Postlar filtri


Love yourself


اخرین جمله مون


همه لفت بدین


کانال رو میبندیم




سوهو یا ار ام ؟
So‘rovnoma
  •   سوهو
  •   Rm
7 ta ovoz


Live today 💫

✗ امروز رو زندگی کن ..... ✗
✨ #mori 🦄✨
✨#text🦋 -- #Jh ✨

🌈 t.me/kpopers_world🌈


{- چیز ناراحت کننده اینه که من واقعا فکر میکردم تو فرق داری.}

🍁#chimchim🐶🍁
🍁《 #text🦋 -- #jimin》🍁

ஜ°@kpopers_world°ஜ


در لیست آیدل های کیپاپی که‌ بیشترین میزان سرچ رو در ژاپن دارن تهیونگ در رتبه ی اول و جیمین در رتبه ی سوم قرار دارن~🔥

همچنین تهیونگ بزرگترین فنسایت یه آیدل کیپاپ رو در ژاپن داره~🎢


—••—
➠ #News
—••—
@kpopers_world


Sometimes
you have to forget
your emotions
remember your merit
࿐*。
‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌
—••—
➠ #Prof | #Vpic
—••—
@kpopers_world


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
ویــمین هیــچ تغیــیری نکردن 😌❤️
2013 = ریل ✨
2019 = ریل ⚡️

—••—
➠ #VMmt
—••—
@kpopers_world


You're the most beautiful
thing I keep inside my heart! ࿐ᐧ

—••—
➠ #Fanart
—••—
@kpopers_world


[ ᶬγ ℝдľᶮ ~ ☔️ ]

صدای نم نم بارون میومد
کتابش رو بست. از روی صندلیِ راکِ چوبیش بلند شد. سمت پنجره قدم برداشت و به آرومی بازش کرد. بادِ سردی به سمت صورتش هجوم آورد. چشمهاشو کمی جمع کرد و لبخند ملایمی روی لبهاش نشست. دستش رو جلو برد و قطره های بلورین به شکل زیبایی روی دستش نشستند.
دستش رو عقب کشید و قطره های آب از بین انگشت هاش رد شدند و پایین ریختند. چشمهای درشت و رنگ شبش به سرعت غرقِ اشک شدند اما همچنان لبخند روی لبهاش صورتش رو زینت بخشیده بود. به یاد آورد پاییزِ سال پیش رو وقتی تهیونگ درست مثل همین قطرات آب از بین دستهاش دور شد و ناپدید شد. دستش رو مشت کرد و روی قلبش گذاشتش، لبش رو به دندون گرفت و آب دهنش رو به سختی قورت داد. به یاد مکالمه ی آخرشون افتاد :
تهیونگ : جونگوکا، همه ی آدما یه روز این دنیا رو ترک میکنن و میرن..
برگشت، به صورت جونگوک خیره شد و با لبخند زیبایی ادامه داد :
- به هر دلیلی، مرگ، از روی نامردی، از روی اجبار، بخاطر خودِ اون شخص و کلی دلیل دیگه!
دستش رو جلو برد و چتری های پسرِ کوچکتر رو از روی چشماش کنار زد. اینبار لبخند از روی لبهاش محو شد و با غمِ آشکاری گفت :
- میدونی که خیلی دوستت دارم، میدونی که هیچوقت دلم نمیخواست حتی یه لحظه ازت دور باشم.
حالا صداش بخاطر بغض دو رگه شده بود :
- اما این بیماری، خیلی پیشرفته تر از این حرف هاست!
جونگوکِ احساساتی در حالی که بی صدا اشک میریخت جلو رفت و دستهاشو دور کمر تهیونگ حلقه کرد. صورتش رو تو گردنش فرو برد و با بغض گفت :
- حتی اگه یه قطره از بارون بشی، روی زمین گم بشی، جذب خاک بشی، اگه نباشی، نامَرد بشی و تنهام بذاری من بازم دوستت دارم. حتی اگه این بیماری تو رو ازم بگیره، حتی اگه بی رحم باشی و ولم کنی بری، بازم دوستت دارم. هر چی بشه، هر کاری کنی، هر کجا که بری من فراموشت نمیکنم، قسم میخورم ته.
و بین گریه روی سینه ی تهیونگ رو بوسید و گفت :
- ولی تهیونگ، اگه یه روز نباشی و من دلم برات تنگ بشه، چیکار کنم تا یه بار دیگه ببینمت؟ فقط برای یه ثانیه، یه ساعت. حداقل!
لبهای تهیونگ دوباره با لبخند جون گرفتند. روی شقیقه ی پسر تو آغوشش رو بوسید و گفت :
- یه روز، تو پاییز، وقتی بارون اومد. به من فکر کن، سمت پنجره برو و بازش کن. دستت رو بیرون ببر اجازه بده قطره های بارون دستت رو خیس کنن بعدش آرزو کن، اونوقت من میام پیشت.
جونگوک از خاطراتش بیرون اومد، آرزو کرد‌. پنجره رو بست، با شنیدن صدای حرکت صندلیش قلبش به شدت شروع به تپش کرد. آب دهنش رو قورت داد و به آرومی برگشت. تهیونگی رو دید که روی صندلی نشسته، با اون لباس های سفید و موهای کمی بلند و مشکیش و اون لبخند فرشته گونه ی روی لبهاش.
اشک هاش جاری شدند. با قلبی که داشت از توی سینه اش بیرون میزد. سمتش قدم برداشت، میترسید که رویای شیرینش ناپدید بشه، حتی پلک نمیزد. بالاخره روبه روی تهیونگ بود. پسر بزرگتر با اون لبخند زیباش دستهاشو از هم باز کرد و جونگوک بی معطلی خودش رو تو آغوشش انداخت و به لباسش چنگ زد. روی قفسه ی سینه اش رو بوسید و سرش رو عقب برد. به چشم های مهربون و کشیده اش خیره شد و با بغض گفت:
- دلتنگت بودم ته
پسر بزرگتر موهای جونگوکش رو نوازش کرد و با اون صدای بهشتیش گفت
- هوم، بخاطر همینِ که حالا اینجام عزیزم.
جونگوک : نمیشه دیگه نری؟ تنهام نذاری؟
لبخند از روی لبهای تهیونگ محو شد و گفت
- من همینجا پیشتم، همیشه.
و دستش رو روی سینه ی پر تپش جونگوک گذاشت.
بعد از اون همه جا تاریک شد! جونگوک پلک هاش رو از هم باز کرد. روی تختش بود و کتاب توی دستش خوابش برده بود! دستش رو روی صورتش کشید. با حس خیس بودنش هراسون به اطرافش نگاه کرد :
- تهیونگا؟!
از روی تخت بلند شد. بارون شدیدی میومد سمت پنجره رفت و بازش کرد. و به یاد چشم های مهربون تهیونگش به هق هق افتاد‌.
تهیونگ به قولش عمل کرد. به دیدن جونگوک اومد. تو یه روزِ پاییزی و پر بارون...
•••
|♔ #Scenario
|♔ #Vkook
|♔ #Len
| @kpopers_world 🍷


{ کسیو که کل زندگیش با خودش لج کرده از هیچی نترسونید🥀 }
••
⍣⊰[ #Profile | #Jimin ]

T.me/kpopers_world |•🍂🕸


{مثل بقيه نباش عزيزم، خودت از بقيه بهتری👑}
••
⍣⊰[ #Profile | #Jimin | #Army ]

T.me/kpopers_world|•🌈✨


{دلتنگم و این درد کمی نیس!🌪}
••
⍣⊰[ #profile | #RM ]

T.me/kpopers_world |•🌊✨


{...و حتى من صدايه فرياد روحِ خودمم
نميشنوم...𖠕}
••
⍣⊰[ #Profile | #Jhope ]

T.me/kpopers_world |•🌪


{ تو رویای آبیم، میخوام داشته باشمت.
تو رویای آبیم، میخوام بغلت کنم.💙 }
••
⍣⊰[ #Profile | #vkook | #Lyric | #Blueside | #درخواستی ]

T.me/kpopers_world|•🌌🎼


{تمام کسانیکه به چیزهای عالی دست یافته‌اند، رویاپردازانی عالی بوده اند 🐋✨}
••
⍣⊰[ #Profile | #BTS ]

T.me/kpopers_world|•🔮



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

70

obunachilar
Kanal statistikasi