پست جدید «پااُل دورُو»
۲۷ آگوست سومین روزی بود که من تو اداره پلیس بازداشت بودم، بدون هیچ دستگاه یا دسترسی به اینترنت، حس میکردم یه جور سمزدایی دیجیتالی هم هست.
اون روز طبق معمول یه بازجویی طولانی با پلیس داشتم و بین سوالها و جوابها از وکیلم پرسیدم که جولیا هم واسه بازجویی میاد؟ گفت انتظار داشتیم بیاد ولی نتونست.
من اصرار کردم دلیلش رو بگه و پرسیدم ترسیده؟ از پاریس رفته؟ وکیل یه مکثی کرد و بلاخره گفت «جولیا باردار هست».
جوابی نبود که انتظارشو داشتم، غافلگیر شدم و بعد یه مکث کوتاه از وکیل بابت خبر خوبش تشکر کردم.
بعدا فهمیدم پلیس هم خبر داشته ولی نمیدونستن چجوری به من بگن، اونجا شرایط جشن و شادی نبود.
جولیا تنها تو یه کشور غریب بود، و نمیدونستم کی میتونم دوباره باهاش حرف بزنم.
خوشبختانه اواخر عصر روز بعد آزاد شدم، به اقامتگاه جولیا رفتم، فهمیدم وقتی من نبودم اون خیلی تحت فشار بوده، ظاهرا یه وبلاگنویس شایعه کرده بود که اون «مامور موساد» بوده و این حرف هم کلی پخش شد و البته پستهای دیگه که از دلایل اومدن پلیس به استقبال من توی فرودگاه بودن.
(ادامهدارد)
https://t.me/durov/351
@geekalerts
۲۷ آگوست سومین روزی بود که من تو اداره پلیس بازداشت بودم، بدون هیچ دستگاه یا دسترسی به اینترنت، حس میکردم یه جور سمزدایی دیجیتالی هم هست.
اون روز طبق معمول یه بازجویی طولانی با پلیس داشتم و بین سوالها و جوابها از وکیلم پرسیدم که جولیا هم واسه بازجویی میاد؟ گفت انتظار داشتیم بیاد ولی نتونست.
من اصرار کردم دلیلش رو بگه و پرسیدم ترسیده؟ از پاریس رفته؟ وکیل یه مکثی کرد و بلاخره گفت «جولیا باردار هست».
جوابی نبود که انتظارشو داشتم، غافلگیر شدم و بعد یه مکث کوتاه از وکیل بابت خبر خوبش تشکر کردم.
بعدا فهمیدم پلیس هم خبر داشته ولی نمیدونستن چجوری به من بگن، اونجا شرایط جشن و شادی نبود.
جولیا تنها تو یه کشور غریب بود، و نمیدونستم کی میتونم دوباره باهاش حرف بزنم.
خوشبختانه اواخر عصر روز بعد آزاد شدم، به اقامتگاه جولیا رفتم، فهمیدم وقتی من نبودم اون خیلی تحت فشار بوده، ظاهرا یه وبلاگنویس شایعه کرده بود که اون «مامور موساد» بوده و این حرف هم کلی پخش شد و البته پستهای دیگه که از دلایل اومدن پلیس به استقبال من توی فرودگاه بودن.
(ادامهدارد)
https://t.me/durov/351
@geekalerts