السلام علیک یا سیدی و مولای علی بن محمد الهادی
از روزی که شنیدم دستان مبارکت بر پرده ای بی جان نشست و شیر غرنده ای از آن بیرون شد، برایم جای تعجب نبودند دلهایی که به دست تو زنده شدند....
آخر اعجاز تو کدام بود؟ شیر و پرده بی جان؟ یا دلهایی که از پس اعجاز دستانت زنده شدند؟...
ای کاش، آن وقت، به جای پرده، دل خونین من بود که دست تو گرمی و زندگانیش می بخشید...آخر مگر نه این است که نشانه حیات به جوشش خون است و قلب آدمی، عطف خون دل...تو انگشت بر دل خونین من می نهادی و آنگاه بود که سیل خون از آن روانه می گشت...خون دل از روزگار و از اینکه با تو چه کرده اند و من در میان از برای تو چه کرده ام؟؟
چه می گویم؟!...ای قلم آهسته تر ران!...من که باشم که بخواهم از برای مولای خویش کاری کنم؟! پرده ی تاریخ و شیر غرنده ی قدرت الهی فریاد میزنند که عالمیان در خدمت تو اند....
"بکم فتح الله و بکم یختم و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقع علی الارض الا باذنه و بکم ینفس الهم و یکشف الضر..."
اما چه دستانی به مبارکی دستان هادی و چه دل؛ خون تر از دل غریب بنده ای بینوا ، که طلب نه؛ بلکه به اعجاز هادیش؛ هوس هدایت دارد..
هادی بودنت الف امید بود بر چراغ هدایت جد والایت حسین(ع) که یا اهل العالم بدانید هر آنکه چراغ هدای حسین بی علی(ع) را میخواهد هدایت را از ید قدرت علی بن محمد الهادی بجوید...
الف نام تو الف امید است و این نام زیبای توست که هادی قلب ها از مصباح هدایت جد بزرگوارت حسین(ع) به کشتی نجات اوست..
الف نام تو الف اشتیاق است و این نام زیبای توست که به دلها آتش اشتیاق روی مهدی(عج) را می زند...
الف نام تو الف امیر است و اتصال، از امیری حسین تا امیری مهدی...و نعم الامیر و نعم الامیر....
چه بگویم از نام زیبایت؛ چگونه بگویم از کجا بگویم که کلامم دربیان زیبایی هایت قاصر است....
اصلا کلام من در وصف زیبایی تو به چه کار آید و چه تواند؟ مگر نه اینکه که قد حرف من به مقیاس جامه ی فکر من است و این در وصف شما چون مورچه ایست خرد و سیاه در زیر سنگی در اعماق زمین...
کلام از برای شما تنها آوایی است که از سینه ستبر مبارک خودتان به گوش مردمان تاریخ میرسد...شاید باشد آن زمان که بذر راز مقام والای شما در خاک دلها نهاده شود در آن زمان و مکان که فرمودی:
"ان ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماواه و منتهاه...."
و اینجاست که براستی همه عالمیان سر خم می کنند و از عمق جان ناله می زنند:
بابی انتم و امی و نفسی....یا مولای
چه زنم چو نای هر دم زنوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
"زنوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا..."
السلام علیک یا مولای یا علی بن محمد الهادی
https://telegram.me/joinchat/BSciSD-XMM4ccjm6u6G5dg