Noma’lum dan repost
🔞 پگاه زن داییم 🔞
خیلی باهاش صمیمی بودم ینی هروقت خونشون بودم خیلی تحویلم میگرفت و با هم رابطه خوبی داشتیم از من چند سالی کوچیکتر بود...ی روز که رفته بودم خونشون برای کمک به داییم رفتم که برم توالت در رو که باز کردم دیدم زنداییم روی توالت نشسته یه باره خشکم زد هم من هم اون بیچاره انتظارش رو نداشت برای چند ثانیه ای تو شوک بودیم ی باره چشمم افتاد......
برای ادامه داستان کلیک کنید......🔞
برای ادامه داستان کلیک کنید......🔞
خیلی باهاش صمیمی بودم ینی هروقت خونشون بودم خیلی تحویلم میگرفت و با هم رابطه خوبی داشتیم از من چند سالی کوچیکتر بود...ی روز که رفته بودم خونشون برای کمک به داییم رفتم که برم توالت در رو که باز کردم دیدم زنداییم روی توالت نشسته یه باره خشکم زد هم من هم اون بیچاره انتظارش رو نداشت برای چند ثانیه ای تو شوک بودیم ی باره چشمم افتاد......
برای ادامه داستان کلیک کنید......🔞
برای ادامه داستان کلیک کنید......🔞