خاکِ محبوبِ سرزمینام بار دیگر لذت و اندوه به من بخشید. اکنون بیدارم هر صبحگاه بر ارتفاعاتِ تنگهی کورنیت، همچون زنبور عسلی از گلی به گلی، روحام به چپ و راست مابین دریاها در آمد و شد است که پایِ کوهستانیِ درخشانم را خنک میکنند. یکی از آن دو خلیج خاصه مشعوفام میکرد، اگر اینجا بوده باشم، بازهم، هزاران سال پیش!
پس به سان یک نیمهخدایِ فاتح در بیابانِ برهوتِ باشکوهِ هلیکون و پارناسوس، آنجاکه نور گلگون سپیدهدم بر صدها قلهی برفپوش در بازی است و بر دشت بهشتیِ سیلیکون و خلیج درخشانی که به سوی شهرِ لذت جاری میشود. کورنیتِ جوانی که نعمت انباشهشده از گوشه گوشهی زمیناش، سرزیر میکند. اما این همه برای من چه دارد؟ زوزهی شغالی که در میان آوارهای باستانی نعرهی وحشیِ خود را سر میدهد و رویاهایم را میآزارد.
...
ای طبعیت سعید! نمیتوانم بگویم چشم که بالا میآورم برابر زیبایی تو بر من چه میرود، اما تمام شعف آسمان در اشکهای من است که در مقابلات میریزم، عاشقی در برابر معشوق.
...
آه، انسان یک خداست هنگامی که رویا میبافد، یک گداست هنگامی که میاندیشد و آنگاه که الهام قطع میشود چونان پسری ناخلف برجای میماند که پدر از خانه بیروناش کرده است و خیره به پولهای رقتانگیزی است که صدقهاش دادهاند.
هایپریون، [خطاب به هولدرلین]
(از کتاب هایپریون، خراباتنشینی یونان، اثر هولدرلین، ترجمه از من - علینجات غلامی - است).
پس به سان یک نیمهخدایِ فاتح در بیابانِ برهوتِ باشکوهِ هلیکون و پارناسوس، آنجاکه نور گلگون سپیدهدم بر صدها قلهی برفپوش در بازی است و بر دشت بهشتیِ سیلیکون و خلیج درخشانی که به سوی شهرِ لذت جاری میشود. کورنیتِ جوانی که نعمت انباشهشده از گوشه گوشهی زمیناش، سرزیر میکند. اما این همه برای من چه دارد؟ زوزهی شغالی که در میان آوارهای باستانی نعرهی وحشیِ خود را سر میدهد و رویاهایم را میآزارد.
...
ای طبعیت سعید! نمیتوانم بگویم چشم که بالا میآورم برابر زیبایی تو بر من چه میرود، اما تمام شعف آسمان در اشکهای من است که در مقابلات میریزم، عاشقی در برابر معشوق.
...
آه، انسان یک خداست هنگامی که رویا میبافد، یک گداست هنگامی که میاندیشد و آنگاه که الهام قطع میشود چونان پسری ناخلف برجای میماند که پدر از خانه بیروناش کرده است و خیره به پولهای رقتانگیزی است که صدقهاش دادهاند.
هایپریون، [خطاب به هولدرلین]
(از کتاب هایپریون، خراباتنشینی یونان، اثر هولدرلین، ترجمه از من - علینجات غلامی - است).