مجله عاشقانه Hepburn


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


♥️ مجله عاشقانه و هنری Hepburn ♥️
عضویت 👇🏻
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEgcOryIeANfGDU5tg

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


رمان فراری.pdf
904.3Kb
☝️🏻 رمان فراری
📒 نویسنده: رویا رستمی


شکنجه3.pdf
1.2Mb
☝️🏻 جلد سوم رمان شکنجه
📒 نویسنده: رویا رستمی


شکنجه 2.pdf
2.4Mb
☝️🏻 جلد دوم رمان شکنجه
📒 نویسنده: رویا رستمی


رمان شکنجه.pdf
3.4Mb
☝️🏻 جلد اول رمان شکنجه
📒 نویسنده: رویا رستمی


برای شروع خواندن رمان "فراری" از پارت ۱

به لینک زیر مراجعه کنید 👇👇👇👇

https://t.me/hepburnchannel/77


برای شروع خواندن رمان "من بازنده نیستم" از پارت ۱

به لینک زیر مراجعه کنید 👇👇👇👇

https://t.me/iheartu/3959


برای شروع خواندن رمان "شکنجه" از پارت ۱

به لینک زیر مراجعه کنید 👇👇👇👇

https://t.me/SokhananHekayat/208


قابل توجه اعضای محترم و دوست داشتنی کانال عاشقانه "مجله عاشقانه هپبورن" 🌹

این کانال از این لحظه فعالیت خود را در پیج اینستاگرام "مجله عاشقانه هپبورن" ادامه میدهد ❤️

ادامه رمان "فراری" را هم در پیج مذکور دنبال کنید 🌹 سپاس از همراهیتان

آدرس پیج 👇

https://instagram.com/hepburnchannel
https://instagram.com/hepburnchannel


#زهرا_سرکارراه

شبیه به هیچکس ، نه

به سبکِ خودم دوستت دارم

تو را باید #خاص دوست داشت

💎 @HepburnChannel


زندگی را با عشق ♥️

نوش جان باید کرد

💎 @HepburnChannel


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#Lunch 💎 @HepburnChannel


.
بُغضی چنگ می زند در گلویم

دارد کم کم مچاله می کند
تمام وجودم را

و من هی
کوچک
و کوچک تر می شوم

در خود
فرو میروم

و دست و پا میزنم
دراین اندوه تلخ ..

و تو نیستی
که تنها با نگاهت
آرامم کنی ..

نیستی خوب من!

💎 @HepburnChannel


رمان فوق هیجانی و متفاوتِ #فراری
اختصاصی و درحال تایپ!
نویسنده #رویا_رستمی
هر روز ساعت 12 و 24 🌹

♥️از قسمت اول بخونین👇🏻
https://t.me/HepburnChannel/77

#فراری #قسمت_743

-بفرمایید.
پولاد دقیقا کنارش نشست.
به آرامی گفت:امروز بشین عین آدم غذا بخور.
خنده اش گرفت.
-چشم.
نمی خواست به دیروز و حرف های نواب فکر کند.
حالا کو تا دو هفته ی دیگر.
بلاخره تا آن وقت فرجی می شد.
شاید پولاد می ماند.
خبری از خاله باجی نبود.
-خاله کجاست؟
-تو طویله اس.
-الان؟!
-از امروز گاوها رو بیرون نمی بره.
-آها.
تکه ای از کباب کوبیده را روی برنجش گذاشت.
ترنج با اشتها شروع کرده بود.
با خودش فکر کرد همینطور ادامه بدهد دقیقا عین یک تانک می شود.
از تصورش خنده اش گرفت.
پولاد چپ چپ نگاهش کرد.
ترجیح داد عین یک دختر خوب غذایش را بخرد.
طبق معمول زودتر از همه هم بلند شد.
آب درون سماور ریخت تا چای آماده باشد.
ترنج با شرمندگی گفت:ما از دیروز تا الان همش تو زحمت انداختیمتون.
پوپک با مهربانی گفت:این حرفا چیه عزیزم؟
استکان های کمر باریک را شست و درون سینی چید.
باید سری به خاله باجی می زد.
با رفتنش نواب با خنده گفت:زن زندگی ها...
پولاد توه نکرد.
-خره با توئه ام، دختره خیلی خوبه.
پولاد با اخم گفت:غذاتو بخور یخ کرد.
-شعور نداری، دو دستی بچسب که به نظرم برات ایده آله.
دختری که هیچ چیزی از اصل و نصبش نمی دانست را با خودش همراه کند؟
مگر دیوانه بود؟
ترنج سر تکان داد و گفت:منم با نواب موافقم، بنظرم بهتره یه مدت بهش فکر کنی.
فکر که می کرد.
منتها فکری که نتیجه ای نداشت.
نواب تکه ای درشت از کباب در دهان گذاشت.
-دختر خوبیه، یه تحقیق کن ببین از کجا اومده، میخواد چیکار کنه؟
-تو نمی تونی سرت به کار خودت باشه؟
-خریت نکن.
-باشه تو عاقل.
ترنج لبخند زد.
پولاد تا نمی خواست نمی شد به هیچ کاری مجبورش کرد.
هرچند که پوپک به نظر دختر خوبی می رسید.
فقط انگار دوست نداشت در مورد خودش حرف بزند. احتمالا بخشی از پارت ها رو تو اینستا بزنیم ، حتما جوین شین تا پارت هارو از دست ندین 👇
https://instagram.com/hepburnchannel
https://instagram.com/hepburnchannel


#گویا_فیروزکوهی

صبح
سرخیِ سیب
و طراوتِ گونه های تو

من یا خورشید ؟
کدام بوسه نوبرانه بچینیم !؟
لبهایت که حرفی ندارند ...!

💎 @HepburnChannel


#مژگان_بوربور

هر روز صبح
بودنِ بوسه های تو الزامی ست
تا مرا بدرقه کنند به سوی جهانی
که خستگی‌های روزمره پیدایم نکنند
و چقدر دلنشین خواهد بود
صبحی که با بوسه‌های تو شروع شود

💎 @HepburnChannel


#Pro 💎 @HepburnChannel


.





- من تنها و غمگین است
من تو را میخواهد
در آغوش بگیرش،نوازشش کن
کمی شعر در چشم هایش بچکان سو بگیرند..
قدری حرف عاشقانه در گوش هایش بریز شنوا شوند..
مقداری دیوانگی در دست هایش جا بگذار رهایت نکند..
شوق به پاهایش ببند در پی ات باشد..
من تو را دوست دارد که نفس به هوایش بدهی
تا وقتی لبهایش صدایت میزنند
به جای جانم بوسه نثارش کند
من را هوایی کن
من را عاشق کن
من را ببر به یک قرارِ عاشقانه
من جان میدهد برای فدایت شدن!
من را دوست داشته باش که وقتی تنهاست سخت غریبه است با دنیا!
من را نجات بده با یک،
دوستت دارمِ ساده!!







#حامدنیازی

💎 @HepburnChannel


.






یک بار برایم نوشتی دوستت دارم...
من هزار بار خواندمش، هزار بار ضربان قلبم بالا گرفت
هزار بار نفس در سینه ام برید، هزار بار در وجودم ریشه کرد
انگار که هزار بار شنیده ام
انگار که هزار بار نوشته ای...
یک بار در آغوشت کشیدم
هزار بار خوابش را دیدم، هزار بار تب کردم

هزار بار آرام گرفتم
انگار که هزار بار در آغوشم بوده ای...
تو یک بار دروغ گفتی
من دروغت را هزار بار تکرار کردم، هزار بار رویا ساختم
هزار بار باور کردم
انگار خانه ام را روی آب ساخته باشم...
تو یک بار نبودی
من هزار بار دنبالت گشتم، هزار بار خاموش بودی
هزار بار به در بسته خوردم، هزار بار دلم گرفت
انگار که تمام هزارانم را باخته باشم...
و اما یک باره در دلم فرو ریختی
و من که تو را هزار بار زندگی کرده بودم، هزار بار مردم...
تو همیشه همان یک بودی
یک دوستی، یک تب، یک رابطه، یک تجربه
و این من بودم که از "یک"، هزار ساخته بودم...





💎 @HepburnChannel


#Breakfast 💎 @HepburnChannel



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

4 527

obunachilar
Kanal statistikasi