتگوری‌ها بی‌ارژش و دوست‌نداشتنی‌ان. هرکسی شبیه منه زیباست و هرکس تو این دسته نیست زشت و دوست‌نداشتنیه.

بچه‌ها قبلا خیلی بچه بودن. باربی و اسپایدرمن و صورتی و آبی و سبز و زرد می‌پوشیدن. تو گل و شل می‌چرخیدن و به معنای واقعی کلمه «کودک» بودن. این روزا ولی بچه‌ها تبدیل شدن به بزرگ‌سال‌هایی که فقط ابعادشون کوچیکه. بزرگونه لباس می‌پوشن، بزرگونه حرف می‌زنن، بزرگونه سوشال مدیا دارن و بدتر از همه این بزرگونه بودن رو هم ارزش می‌دونن.


اینطوری بهتر شد.


کدوم یکی؟
So‘rovnoma
  •   رنگارنگ
  •   خنثی
270 ta ovoz


کدوم یکی از این دو مدل و سبک رنگی مورد انتخابتونه برای کودک آینده‌تون؟
رنگ‌های خنثی بژ و نود؛ یا رنگارنگ؟


یه سوال می‌پرسم، حتما جواب بدید.


یکی از همکارهام از عرب‌های ایرانه و به خاطر همین موضوع در معرض بولی شدن پنهان بود و دیگه اونقدر اذیت شد که از آموزشگاه رفت. این درحالیه که بقیه نژادهای لر و کرد رو بین همکارامون داریم و خیلی راحت همه باهاشون کنار میایم. حرفم این نیست که نباید با بقیه اقوام کنار اومد؛ حرفم اینه که چرا مردم نژادپرستی‌شونم انتخاب می‌کنن؟ تو سال ۲۰۲۵ ایم مثلا؛ بعد هنوز شبیه نیاکان تکامل‌نیافته‌مون انسان‌ها رو به خاطر محل تولدشون از هم جدا می‌کنیم؟ نژادپرستی اون‌قدر احمقانه‌شت که حای الان که دارم ازش می‌نویسم همزمان که حرصم گرفته به خودم می‌خندم که توی سال فاکینگ ۲۰۲۵ هنوز درگیر همچین چیزایی هستیم.


حرف رو که بندازی زمین یکی صاحبش بر می‌داره، یکی من که توجه ‌نمی‌کنم مخاطب حرف کیه؛ سریع گردن می‌گیرم.


باشه حالا گریه نکن. دیگه ازت سوال نمی‌پرسم.


«برای زیستن با تو.»


نمود رنج بر آدمی‌زاد یگانه‌ست اما نحوه‌ی ادراکش به تعداد تمام نفرات رنجور مشابهه. اما دست‌هات عزیز.. دست‌های مرهم‌گونه‌ی رنج‌آشنات، به یگانگیِ رنجم آگاه بودند. شبیه قفلی که تنها یک کلید قادر به باز کردنشه.


ماماماما؟💔

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.