🖋 یادداشت راهبرد: وفاق فردی، وفاق نهادی
▪️
راهبرد پزشکیان میتواند جای خالی هاشمیرفسنجانی را پر کند؟ |
بخش سوم👈 #محمد_جواد_روح
✍ اما وجه دوم از ایفای نقش میانجی هاشمی اهمیت و تاثیرگذاری تاریخی بیشتری داشت.
در اینجا، هاشمی از وجه نیروی میانجی جریانات و شخصیتهای سیاسی فراتر میرفت و تبدیل به نیروی میانجی میان دو رکن "ساختار" و "کاریزما" میشد.✍ این نقش و کارکرد هاشمی از آنجا اهمیت مییافت که
اولا، نظام سیاسی ایران پس از انقلاب مبتنی بر دو پایگاه مشروعیت تعریف شده بود و گرچه طبق قانون اساسی، مشروعیت همه نهادها مستقیم یا غیرمستقیم منبعث از رای مردم بود؛ اما
در واقعیت سیاسی، نظام جمهوری اسلامی ساختاری با مشروعیت دوگانه است که برقراری بالانس و تعادل میان نهادهای برآمده از هریک از دو منبع "جمهوریت" و "اسلامیت" (ولایت)، چالش اصلی این ساختار است.✍ ثانیا، وضعیت ساختار سیاسی در دهه۱۳۶۰ اما حتی متمایز با دوگانگی منابع مشروعیت بود.
✍ در واقع،
جمهوری اسلامی در دهه نخست بیش از آنکه مبتنی و متکی بر مناسبات قدرت موجود در قانون اساسی باشد؛ متاثر از کاریزمای رهبر انقلاب بود که همچون یک "فراساختار" یا "فراقدرت"، همه مناسبات و معادلات قانونی و کلیت فضای سیاسی را زیر چتر خود میگرفت.✍ حتی میتوان گامی فراتر رفت و گفت که
خود قانون اساسی و خود جمهوری اسلامی نیز برآمده از مشروعیتی بود که رهبر کاریزماتیک انقلاب داشت؛ چه رسد به بازیگران صحنه سیاست که با اشارهای حاکی از تایید ایشان برکشیده میشدند و با جملهای حاکی از نارضایتی و مخالفت ایشان، در دایره حذف و عزل گرفتار میآمدند.
✍ #مهدی_بازرگان ، #ابوالحسن_بنی_صدر و حتی #آیت_الله_منتظری نمونههای بارزی هستند از چهرههای شاخص صف اول انقلاب که با تایید رسمی یا تلویحی امام به عالیترین سطوح قدرت و مسئولیت رسیدند و با ابراز نارضایتی و مخالفت یا تحکم ایشان، حذف شدند. تعیین سیاستی به اشارتی.
✍
هاشمی اما بهجای آنکه در مواجهه نابرابر "سیاستمداران و رهبر"، سویه انتقادی بگیرد (چه همچون بازرگان از زاویه "ایرانیت/ اسلامیت" یا "میانهروی/ انقلابیگری"، چه همچون بنیصدر از زاویه "خلق/ روحانیت" و چه همچون آیتالله منتظری از زاویه "فقه/ قدرت")؛
کوشید نقش میانجی میان "جامعه/ رهبر" و "ساختار/ فراساختار" را بازی کند.✍ حل منازعات درونساختار با تکیه بر موضع رهبر کاریزماتیک که اوج آن در مساله تداوم نخستوزیری #میر_حسین_موسوی رخ داد، نمونهای از این ایفای نقش هاشمی در بعد امور مدیریت دولت بود.
✍ انحلال #حزب_جمهوری_اسلامی با تایید امام نمونهای از این ایفای نقش در بعد تشکیلات بود.
✍ قرار گرفتن در مقام جانشین فرماندهی کلقوا در سال پایانی جنگ با حکم امام، نمونهای از ایفای نقش میانجی هاشمی در حوزه مدیریت نظامی بود.
✍ اما مهمتر و بزرگتر از همه این موارد، ایفای نقش تاریخی در جهت #پایان_جنگ و پذیرش آتشبس بود که در آن، هاشمی حتی آمادگی خود را برای برعهده گرفتن کل مسئولیت و حتی محاکمه و اعدام به امام اعلام میدارد؛ اما امام نمیپذیرد و مسئولیت این تصمیم سخت را به دوش میگیرد.
✍ چنین بود که
با میانجیگری هاشمی میان "ساختار و کاریزما"، جنگ پایان یافت تا با تصمیم مسئولانه "کاریزما"، بقا و تداوم "ساختار" ممکن شود.✍ در سالهای نخست پس از درگذشت امام، هاشمی همچنان از جایگاه میانجی در میان نیروهای سیاسی برخوردار بود و حتی وجهی شبهکاریزماتیک یافت که خود را فراتر از نیروها و جریانهای سیاسی و اجتماعی تعریف میکرد و چنان که در خاطرات اوایل دهه۱۳۷۰ او پیداست، این جریانات را همچون مهرههای شطرنجی میدید که خود، بازیگر و تعیینکننده خانه هریک از آنهاست.
✍ این دوران اما کوتاه بود. سیل "سیاست جدید" در راه بود. سیلی که در آن،
هر یک از نیروها در شرایط خلاء کاریزما در پی هویتیابی و تاسیس و تثبیت موقعیت خویش بودند.✍ چه محافظهکارانی که با نظارت استصوابی و حذف چپهای خط امامی در مسیر یکدستسازی قدرت گام برمیداشتند، چه چپگرایانی که هرچه میگذشت از منظر سیاسی در موقعیت انتقادی بیشتری در قبال روند موجود میایستادند، چه دگراندیشان و نوگرایانی که به تجدیدنظر در مبانی سیاسی و فکری حاکم بر دهه۱۳۶۰ دست میزدند و چه جوانان و زنان و دانشگاهیانی که سبک زندگی و سهم سیاسی-اجتماعی خود را طلب میکردند و در نهایت، چه فرماندهان و کهنهسربازان بازآمده از جنگ که آوینیوار و حاتمیکیاوار و گاه، دهنمکیوار شکافی شدید میان "جهان جبهه" و "جهان پشت جبهه" میدیدند و به معارضه فکری و گفتاری و گاه میدانی با آن برمیآمدند.
🔅ادامه متن را در پست زیر بخوانید 👇
@javadrooh