✅ #انشا با موضوع : خورشید ☀️
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
نیمههای شب بود . . . آتشی در دلم غوغا میکرد و بیتاب معشوق پنهانیام بودم . . .
مدام ثانیهها را در دلم میشمردم و منتظر بودم که به دیدارم بیاید جامه طلایی زیبایی که بر تن کرده بود هم نور دلم شده بود و هم نور آسمان. تمام روزم را با نگاه کردن به او سپری میکردم.
گاهی از شرم و حیا صورتش مانند لبویی سرخ میشد و گاهی هم زردتر از همیشه ظاهر میشد . . .
من هم به اشتیاق عشق او پیراهنی همرنگ چهره نورانیاش به تن میکردم . . .
در آسمان ساز میزد و نگاهش موسیقی بیکلام آرامشبخشی بود که سرتاسر وجودم را جلا میبخشید.
اما چه حیف که خورشید عزیزم آسمانی بود و منِ آفتابگردان زمینی . . . !
➖➖➖➖➖➖➖➖
🔗 کانال #رسمی #انشا در پیام رسان تلگرام 👇 :
📣 @ENSHA
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
نیمههای شب بود . . . آتشی در دلم غوغا میکرد و بیتاب معشوق پنهانیام بودم . . .
مدام ثانیهها را در دلم میشمردم و منتظر بودم که به دیدارم بیاید جامه طلایی زیبایی که بر تن کرده بود هم نور دلم شده بود و هم نور آسمان. تمام روزم را با نگاه کردن به او سپری میکردم.
گاهی از شرم و حیا صورتش مانند لبویی سرخ میشد و گاهی هم زردتر از همیشه ظاهر میشد . . .
من هم به اشتیاق عشق او پیراهنی همرنگ چهره نورانیاش به تن میکردم . . .
در آسمان ساز میزد و نگاهش موسیقی بیکلام آرامشبخشی بود که سرتاسر وجودم را جلا میبخشید.
اما چه حیف که خورشید عزیزم آسمانی بود و منِ آفتابگردان زمینی . . . !
➖➖➖➖➖➖➖➖
🔗 کانال #رسمی #انشا در پیام رسان تلگرام 👇 :
📣 @ENSHA