وقتی ما کوچیک بودیم (من چهار سالم بود خواهرم ۱ سالش) به معنای واقعی کلمه به لطف بابای الدنگم که کل دار و ندارمون رو قبل اینکه از زندگیمون شوت شه بیرون دود کرده بود هیچی نداشتیم.
مامانم بالای یه خونه ویلایی یه اتاق اجاره کرده بود و سهتایی اونجا زندگی میکردیم. اتاق اونوری هم یه زن و شوهر جوون بودن. زن بیشعور روزا که مامانم سرکار بود و ما توی خونه تنها بودیم تلویزیون رو روشن میکرد، میذاشت روی کارتون و صداش رو زیاد میکرد که من و خواهرم صداش رو بشنویم اما نمیتونستیم ببینیم. خیلی مظلوم میرفتیم مینشستیم دم در اتاقشون و صدای کارتون رو گوش میدادیم.
نمیدونم کجایی و چیکار میکنی زن، اما واقعا ریدم دهنت مریض کثافت کودک آزار :)
مامانم بالای یه خونه ویلایی یه اتاق اجاره کرده بود و سهتایی اونجا زندگی میکردیم. اتاق اونوری هم یه زن و شوهر جوون بودن. زن بیشعور روزا که مامانم سرکار بود و ما توی خونه تنها بودیم تلویزیون رو روشن میکرد، میذاشت روی کارتون و صداش رو زیاد میکرد که من و خواهرم صداش رو بشنویم اما نمیتونستیم ببینیم. خیلی مظلوم میرفتیم مینشستیم دم در اتاقشون و صدای کارتون رو گوش میدادیم.
نمیدونم کجایی و چیکار میکنی زن، اما واقعا ریدم دهنت مریض کثافت کودک آزار :)