جادوى دانايى


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


به کانال جادوی دانایی خوش اومدین
#كتاب_ناياب #آگاهي
#كتاب_ممنوعه
اینجا براتون کتاب های ناب درجه یک میذاریم 😎😎😎

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


کسانی که نمی‌خواهند به عقایدشان شک کنند، متعصب
کسانی که می ترسند به عقایدشان شک کنند، بردگان
و کسانی که نمی‌توانند به عقایدشان شک کنند، احمقند...

ایمان آوردن راحت تر از فکر کردن است، از این رو تعداد مومنان بیشتر از متفکران است...

علم اگر اشتباه کند اشتباهش را خواهد پذیرفت ، اما مذهبیون شما را می‌کشند تا ثابت کنند دین هرگز اشتباه نمی‌کند!

مذهبیون با خود می‌گویند چگونه می‌توانم به تاول های کف پایم بگویم تمام مسیری را که آمده‌ام ، اشتباه بوده است؟

از داشتن عقیده ­ای مخالف عقاید عموم بیمناک مباش، زیرا هر عقیده ­ای که امروز مورد قبول است زمانی مخالف عقیدۀ عموم بوده است.

گرفتاری این دنیا از این است كه نادان از كار خود اطمینان دارد و دانا از كار خود مطمئن نیست.
مشکل این جهان این است که ابلهان پر از اطمینانند و عاقلان پر از تردید...

اینكه نظری را همه می پذیرند، نمی تواند دلیلی بر درست بودن آن نظر باشد. در حقیقت، با توجه به نادانی اكثریت نوع بشر، امكان نادرست بودن نظری كه همگان آن را می پذیرند بیشتر است تا عكس آن.

متوجه خواهیم شد که محکم ترین و تعصب آمیزترین باورهای ما آنهایی هستند که کمترین دلیل‌ها برای درستی شان در دست است.

«برتراند راسل»
@jadoyedanaye


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
چیزها اون‌جوری که فکرشو می‌کردیم پیش نرفت، ما هم اون‌جوری که فکرشو می‌کردیم‌ نمردیم!

همزمان که روی زخمِ‌ ازدست‌رفته‌ها مرهم می‌گذارید، یادتون نره که اگر چیزی/کسی رو انقدر دوست داشتید که از ازدست‌دادنش شدیدا درد کشیدید، یعنی اون چیز/شخص بخشی از شماست و آثارش عمیقا در وجود شما حک شده و حتی اگر در جهان بیرون دیگه امتداد نداشته باشه، در قلب شما همیشه به حیاتش ادامه میده.

به قصه جدیدتون خوشامد بگید و اجازه بدید اون‌چه از دست‌رفته، از درون قلب شما به سفرش در قصه جدید ادامه بده❤️‍🩹🌱
@jadoyedanaye


تو جامعه‌ای که به ازای هر ۱۲ ازدواج
۶ طلاق ثبت میشه
روز ولنتاین به همدیگه کتاب هدیه بدید
رابطه نیاز به درک داره نه عروسک


@jadoyedanaye


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
ليوان و بذار زمين
@jadoyedanaye


ماشین جلویی خیلی آهسته پیش می‌رفت و با اینکه مدام بوق می‌زدم، به من راه نمی‌داد....

داشتم خونسردیم را از دست می‌دادم که ناگهان چشمم به‌‌ نوشته کوچکی روی شیشه‌ عقبش افتاد:

راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید...

مشاهده این نوشته همه چیز را تغییر داد...

بلافاصله آرام گرفتم، سرعتم را کم کرده و چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم اما مشکلی نبود....

ناگهان با خودم زمزمه کردم: آیا اگر
آن نوشته پشت شیشه نبود، من صبوری به خرج می‌دادم؟

راستی چرا برای بردباری در برابر مردم به یک نوشته نیاز داریم!؟

اگر مردم، نوشته‌هایی به پیشانی خود بچسبانند، با آنها صبورتر و مهربان خواهیم بود؟ نوشته‌هایی همچون:

"کارم را از دست داده‌ام"
"در حال مبارزه با سرطان هستم"
"در مراحل طلاق، گیر افتاده‌ام"
"عزیزی را از دست داده‌ام"
"احساس بی ارزشی و حقارت می‌کنم"
"در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم"
“بعد از سال‌ها درس خواندن، هنوز بیکارم”
“مریضی در خانه دارم”
و صدها نوشته دیگر ؛
اصلاً
کاش روی پیشونی آدمایی که دارن زیر بار غصه‌هاشون له می‌شن یه چیزی نوشته بود تا بقیه کمی مراعاتشون رو می‌کردن.
مثلا نوشته بود: این آقا دارد از صدمین جایی که فرم پر کرده و استخدام نشده برمیگردد، این آقا را دارند می‌گذارند خانه سالمندان، این خانم مادرش مریضی صعب‌العلاج دارد، این آقا قول داده تابستان برای پسرش دوچرخه بخرد ولی پول ندارد، این خانم تا حالا کسی عاشقش نشده، این آقا خیلی حالش بد است و اگر یقه‌اش را بگیرید امشب خودش را می‌کشد! این آدم شکستنی‌ست...

دوستان عزیزم
این روزها همه درگیر مشکلاتی هستند که ما از آن چیزی نمی‌دانیم...

بیائیم نوشته‌های نامرئی همدیگر را خوب درک کرده و با مهربانی به یکدیگر احترام بگذاریم چون همه چیز را نمی‌شود فریاد زد ...

📚 @jadoyedanaye


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
باید یک چیزی بهت بگویم:
‎اگر می‌خواهی زندگی‌ات را بسازی مجبوری طاقتت را بیش‌تر کنی
هاروکی موراکامی

@jadoyedanaye


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
@jadoyedanaye


سقفِ آزادی رابطه ی مستقیم با قامتِ فکری مردمان دارد...

در جامعه ای که قامتِ تفکر و همت مردم کوتاه باشد، سقفِ آزادی هم به همان نسبت کوتاه می شود...

وقتی سقف کوتاه باشد آدم های بزرگ سرشان آنقدر به سقف می خورد که حذف می شوند، آدم های کوتوله اما راحت جولان می دهند. مردمِ عوام هم برای بقا آنقدر سرشان را خم می کنند که کوتوله می شوند و سقف ها پایین و پایین تر می آید و مردم بیشتر و بیشتر قوز میکنند تا اینکه کمرها خم می شود و دیگر نمی توانند قد راست کنند!

📕 بیچارگان
✍️
#فئودور_داستایوفسکی

📚
@jadoyedanaye


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#پدر
@jadoyedanaye


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#پدر
@jadoye danaye


📚 📰 فقر اندیشه و اسارت در گذشته

✍️ نویسنده: قاسم قره داغی

در هیاهوی روزگار شعارهای توخالی، گروهی سر برآورده‌اند که به نام «ملی‌گرایی» و در لباس وطن‌پرستی، به تخریب، توهین و سرکوب صداهای مستقل مشغول‌اند.

اینان با تکیه بر گذشته‌ای موهوم و خیال‌پردازی‌های منجمد در قرن‌های پیشین، نه تنها از درک پیچیدگی‌های زمان حال عاجزند، بلکه در بازتولید همان استبداد کهن، بر طبل بی‌نزاکتی و نفرت‌پراکنی مشغولند.

هتک حرمت به مزار غلامحسین ساعدی، این نویسنده‌ی نماد ایستادگی در برابر جهل و استبداد، را باید بیش از یک حرکت نمادین دانست. این عمل، زبان مشترک همه نظام‌های اقتدارگراست که از تاریخ، فرهنگ‌ و آگاه‌سازی هراس دارند. چرا که هر چه خرد و اندیشه پا بگیرد و رشد کند، تخت‌های استبداد لرزان‌تر می‌شود.

ساعدی، همان‌گونه که روزی از تیغ سانسور و اختناق زخم برداشت، امروز نیز قربانی خشونت نمادین گروه‌هایی می‌شود که با شعار ملی‌گرایی، عملاً در مسیر سرکوب هر صدای مخالفی گام برمی‌دارند.

این گروه‌ها در عمل به آیینه‌ای از همان ظلمی تبدیل شده‌اند که ادعای مبارزه با آن را دارند. با حمله به منتقدان، تحریف تاریخ، و تخریب شخصیت‌های برجسته، تلاش می‌کنند تا هرگونه اندیشه‌ی مخالف را به حاشیه برانند.

اما در این میان، تنها ناتوانی خود را در فهم دموکراسی و گفت‌وگو عیان می‌کنند. آزادی بیان در قاموس این افراد، امتیازی است که فقط به هوادارانشان تعلق دارد، و هر صدای مخالف، سزاوار حذف است.

این رفتارهای ناشی از نفرت، از همان فقر اندیشه‌ای سرچشمه می‌گیرد که سال‌هاست سد راه رشد و توسعه‌ی سیاسی و فرهنگی ایران بوده است.

تکیه بر گذشته‌ای مطلق‌گرایانه، بدون درک پیچیدگی‌های زمان حال، نشان از ذهنیتی اسیر در اسطوره‌ها و توهمات دارد.
آنان که به جای نقد وضعیت کنونی، وقت خود را صرف تحقیر شخصیت‌های تاریخ‌ساز می‌کنند، نه تنها به آینده خیانت می‌کنند، بلکه گذشته را نیز قربانی جاه‌طلبی‌های خود می‌سازند.

اگر قرار باشد جامعه‌ای آزاد و انسانی بسازیم، باید زنجیرهای نفرت و کینه را درهم شکنیم. تخریب و توهین به هیچ عنوان نمی‌تواند پایه‌های یک جامعه‌ی انسانی پایدار را بنا کند.

این وظیفه‌ی روشنفکران واقعی است که با گفتمان مدنی، احترام به تفاوت‌ها، و نقد سازنده، مسیر را برای آینده‌ای روشن هموار سازند.

زمانه‌ی ما، آزمونی برای شناخت حقیقت از توهم است. کسانی که با فریاد و فحش و توهین، تنها خود را بر حق می‌دانند، در نهایت به همان سرنوشتی دچار خواهند شد که همه‌ی استبدادهای تاریخ تجربه کرده‌اند:
فراموشی در طوفان زمان.

تنها راه ماندگاری، پذیرش تفاوت‌ها و احترام به فرهنگ، ادب و تاریخ است.
ما امروز، بیش از هر زمان دیگری، به خرد، گفتگو و رهایی از چرخه‌های تکرارشونده‌ی خشونت نیازمندیم.

#قاسم_قره_داغی
@jadoyedanaye


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
موفقيت يعنی
اين توانايی که آرزوهايتان را
با سهولت و‌بی تکاپو برآورده سازيد...

@jadoyedanaye


آخر داستان‌ها را همیشه کسانی می‌نویسند
که مانده‌اند ، نه آن‌ها که رفته‌اند

@jadoyedanaye


یکی از ماندگارترین پاراگراف‌های رمان سقوط، نوشته آلبر کامو قطعاً این قطعه است:

من آنقدر بزرگوار نبودم که از اهانت‌ها بگذرم،
اما سرانجام فراموش می‌کردم.
و آن‌که گمان می‌برد از او بیزارم مبهوت‌ میشد،
آن‌گاه که می‌دید لبخند زنان به او سلام می‌کنم،
برحسب سرشتش عظمت روحم تحسینش را
برمی‌انگیخت یا خفت منشم را خوار می‌شمرد،
غافل از این‌که علت رفتارم ساده‌تر از این حرف‌ها بود: من حتی نامش را فراموش کرده بودم...

📚
@jadoyedanaye


بگذار خرده اختلاف‌هایمان باهم باقی بماند. خواهش می‌کنم! 
مخواه که یکی شویم؛ مطلقا یکی.

مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم، به همان‌گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
 
مخواه که هردو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوه نگاه کردن را.

مخواه که انتخاب‌مان یکی باشد، سلیقه‌مان یکی، و رویامان یکی. همسفر بودن و هم هدف بودن، ابدا به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست و شبیه شدن، دال برکمال نیست بلکه دلیل توقف است.

📕 چهل‌‌ نامه‌ی‌ کوتاه‌ به‌ همسرم
✍️
#نادر_ابراهیمی
@jadoyedanaye


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
بالاخره یک جایی دل می‌کَنی، بالاخره یک جایی می‌پذیری که فایده‌ای ندارد، یک‌جایی دست می‌کشی، در نهایت سرعت و عادت، می‌زنی روی ترمز و دور می‌زنی و بر می‌گردی.
تمام عمر روی مسیر اشتباه اصرار می‌کنی و بالاخره یک‌جایی به خودت می‌آیی و می‌بینی که نه اشتباه و رنج را دوست داری و نه از آن نفعی می‌بری، فقط به آن عادت کرده‌ای و آنقدر خسته‌ای که حال و حوصله‌ای برای تغییر نداری.
ولی همت که کنی و مسیر را که عوض کنی تازه می‌فهمی که تا امروز اصلا زندگی نمی‌کردی و چه خطای بزرگی کردی که تمام عمر، روی اشتباهت ایستادی و روی ناخوشِ جهان را دیدی و به همان تاریکی و عذابِ تحمیل شده تن سپردی و هم خودت را و هم دیگران را بارها و بارها و بارها به ستوه آوردی، چون جسارتِ بریدن و رها کردن نداشتی...
یادت باشه همیشه حرکت کردن به جلو به معنی رها کردن نيست یه سری چیزها پشت سرت هستش.
@jadoyedanaye


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
◻️تعصب◻️
علی حاتمی در شاهکاری که با عنوان «سوته‌دلان» ارائه کرده است نمای زیبا و کاملی از یک جمود ذهنی را در قالب شخصیت مجید به تصویر کشیده است.

فکر می‌کنید این شکل از تعصب و جمود ذهنی را فقط در یک معلول ذهنی می‌توان دید. ولی واقعیت این است که مجید نماد مجسم آن بخش از ساختار روانی ماست که با همین شدت و تعصب به بخشی از باورها و برداشتهایش چسبیده است.

ما شاید در یک نمای کلی انسانهای بالغی به نظر برسیم و کل ساختارمان مثل مجید درگیر این رشدنایافتگی نباشد اما اگر بخشهای متعصب و ذهنیت‌های خشکمان را زیر ذره‌بین ببریم دست کمی از جمود مجید ظروفچی ندارند.

فیلم: سوته‌دلان / علی حاتمی
@jadoyedanaye


موبد: باید به سراسر ایران‌ زمین پندنامه بفرستیم.
زن: پندنامه بفرست ‌ای موبد، اما اندکی نان نیز بر آن بیفزای. ما مردمان از پند سیر آمده‌ایم و بر نان گرسنه‌ایم..‌.

مرگ یزدگرد؛
#بهرام_بیضایی

۵ دی
#زادروز #بهرام_بیضایی

(زاده ۵ دی ۱۳۱۷ آران) کارگردان تئاتر و سینما، نمایشنامه‌نویس، تدوینگر و تهیه‌کننده 

@jadoyedanaye


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


روزی ابلیس با فرزندانش از مسیری میگذشتند
به طایفه ای رسیدند که درکنار راه چادر زده بودند، زنی رامشغول دوشیدن گاو دیدند، ابلیس به فرزندانش گفت :
تماشا کنید که من چطور بلا بر سر این طایفه می آورم
بعد بسوی آن زن رفت وطنابی را که به پای گاو بسته بود تکان داد.

باتکان خوردن طناب، گاو ترسید و سطل شیر را به زمین ریخت و کودک آن زن را که در کنارش نشسته بود لگد کرد و کشت.
زن با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربات چاقو از پای درآورد.
وقتی شوهرش آمد و اوضاع را دید، زن رابه شدت کتک زد و او را طلاق داد.
فامیلِ زن آمدند و آن مرد رادبه باد کتک گرفتند و آنقدر او را زدند که کشته شد.
بعد از آن اقوامِ مرد از راه رسیدند و همه باهم درگیر شدند و جنگ سختی درگرفت . هنوز در گوشه و کنار دنیا بستگان آن زن و شوهر همچنان در جنگ هستند.
فرزندان ابلیس بادیدن این ماجرا گفتند: این چه کاری بود که کردی؟
ابلیس گفت : من که کاری نکردم، فقط طناب را تکان دادم!

ماهم در اینطور مواقع فکر میکنیم :
کاری نکرده ایم درحالیکه نمیدانیم، حرفی که میزنیم، چیزی که می نویسیم، نگاهی که میکنیم ممکن است حالی را دگرگون کند، دلی رابشکند، مشکلی ایجاد کند
آتش اختلافی برافروزد، و
بعد از این وقایع فکر میکنیم که کاری نکرده ایم،
فقط طناب را تکان داده ایم!
مواظب باشیم طنابی را تکان ندهیم
📚 @jadoyedanaye

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.