کلمات


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: San’at


کارشناسِ ارشد زبان و ادبیات فارسی هستم.👩‍🏫
ادبیات درس می‌دم.
اینجا از ادبیات حرف می‌زنم.
این بار ادبیات رو با من یاد بگیر!🫀
برای اطلاع از شرایط کارگاه‌ها با ادمین در ارتباط باشید.
@Kalamaat_admin
تبلیغات داریم❣️

آیدی خودم در کانال نیست❣️

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


مژده

در لغت نامه دهخدا مژده به بشارت و خبر خوش معنی شده است.
بشارت، شادی، خوشحالی، خبر خوش، خبر بشارت دهنده، خوش یمن‌.

در اوستا واژه میژده به معنای بهره و پاداش کارهای خوب و پادافره کارهای بد می‌باشد که واژه های مزد یعنی دستمزد و احتمالا مژده از آن گرفته شده است.

دکتر کزازی در مورد واژه‌ی ” مژده” می نویسد : در مژده چنان می‌نماید که ” ه” پساوند است. اگر چنین باشد . ریخت کهن‌تر از واژه مژدگ mujdag است؛ و نیز شاید ستاک واژه‌ی مژد، همان باشد که در مزد نیز دیده می‌شود.

چو دیهیم شاهی به‌سر بر نهاد
جهان را سراسر همه مژده داد

#ریشه_کلمات
@kalamat_k


تا چند ساعتِ آینده این تخفیف برقراره.


پوری جان «دوستت دارم» و « می‌خواهمت» خیلی حقیرند. خودت کمک کن که من حرفِ دلم را بتوانم بگویم.

مرتضی کیوان
از نامه به پوری سلطانی

@kalamat_k


سرفصل‌ها


چرا من بشری باشم که تمامِ شکنجه‌های این وضعیت پر مسئولیت و به غایت مبهم را به دوش بکشم؟ چرا به عنوان مثال من نباید کمدی در اتاق تو باشم که وقتی تو بر روی مبل یا پشت میز می‌نشینی یا وقتی دراز می‌کشی و به خواب می‌روی (تمام دعاهای خیر بر خوابت باد) مستقیماً تو را نظاره کنم؟چرا من آن کمد نیستم؟

فرانتس کافکا
نامه به فلیسه

@kalamat_k


❤️❤️مامان‌ها یکی از طرفداران کارگاه‌های من.


دوره‌ی آفلاین
✅ بررسی اندیشه‌های کامو +تحلیل آثار او



مدرس: مهدیه کوهی‌کار، نویسنده، مدرس، ویراستار و منتقد.


برای تهیه درسگفتار‌ها و کسب اطلاعات بیشتر به ادمین پیام بدید:

@Kalamaat_admin
تا جمعه دوره تخفیف داره و می‌تونید شش جلسه رو با مبلغ دویست تومان تهیه کنید.


کباب

به نظر می‌رسد کباب نخستین‌بار توسط ایرانی‌ها در جایگاه فرهنگ غذایی ملت‌ها شناسایی شده‌است. نام کباب فارسی است و به همین شکل نیز در میان ملت‌های گوناگون استفاده می‌شود. از همین‌رو می‌توان گفت که ایرانی‌ها نخستین ملت در ثبت و در شناسایی آن به عنوان خوراک برای جهانیان بوده‌اند. آنچه که امروزه بعنوان کباب قفقازی و یا عربی و یا ترکی به جهان معرفی می‌شود، همگی به‌نوعی ریشه در فرهنگ خوراکی جهان ایرانی دارد.
واژه کباب به وفور در ادبیات کهن و شعر پارسی بکار گرفته شده است. برای نمونه در اشعار فردوسی در شاهنامه که بیش از هزار سال پیش نوشته شده است بارها این واژه پارسی بکار برده شده است.

برافروختند آتش و زان کباب
بخوردند و کردند سر سوی آب
فردوسی.

لب و دَندانْت را حقوق نمک
هست بر جان و سینه‌هایِ کباب
حافظ
#قصه_داشت.
#ریشه_کلمات
@kalamat_k

منبع: کتابِ گن‍جی‍نه هن‍ر آشپ‍زی.


عجب آش شله قلمکاری شد!

در طبخ آش از سبزیجات معطر و مخصوص آش مثلِ :تره، جعفری، گشنیز، اسفناج و حبوبات نظیر نخود، لوبیا، عدس، برنج، پیاز و همچنین گوشت سردست بی‌استخوان، زردچوبه و روغن و.. استفاده می‌شد .
این آش به دستور ناصرالدین شاه و نذر وی همراه با آداب و تشریفات ویژه‌ای سالی یکبار پخته و میان مردم و درباریان پخش می‌شد و کلیه اعیان و اشراف و رجال و شاهزادگان و زوجات شاه و وزرا در این آشپزان افتخار حضور داشتتند و به کار طبخ و آشپزی می پرداختند. و هر کس به فرا خورِ شان و مقام خویش کاری انجام می‌داد تا آش مورد بحث حاضر و مهیا شود. چون این آش ترکیب نامتناسب و از مواد بسیار تشکیل شده بود، هر کاری که ترکیب ناموزون داشته باشد را به آش شله قلمکار تشبیه می کنند.

#قصه_داشت.
@kalamat_k 📌


نیلوفر

نیلوفر نماد تکامل، جاودانگی و پاکی و باکرگی است. نیلوفر گلی است که در هند و آئین بودا بسیار کاربرد دارد و یکی از نشانه‌های این آئین است. نیلوفر همچنین نام جشنی در ایران قدیم، که روز هفتم یا هشتم خرداد ماه برگزار می‌شد. معادل نیلوفر در اروپا نام "لوتوس" است که به معنی تمیز و مرتب و شسته شده است. نیلوفر نام مقدسی است که در زمان‌های دور مورد پرستش بوده است و آن هم بخاطر مکان این گل بوده زیرا این گل در محیط آبی زندگی می‌کند و بنابر اعتقادات کیهان از آب آغاز شده است. نیلوفر بخاطر آنکه در سپیده دم باز می‌شود و در هنگام غروب آفتاب بسته می‌شود به خورشید شباهت دارد. خورشید خود نماد حیات است به همین خاطر نیلوفر هم نماد تولد دوباره و نوزایی است.

#ریشه_کلمات
@kalamat_k


قبل از آشنایی با تو آدم تنهایی بودم و اگر تو طردم کنی، از آن هم تنهاتر می‌شوم.


فرد اولمن
دوست بازیافته، ترجمه‌ی سحابی

@kalamat_k


الابختکی: برحسب اتفاق‌.
الا و لله: بی‌چون و چرا‌.
الاخون و ولاخون: سرگردان.
انچوچک: هسته به و تخم سرو بو داده که از هندوستان می‌آورند.
انچوچکی: ریز، حقیر، کسی که بیش‌ از جثه خود ادعا دارد.

#یک_نکته_از_این_معنی_گفتیم_و_همین_باشد.

فرهنگ لغات عامیانه؛ جمالزاده.

@kalamat_k


آدم کلاه خود را باید قاضی کند

شخصی سر و کارش به دیوان قضا کشید، در هر وقت مقرر پیش از آن که به محکمه قاضی برود، در خانه کلاه خود را جلوی خود می‌گذارد و او را قاضی فرض می‌کرد و آنچه می‌بایستی در محکمه در حضور قاضی تقریر کند، برای آن تقریر می‌کرد تا خوب در خاطره‌اش بماند و نزد قاضی سخنی به ضرر خود نگوید.
[فرهنگ‌نامه امثال و حکم ایرانی، ص ۹۱۳]

#قصه_داشت.
@kalamat_k


به آن پرنده که هر صبح
بر شانه‌ات می‌نشست
چگونه بگویم
که هرگز نبوده‌ای؟


ندا ظاهری
@kalamat_k


بدین قرار، حتی در کشورهای اضطراب‌زدهٔ ما که وسوسهٔ افراطی‌ترین واکنش‌ها به جان آدم‌ها افتاده است، آتش زیر خاکستر شورش‌ها گواهی می‌دهد که در این اوضاع هر آن ممکن است از بطن یأس و دلسردی ما حیاتی پیش‌بینی نکردنی سر برآورد، آن هم ورای «دموکراسی‌های» مرگ‌آفرینمان.
____

- آلن بدیو، تولد دوبارهٔ تاریخ، ترجمه صالح نجفی


ملیکا

ملیکا نامی دخترانه با ریشه‌ی یونانی-پارسی است که معادل آن در زبان عربی ملکه است. این اسم از فراوانی کمی برخوردار است و برای خانواده‌هایی پیشنهاد می‌شود که دوست دارند نام دخترشان کمتر به گوش خورده باشد. ملیکا نامی موسیقیایی و خوش‌آوا است که در اساطیر یونانی معشوقه‌ی زئوس، خدای خدایان دانسته شده است.

#ریشه_کلمات
@kalamat_k


طبیعت به من نگفت: فقیر نباش
و این را هم نگفت: ثروتمند باش
فقط ملتمسانه گفت: مستقل باش.

شافور
اندرزها
نقل‌قول در کتاب "اضطراب منزلت، دوباتن"

@kalamat_k


اگر باران هم می‌بودی
در میان هزاران قطره
تو را می‌یافتم و می‌گرفتمت
می‌ترسیدم،
چرا که خاک
هرچیزی را که بگیرد
پس نمی‌دهد


جمال ثریا
ترجمه: فرید فرخزاد

@kalamat_k


چشمم آب نمی‌خوره!


باید موقعیتی را در نظر بگیرید تشنه و بدون آب در یک بیابان برهوت به دنبال آب می‌گردی
و تا چشم کار می کند، هیچ چشمه آبی دیده نمی‌شود و به چشم نمی‌خورد.
این یعنی ناامیدی در بدترین شکل ممکن
چشمم آب نمی‌خورد اصطلاحی است برای ناامیدی برای انجام کاری یا رسیدن به جایی.
#قصه_داشت.
@kalamat_k


مى‌گفتی «شبت خوب جان من»
‏بيشتر از خوب بودن شب، ‏انديشه‌ى اين‌كه جان تو هستم، ‏در من ريشه مى‌كرد و سبز می‌شد.


ازدمير اصاف
ترجمه‌ی تقی‌زاده

@kalamat_k

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.